کنترل افکار در روایات...

10:44 - 1402/02/23

مواظب افکارت باش که گفتارت می شود، مواظب گفتارت باش که رفتارت می شود، مواظب رفتارت باش که عادتت می شود، مواظب عادتت باش که شخصیتت می شود.

سلام و درود ، تشکر میکنم از زحمات و پاسخهای ارزشمندتان

آیا این جملات مربوط به روایت امیرالمومنین علیه السلام هست؟
چون در روانشناسی کنترل افکار رو بسیار مورد توجه قرار می دهند و اینطور به ذهنم میاد که به حضرت نسبت دادن
آیا روایات هست که در این زمینه باشه تا چنین محتوایی را تایید کنه؟
متشکرم

 

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/244906
تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم

ضمن تشکر از ارتباط شما با مجموعه اندیشه برتر

درباره اعتبار عبارت فوق سوال فرمودید.

بله، این روایت صرفا منسوب به حضرت امیر علیه السلام است و سندی برای او پیدا نشده. اما این عبارات بیراه هم نیست هم یافته های روانشناسی به این موارد اذعان دارد و هم به طور بعضی روایات به مفاد کلی اون اشاره دارد.

مثلا بعضی اندیشمندان غربی که احتمالا این عبارات از آن جملات معروف بین اندیشمندان غربی گرفته شده از این قرار است:

اندیشمندان غربی رواج یافته است:

Watch your thoughts, they become words;
watch your words, they become actions;
watch your actions, they become habits;
watch your habits, they become character;
watch your character, for it becomes your destiny

اما این گزاره نیز در بین روایات و ایات دیده می شود مثلا:

امام علی علیه السلام:
مَن کَثُرَ فِکرُهُ فِی المَعاصِی دَعَتهُ إلَیها.(1)
آن‏که در گناهان، بسیار اندیشه کند، [این کار]او را به گناه مى‏ کشانَد.
از این روایت استفاده می شود که فکر منفی و زیاد به گناه اگر کنترل نشود نهایتاً به فعل و انحراف کشیده خواهد شد.
یا در آموز های دینی هست که اگر به کسی سوء ظن پیدا کردی، به اون فکر ترتیب اثر ندید که در بعضی موارد ممکن است گناه محسوب شود. این یعنی اثر فکر بر رفتار امر پذیرفته شده ای است که اگر کنترل نشود به گفتار و بلکه به رفتار و تجسس هم منجر خواهد شد.

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ (2) اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از بسيارى گمان‌ها دورى كنيد، زيرا بعضى گمان‌ها گناه است. و (در كار ديگران) تجسّس نكنيد
اسلام می گوید در قبال افکار خود، "خودکنترلی" داشته باشید، نه تنها فکر منفی نکنید بلکه خوش بین باشید و فکر خوب کنید. چه در مورد خدا و چه بنده خدا

در مورد خدا:

امام رضا عليه‏ السلام در مورد خوش گمانی و فکر مثبت می فرماید: اَحسِنِ الظَّنَّ بِاللّه‏ِ  فَاِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ: اَنا عِندَ ظَنِّ عَبدىَ المُؤمِنِ بى، اِن خَيرا فَخَيرا وَ اِن شَرّا فَشَرّا.[3]
به خداوند خوش گمان باش، زيرا خداى عزوجل مى‏ فرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى‏ كنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى‏ كنم

در مورد مردم:
در سوره‌ى نور مى‌خوانيم: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً» (4) چرا در باره‌ى شنيده‌هاى خود نسبت به مردان و زنان با ايمان، حسن ظن نداريد؟
 

اما در ادامه وقتی فکر به گناه منجر شد و گناه روی گناه آمد، این تبدیل به شخصیت او و در نتیجه سرنوشت او میشود:

در حديثی از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم: «اِذا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِى قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءٌ فَاِنْ تابَ اِنْمَحَتْ، وَاِنْ زادَ زادَتْ حَتّى تَغْلِبَ عَلى قَلْبِهِ فَلا يُفْلِحُ بَعْدَها أَبَدا» (5)؛ (هنگامى كه انسان گناه مى كند نقطه سياهى در قلب او پيدا مى شود، اگر توبه كند محو مى گردد، و اگر بر گناه بيفزايد زيادتر مى شود تا تمام قلبش را فرا مى گيرد؛ و بعد از آن هرگز روى رستگارى را نخواهد ديد!).
اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز ضمن خطبه اى درباره گروهى از بيماردلان مى فرمايد: «قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقْلَهُ وَأَماتَتِ الدُّنْيا قَلْبَهُ وَ وَلَهَتْ عَلَيْها نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَها» (6)؛ (شهوترانى ها عقل او را دريده، و دنيا قلب اش را ميرانده، و نفس او عاشقانه به دنيا كشيده شده، و او برده دنيا است!).

حتی در قران سرانجام گناهان زیاد را، کفر و الحاد و انکار خدا و نشانه های او را بیان داشته است.

ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ (7)

سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!

و چه شخصیتی بدتر از ملحدین و کفار.

و اینجاست که معلوم میشود شرک و گمراهی با طی یک پروسه بسیار نامحسوس انجام میشود که در هر مرحله اگر جلویش گرفته نشود انسان عاقبت به شر خواهد شد.

لذا در این باره امام صادق ع از پیامبر اکرم ص روایت کرده‌اند که:فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قال ... عَنْ النَّبِيِّ ص:إِنَّ الشِّرْكَ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى صَفَاةٍ سَوْدَاءَ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاء(8) بدرستی که شرک مخفی‌تر از حرکت آرام مورچه بر صخره‌ای سیاه در شبی ظلمانی است.

موفق باشید

پی نوشت:

1- غرر الحکم: ح ۸۵۶۱
2- حجرات:12
3- اصول كافى، جلد 2، صفحه 72
4- نور: 12
5- کافی، ج 2 ‏، ص 271.
6- نهج البلاغه خطبه 103
7- روم، 10.
8- تفسير القمي، ج‏1، ص213.

تصویر دریافت سوالات

باسلام و درود
از محبت های گذشته شما که پاسخ های راهگشا داده اید تشکر می کنم.

چطور باید صبرم را در زندگی بیشتر کنم؟

گاهی افراد مخصوصا نزدیکان حرف زور و بی منطقی میزنن و حتی زحمات ما را قدردانی نمیکنن و بلکه کوچک می شمارند و گویا انگار وظیفه ماست.
بارها برای من پیش اومده حال چه کنم با این نوع رفتارها و چگونه خودم را متقاعد کنم و چطور با آنها تعامل کنم؟ چون واقعا  حس بدی به آدم روی میاره که طلبکارانه از ما انتظار دارند.
مثلا در کارهای اداری کارشون را راه انداختم و خودش تنبل و کم حوصله هست لذا خودم انجام میدادم اما همش انگار وظیفه ام بوده و آنها خودشون را مستحق این خدمتم میدانن.
ممنون میشم راهنمایی ام کنید.

تصویر روئین تن مهدی

سلام مجدد خدمت شما و ممنون از نظر لطف شما

سوال فرمودید که گاهی در قبال خدمت دیگران، با رفتاری بر خلاف انتظار مواجه میشید. به گونه ای طلبکارانه با شما رفتار می کنند و از خدمات شما تشکر نمی کنند.

چند نکته لازم است عرض کنم خدمت شما

درست است که شما از روی خیر خواهی و کار خالصانه ممکن است برای دیگران خدمتی کنید که اتفاقا فقط و فقط از خداوند انتظار پاداش داشته باشید که این نشانه کار خالصانه و خدمت به خلق خداست. اما باید توجه داشته باشید که هر کار خیری ممکنه است تبعات و انعکاس منفی در دیگران ایجاد کند. لذا لازم است که در نحوه رفتار خود تجدید نظری کرد.
اینکه شما دائم در صدد راضی نگهداشتن دیگران باشید و خودتون رو زحمت بندازید، این خیر خواهی وقتی به کرات تکرار شد، شخص نسبت به چراغ سبزی که در قبال هر درخواستی نشان میدید شرطی خواهد شد. به این باور خواهد رسید که فلانی کار راه انداز است. وقتی این واکنشی که از خود نشان می دهید زیاد تکرار بشه، اگر در اوائل در ذهن اون شخص، شما شخصی خیرخواه بودید، الان شخصی در ذهن ایشون ساختید که «باید» خیرخواه باشید. عادت کردن به جوابهای "بله" نسبت به درخواستهای دیگران، این روحیه طلبکارانه را ایجاد خواهد کرد.
و این شمایید که باید اعتماد به نفس خودتون رو بالا ببرید و قدرت "نه گفتن" رو در مناسبات اجتماعی خود بالا ببرید. البته نه به این معنا که این بار کسی از شما امید کار خیر نداشته باشه، خیر. علاوه بر اینکه باید اعتدال را رعایت کنید، نسبت به هر شخصیتی هم باید کنشگری متناسب داشته باشید.

حتما شنیدید که در قبال آدم متکبر باید متکبر بود. عدم تشکر و سپاسگزاری از زحمات شما نشانه "کبر" هستش. که شما هم باید با چاشنی کبر با چنین افرادی مواجه بشید. که قدرت "نه گفتن" می تونه از چنین موضعی برخیزد.

شما با "نه گفتن" به بعضی درخواستها، کسی از نزدیکان رو از دست نخواهید دید، بلکه با این تکنیک بهتر می تونید دیگران رو بشناسید. که اطرفیان برای خودتون، شما رو می خوان یا از این بابت که یک ربات باشید شما رو می خوان

شما حق دارید که زندگی و وقت خودتون رو مدیریت کنید، و دیگران چنین حقی ندارند که از زمان شما به طور اجبار نفع ببرن.

وقت شما برای شما محترم هستش و این شمایید که مدیر وقت و زندگی خودتون هستید. پس وقت خودتون رو هزینه هر کسی نکنید. تشکر و سپاس از یک خدمت کمترین حد یه ادب و اخلاق شهروندی است. که آدما با همین عنصر تقویت می شن که بیشتر در خدمت دیگران باشد. وقتی شخصی پیدا بشه که از این حداقلی دریغ کند، این شمایید که باید چنین شخصی رو طبق خواسته و میل خودتون مدیریت کنید و نه بالعکس.

"قدرت نه گفتن" هر چند ممکنه در اوائل برای کسی که عادت به جواب مثبت داشته سخت باشه، اما گام به گام شروع کنید. در اوائل بهانه بیارید، عذر بیارید که فلان کار مقدور شما نیست. پس با یک روحیه انفعالی ، آرامش روانی خودتون رو فدای آدمهای طلبکار و ناسپاس نکنید.

از راهکار تحصیل صبر سوال فرمودید که به طور کلی دو عنصری که باعث فزونی صبر و آستانه تحمل میشه یکی ارتقاء معنویت و آرامش درونی است و دیگری تفکر کردن حول مسائل کلان آفرینش. این دو عامل باعث میشود که انسان هیجانات خودش را کنترل کنه، و اعضاء و جوارحش از عقل و روح بلند او دستور بگیرن، نه از هیجانات ، هوسها و امیال درونی

 

موفق باشید

تصویر دریافت سوالات

سلام و احترام و تشکر از عمق وجود از پاسخ بسیار دانشین و دلچسب که واقعا برای من سودمند بود.

اما در قسمتی که اشاره نمودید بابت دو عنصری که باعث بیشتر شدن آستانه صبر می شه چه راهکارهایی عملی برای من می دهید؟ چگونگی این دو عامل باعث افزایش آستانه تحمل میشه، حقیقتا نیازمند راهکارهای عملی در مورد این دو عنصر هستم چون واقعا در خانواده ام و یا در محل کار تحملم خیلی کم میشه و کنترلم نسبت به حرف ها و واکنش هام ضعیف میشه.

متشکرم

تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب و تشکر از حسن نظر شما

همانطور که عرض شد دو رکن اصلی برای بالا بردن آستانه تحمل، معنویت و تفکر هستش. البته راه کارهای دیگری هم هست که عرض خواهد شد

معنویت قلب آدم رو بزرگ می کنه و قلب بزرگ خودش رو هزینه مسائل کوچیک نخواهد کرد، و تفکر حول موضوعات بزرگ ذهن آدم رو بزرگ می کنه و ذهن بزرگ خودش رو خرج مسائل و چالشهای روزمره نخواهد کرد. آرامش خواهد داشت و به راحتی می تونه راه برون رفت خیلی از مسائل رو متوجه بشه.

برای تفکر بسته به حوصله خودتون روزانه 15 دقیقه وقت بزارید. در فضای بسیار آرام ذهن خودتون رو از هر چی فکر حاشیه ای است خالی کنید و حول خودتون، آفرینش، اینکه از کجا اومدید و به کجا خواهید رفت، و برای چه اومدید، جایگاه شما نزد خدا چقدر هست و کیستی خدا (شناخت اوصاف خدا) و ... فکر کنید. در اوائل ممکنه چیزی دستگیرتون نشه اما به تدریج روزنه هایی از نور به شما القاء می کنند که به تدریج این برنامه برای شما جذبه خواهد داشت. 15 دقیقه از روی میل شما توسعه پیدا خواهد کرد.
و این جایزه خداست برای کسی که بخواهد در راهش گام برداره. خدا میگه «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ[1] و كسانى كه در راه ما كوشيده‌اند، به يقين راه‌هاى خود را بر آنان مى‌نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است.»

همون عبارت اولی که در سوال اول شما بود، مؤیدی برای این راهکار هستش. چون افکار شما، شخصیت شما رو خواهد ساخت. افکار شما وقتی بزرگ ، پر معنی و معناساز باشه، متقابلا شخصیت و روح شما رو هم بزرگ خواهد کرد.

در ادامه می تونید به لینک زیر مراجعه بفرمایید به دلیلت سوال مشابه یکی از کاربران

http://btid.org/node/226410

این چند تکنیک هم ممکنه برای شما مفید باشه

*اگر در قبال بی ادبی دیگران، جوش می زنید و از کوره در میرید، نگرش خودتون رو نسبت به شخص مقابل تغییر بدید تا واکنش تندی در قبال او نداشته باشید. کسی که بی ادبی می کنه از درون بیمار هستش، یا بخاطر حسادت، یا بخاطر خودکم بینی، کبر و .... اگر شما به دید یک بیمار به او نگاه کنید بدون اینکه چنین نسبتی به او بدهید چون کنشگری او رو بر خلاف انتظار نمی دونید، حلم و تحمل شما بالا خواهد رفت، همانطور که دکتر به آغوش باز نسبت به داد و بی داد و هزیان گویی بیمار ترتیب اثر نمی دهد.

*تکنیک مکث 3 ثانیه: این رو برای خودتون شرطی سازی کنید که در حین مشاجره، برای هر حرفی، 3 ثانیه تامل کنید بعد سخن برانید. این تکنیک، از قوه غضب و خشم شما خواهد کاست.

 

بهترین ها رو برای شما آرزومندم