بر اساس مکتب اهل بیت علیهمالسلام پیوند میان حاکم و رعیت افزون بر یک ارتباط سیاسی فرمانده و فرمانبر، دارای یک ارتباط عاطفی، مشفقانه و محبتآمیز از سوی حاکم جامعه اسلامی به تمام مردم جهان نیز میباشد.
ناسپاسی مسلمانان صدر اسلام و جدا افتادن از امیرالمومنین علیهالسلام به عنوان جانشین بلافصل خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله دروازههای دانش را بر مردم بست و جهل و نادانی را در میان آنها بست و گسترش داد. بیشتر مردم به کسانی روی آوردند که چیزی جز بهرههای دنیوی و سلطه بر ثروثهای زودگذر در فکر و ذهنشان نبود. همین باعث شده تا غیر مسلمانان در سیر مطالعاتی پیرامون اسلام، دچار افتادگی و خلل شوند و نتوانند به درستی ماهیت خلافت و جایگاه نمایندگان خدا در میان مردم را درک کنند .
شئون امامت
در نگاه شیعه و به طور کلی برای امام علیهالسلام چهار جایگاه مهم وجود دارد.
الف- ولایت تکوینی.
ب- اسوهِ اخلاق بودن.
ج- حفظ و بیان شریعت.
د- خلافت و تشکیل حکومت.[1]
از میان این شئون امامت، متأسفانه کاربرد سیاسی و دنیوی مقام امامت بیشتر مورد توجه مسلمانان قرار گرفت، ولی کارکردهای معنوی و روحانی امام معصوم مورد غفلت واقع شده است.
ویژگی عطوفت در خلیفه خدا
یکی از نکات اساسی در استدلالهای عقلانی بر لزوم عصمت پیامبران و جانشینان ایشان، شباهت بسیار زیاد «خلیفةالله» با خدا است. نقصان موجود در عالم ماده و کمبود ظرفیت، مانع از حکمرانی مستقیم و بیواسطه خدا در میان انسانها میشود، از رو شبیهترین انسانها به خدا از منظر ویژگیها باید حاکمان زمین باشند با این تفاوت که پرستش نمیشوند و مخلوقات خدا هستند.
حاکمانی که خداوند تعیین میکند، بیشترین کمال و بهره را از صفات الهی بردهاند. ویژگی بارزی که متون مقدس اسلامی در مورد خداوند بر آن تاکید میورزند، ویژگی مهربانی و رحمت خداوند نسبت به بندگان خویش است. از این رو، جانشینان خداوند روی زمین نیز از همین ویژگی برخوردار هستند و عطوفت و مهربانی خود را نسبت به تمام انسانها حتی غیر مسلمانان به بهترین شیوه نشان میدهند.
نمی از یم شفقت و مهربانی اهل بیت
از میان معصومان علیهمالسلام تنها سه تن از ایشان به مقام خلافت ظاهری و تشکیل حکومت رسیدند و متأسفانه سایر ائمه این موقعیت را به دست نیاوردند، تا مردم از حکومت معصومانه آنها بهرهمند شوند. به هر حال، از مهربانی و عطوفت معصومان چه آنها که به مقام خلافت رسیدند و چه آنها که نرسیدند، گزارشهایی نقل شده که ماهیت خلافت الهی روی زمین را مشخص میسازند که با سیره و روش هیچ انسان غیر معصومی برابری نکرده و نمونه ندارد.
1. سیرهنویسان بر این نکته اتفاق دارند که پیامبر اکرم در اوج کمالات اخلاقی زیست کردند. هیچگاه ایشان از کسی انتقام شخصی نگرفت و اگر خطاکار نزد ایشان میآمد و پوزش میطلبید، فوراً میپذیرفت.[2] اگر بعضی از یارانش چند روز نزدش نمیآمدند، سراغ آنها را میگرفت.[3]
2. امام امیرالمومنین علیهالسلام چه در دوران خانهنشینی و چه پس از خلافت ظاهری، هیچگاه از مهر ورزیدن به دیگران اجتناب نکردند. وقف قناتها و باغهای متعدد خرما برای فقیران مدینه،[4] برخورد کریمانه با عایشه پس از جنگ جمل و صبر در برابر خوارجی که امام علیهالسلام را به حکمیت مجبور ساختند،[5] بخشی از عطوفت ایشان میباشد.
3. امام مجتبی در مواجهه با فردی از اهل شام که به ایشان دشنام داده بود، مانند یک مربی مهربان به او محبت ورزیدند و او را شیفته خود ساختند.[6]
4. دشمنی مروان بن حکم با بنیهاشم و اهل بیت علیهمالسلام زبانزد بود، با این حال، هنگامی که مردم مدینه به دلیل جنایات امویان در کربلا قیام کرده و ستمگران را از مدینه بیرون راندند، امام سجاد علیهالسلام از روى غيرت و مردانگى، همسر مروان بن حكم را بنا به درخواست مروان پناه داد.[7]
5. هنگامی که شیعیان خلاف تقيه عمل كردند و اسراری فاش شد و مستحق بلا شدند، امام کاظم علیهالسلام از خدا خواستند تا بلا از شیعیان دور شود و در مقابل، زندان رفتن و شکنجه دیدن را به جان خریدند.[8]
6. عیسی جلّودی به دستور هارون به مدینه رفت و امام رضا علیهالسلام را آزار داد. اما با این حال، در زمان مامون هنگامی که امام علیهالسلام به ولایت عهدی رسیدند، از مامون خواستند تا عیسی را مورد عفو قرار دهد.[9]
7. مامور متوکل عباسی دستور داشت تا شبانه وارد منزل امام هادی علیهالسلام شده و آنجا را تفتیش کند. مامور بدون آنکه اجازه بگیرد، از دیوار منزل امام بالا رفت. امام هادی متوجه حضور او در بالای دیوار شدند. وارد حیاط خانه شده و به مامور فرمودند: «هوا تاریک است. صبر کن تا شمعی بیاورم که بتوانی از دیوار پایین بیایی.»[10]
پی نوشت
[1]. ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص: 140، بوستان کتاب.
[2]. طباطبایی، محمدحسین، سنن النبي، ص: 75. اسلامیه.
[3]. فيروزآبادي، سیدمرتضی، فضائل الخمسة، ج1، ص: 126. اسلامیة.
[4]. کلینی، محمد، الكافي، ج7، ص: 54. اسلامیة.
[5]. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج41، ص: 144. اسلامیة.
[6]. ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج13، ص: 247. دارالفکر.
[7]. طبری، تاريخ الطبري، ج5، ص: 485. دارالتراث.
[8]. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج3، ص: 127-126. اسلامیة.
[9]. الأمين، محسن، أعيان الشيعة، ج2، ص: 25. دارالتعارف.
[10]. مفید، محمد، الإرشاد، ج2، ص: 303. مؤسسة آل البيت.