تقلید به دو نوع مذموم و ممدوح تقسیم میشود. دیدگاه قرآن نیز شامل هردو مورد بوده و برای هر یک از آنها، مصادیقی را بیان میدارد. در پژوهش حاضر که تحت عنوان «بررسی مصادیق تقلید ممدوح از منظر قرآن» میباشد، به پنج مورد از موارد دهگانهِ تقلیدهای ممدوح می پردازیم و در مقالهی دیگری، موارد پنجگانه بعدی را اشاره میکنیم.
سابقاً در مقالهی "بررسی مصادیق تقلید مذموم از منظر قرآن" اشارهای شد که تقلید به دونوع مذموم و ممدوح تقسیم میشود و به صورت مفصل به بررسی مصادیق تقلید مذموم پرداختیم و در این مجال نگاه قرآن کریم نسبت به برخی تقلیدهای ممدوح را بیان کرده و مطلوبیت آنها را اجمالاً تشریح میکنیم. همچنین ذکر این مطلب لازم است که در پژوهش حاضر به پنج مورد از مورد دهگانه تقلید ممدوح اشاره شده و در مقالهی دیگری به پنج مورد بعدی میپردازیم.
- تقلید در مسیر رشد
«قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً* قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً* وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً* قالَ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصي لَكَ أَمْراً»[1]؛ موسى به او گفت: آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايهی رشد و صلاح است، به من بياموزى؟ گفت: تو هرگز نمیتوانى با من شكيبايى كنى و چگونه میتوانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى؟(موسى) گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى مخالفت فرمان تو نخواهم كرد!
معناى آيه اول اين است كه موسى از خضر(علیهماالسلام) اجازه همراهیاش را خواست تا اینکه پیرویاش بر اساس آن چیزی باشد که خدا سبب رشد و هدایت خضر را فراهم کرده است را به او تعلیم دهد.[2] این آیه دلالت میکند بر این که موسی بسیاری از آداب را به هنگام تعلم از خضر (علیهماالسلام) مراعات نمود. اولاً اینکه خود را پیرو او قرار داد که آن شخص استادش بود. ثانیاً نهایت تواضع را در برابر استاد خویش به کار گرفت که از ایشان کسب اجازه نمود در پیروی کردن.[3] ثالثاً هدف انسانهای بزرگ دستیابی به علم است بدون اینکه چشمداشتی به پست و مقام داشته باشند.[4]
آیاتی که در اینجا به آنها اشاره شد مختصری از داستان حضرت موسی و خضر نبی(علیهماالسلام) بوده که در قرآن بیان شد و ناظر به تقلید و تبعیت ممدوح و مطلوب است. چرا که در این داستان، جریان تبعیت شاگرد از استاد پیش آمده و قرآن کریم نیز به شکل زیبایی به آن پرداخته است و انسانها میتوانند با کمک گرفتن از اینگونه جریانات و راهنمایی آنها به سایر اهداف خود برسند.
- تقلید در مسیر خدا و انبیاء
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً»[5]؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر[اوصياى پيامبر] را و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد(و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين(كار) براى شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است.
توضیح اولوالامر: همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از اولوالامر امامان معصوم (علیهمالسلام) هستند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر(صلیالله علیهوآله) به آنها سپرده شده و غیر آنها را شامل نمیشود. البته کسانیکه از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پُستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینی، اطاعتشان لازم است زیرا نمایندگان اولوالامر هستند.[6]
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ* قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ»[7]؛ بگو: اگر خدا را دوست میداريد از من پيروى كنيد تا خدا(نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است. بگو: از خدا و فرستاده(او) اطاعت كنيد و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمیدارد.
اطاعت از خداوند و پیامبرش از جمله تقلیدها و تبعیتهایی است که مورد قبول قرآن بوده که حتی با امر و دستور همراه شده است"أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ" و لذاست که خداوند با این بیان میفرماید که: «چون شما مدعى محبت او هستيد، بايد با اطاعت از فرمان او و پيامبرش اين محبت را عملا اثبات كنيد». «ضمناً از جمله" أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ" استفاده میشود كه اطاعت خدا و پيامبر(صلیالله علیهوآله) از هم جدا نيستند؛ به همين دليل در آيهی قبل، تنها سخن از پيروى و اطاعت پيامبر(صلیالله علیهوآله) بود و در اينجا سخن از هر دو است».[8]
- تقلید در مسیر استماع قول احسن
«وَ الَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أنْ يَعْبُدُوها وَ أنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ* الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ اُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ اُولئِكَ هُمْ اُولُوا الْألْبابِ»[9]؛ پس بندگان مرا بشارت ده! همان كسانىكه سخنان را میشنوند و از نيكوترين آنها پيروى میکنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنها خردمندان هستند. کلمه "فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ" منافی تبعیت و تأسی از دیگران نیست و تحقق أحسن با تقلید کردن نیز میسر میشود و می توان از دیگری تقلید کرد.
- تقلید در مسیر اتباع حق
«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ آمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بَالَهُم* ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُم»[10]؛ و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند و به آنچه بر محمد(صلیالله علیهوآله) نازل شده-و همه حق است و از سوى پروردگارشان- نيز ايمان آوردند، خداوند گناهانشان را میبخشد و كارشان را اصلاح میکند! اين بخاطر آن است كه كافران از باطل پيروى كردند و مؤمنان از حقى كه از سوى پروردگارشان بود تبعيت نمودند. اينگونه خداوند براى مردم مَثَلهاى (زندگى) آنان را بيان میکند.
در این اینجا اصلاح امور و بخشیدن گناه، گره خورده به تبعیت و پیروی از پیامبر خاتم(صلیالله علیهوآله) که این پیروی با توجه به این فراز از کلام الهی میتواند مصداقی برای تقلید مطلوب باشد. یعنی انسان با تأسی و ایمان نسبت به نبی مکرم اسلام(صلیالله علیهوآله) که به عنوان حق از جانب خداوند است، میتواند زمینه سعادت خویش را فراهم سازد. علامه طباطبایی (ره) در ذیل این قسمت از کلام الهی مینویسند: «در آيه سوم اشارهای است به اينكه تنها معیار در سعادت و شقاوت انسان، تبعیت از حق و پيروى از باطل است. چرا كه فقط حق به خدای متعال انتساب دارد و باطل هيچگونه ارتباطی به خدا ندارد».[11] گمراهی کافران بخاطر تبعیت آنها از شرک و عبادت شیطان بوده و اصلاح مؤمنان به دلیل پیرویشان از توحید و قرآن و آنچه که خدا به آن امر کرده، بوده است.[12] با پیروی از خداوند و آنچه را که او نازل کرده مثل قرآن و انبیاء، انسان به سمت حق رفته و از باطل دور میگردد و در نتیجه چیزی که به صلاح اوست رقم میخورد و خود را از گمراهی و تباهی نجات میدهد. بنابراین چنین تقلیدی مطلوب قرآن بوده و شایسته است بندگان الهی به آن چنگ زنند.
- تقلید در مسیر بَیّنهی الهی
«أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ»[13]؛ آيا كسى كه دليل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند كسى است كه زشتى اعمالش در نظرش آراسته شده و از هواى نفسشان پيروى میکنند؟!
گروه اول(کسی که همراه با دلیل روشن است) در مسير خود از شناخت صحيح و يقين و دليل و برهان قطعى برخوردار هستند. "راه" و"هدف" خود را به روشنى میبينند و به سرعت پيش میروند. اما گروه دوم (پیروِ هوای نفس) گرفتار سوء تشخيص و عدم درك واقعيت و تاريكى مسير و هدف شده، در ظلماتِ اوهام سرگردانند و عامل اين سرگردانى همان پيروى از هوى و هوسهاى سركش است. چرا كه هوا و هوس، پرده بر روى عقل و فكر انسان میافكند، زشتیها را زيبا و زيبایيها را زشت نشان میدهد.[14] مراد از اينكه بینهای از طرف پروردگار خود دارند اين است كه دليل آشکاری از پروردگار خود دارند كه موجب شده به اعتقادات یقین پیدا کنند و آن عبارت است از دلیل استدلالی(حجت برهانی). پس مؤمنين همواره تابع حجت قطعى هستند، حجتى كه مسیر صحيح را براى انسان توضیح میدهد، انسانى كه مقام او اقتضا میکند که از عقل استفاده نموده و از حق پيروى نماید.[15] آیه مذکور این مطلب را برای ما بیان میدارد که پیروی از بینه و دلیل آشکار(همراه یقین) در جهت پیروی و تقلید مطلوب است و به ما اجازه میدهد در چنین مواردی همراه با دلیل از دیگران تقلید داشته باشیم.
پی نوشت:
[1]. کهف، 69-66.
[2]. طباطبايى، سید محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 13، ص 342.
[3]. فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير"مفاتيح الغيب"، ج 21، ص 483.
[4]. حجتی، محمد باقر، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ص 355.
[5]. نساء، 59.
[6]. مکارم شیرازی، ناصر، برگزیده تفسیر نمونه، تنظیم: احمد علی بابایی، ج 1، ص 440-439.
[7]. آل عمران، 32-31.
[8]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، به کوشش: جمعی از نویسندگان، ج 2، ص 516.
[9]. زمر، 18-17.
[10]. محمد، 3-2.
[11]. طباطبايى، سید محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 18، ص 224.
[12]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن و الفرقان، ج 9، ص 238.
[13]. محمد، 14.
[14]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، به کوشش: جمعی از نویسندگان، ج 1، ص 437-436.
[15]. طباطبايى، سید محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 18، ص 232.