16:53 - 1393/01/21
برادر 20 ساله ام که ترم 4 دانشگاه هست پاشو کرده تو یه کفش که از هم کلاسیش خوشش اومده و قصد ازدواج داره. این درحالی هست که هنوز درسش تموم نشده. سربازی نرفته و بیکار هست. با دختری که مد نظرش هست هم سن هست . مادرم برای این که منصرفش کنه بهش گفت اون دختر اگر دختر خوبی بود تا حالا شوهر کرده بود و این درحالی هست که من یه دختر 26 ساله و مجرد هستم!!!!!! از حرف مادرم خیلی ناراحت شدم و به خاطر این حرفش ازش کلی تشکر کردم!!!!!!!!! با برادرم چه طور رفتار کنیم؟؟؟؟؟ به نظر من اون حق داره ازدواج کنه. همون طور که من از دوران دبیرستان به فکر ازدواج بودم .ولی مادرم اکثر خواستگارهای من رو خودش رد کرد . به دلایلی مثل سطح تحصیلات ،سطح فرهنگی ، خانواده ی نا مناسب پسر و ....
انجمنها:
http://btid.org/node/27842
با بهار موافقم
سلام. خوشبحالش ک یکیو داره ک بهش توجه کنه.کمکش کنید اگه تو وجودش مردونگیو میبینید.اگه بهش باور دارین ک تحمل سختی مشکلاتو داره و ازبس سرکار رفتنو تامین نیازهای عاطفی برمیاد واسش اقدام کنید و خوشبختی ی جووونو بهش هدیه کنین.باشرایط الان جامعه و روزگارو دانشگاهای امروزی شاید اگه به مرادش نرسه بعد ها دنبال چیزایی بره ک زندگیش تباه بشه اون موقع شما باید جوابگوی گناهش باشین
عزیزم
میخام انتقام خانواده شوهرم ازتو بگیرم
ترم چهار باشه
مگ جرمه زن میخاد
من خانواده شوهرم مث شما کردن
الان ازشون متنفرم
پسر شما با مخالفت شما بیشتر اون دخترو میخاد و اخرشم اون میگیره
پس خودتون زشت نکنید حتی اگ پول ندارید کمکش کنید
با محبت بهش بگید یکار پیدا کنه و برید خاستگاری
من الان از خانواده شوهرم بخاطر مخالفتاشون متنفرم متنفر و اصلا بهشون سر نمیزنم پسرشونم کم میره
شوهر نکردی چون خودت نخاستی
چون خودت انتخاب نکردی
یذره دلبری کن و مث یک حوری دریایی و یک مدل بخودت برس و طناز باش اونوقت میبینی که اون کسی ک دوس داری شوهرت باشه مث داداشت میره جلو همه وایمیسه تا بهت برسه
خودت طوری کن ک شوهر اینده ات میخای باشه تا مث خودت جذب کنی
شوهر زیاده هنوزم دیر نیس
برادرت اخر به دختره ازدواج میکنه
خودتون زشت نکنید
نذارید برادرتونو ازتون بگیره به اون دختر محبت کنید تا داداشتون داشته باشید
وگرنه برادرتون سال تا ماه یادتون نمیکنه در اینده
اصلا پدر مادر دختره حاضر میشن دخترشونو به پسری بدن که نه کار داره نه سربازی رفته..؟؟؟؟
به جای اینکه براش شرط بذارین با دختره مثل خواهر خودت حرف بزن،متقاعدش کن که بعد از امام درسو پیدا کردن یه شغل خوب خودت کاراشونو درست میکنی،تنها کسی که میتونه برادرتو متقاعد کنه اون دخترست....
اگرم نمیخوان گناه کنن میتونن بین خودشون محرمیت بخونن،اما باید هشدار بدی که محرم بودن دلیل هر کاری نمیشه
به اون دختر هم بگو اگه بخواد از الان تماما خودشو در اختیاره برادرت قرار بده دیگه هیچ جذابیتی برای پسره نمیمونه
اینا به شرط اینه که از دور مراقب رابطشون باشیو برا جفتشون خواهری کنی...
سلام. پستت رو خوندم.
به مادرت میگم: حضرت علی (ع) فرمود: حرف تا زمانی که از دهانت بیرون نیومده بنده تو هستش ولی زمانی که از دهانت بیرون اومد تو بنده اونی.
جمله زیبایی یود .. :)
ممنون هنگامه جان. خیلی ها رو دیدم حتی با سلام کردنشون هم هدف خاصی رو دنبال می کنن. اگر به خاطر هدفشون نبود نه سلام می کردن نه جواب سلام می دادن . یه طوری شده که دیگه نمی تونم به کسی اعتماد کنم احساس می کنم همه دارن نقش بازی می کنن. و راست رو پشت دروغ هاشون پنهان می کنن. با این جور آدم ها خیلی برخورد داشتم . خدایا صاحب این زمانه رو برسون که از این چهره ها نقاب برداره. ولی با این وجود بازم نمی تونم دل سنگ باشم همیشه در هر برخورد دعا می کنم تفکرات من اشتباه باشه. و این آدم آدم صادقی باشه ولی خیلی وقت ها البته نه همیشه آدم ها نا امیدم می کنن .
ایییییییی بابا پس چراسوال منو تو سایت مطرح نمیکنین؟؟؟؟؟؟
برادر شما به شدت تحت فشار نیاز های جنسی هستن که در چنین شرایطی زن میخوان
ازدواج کردن در شرایط برادر شما(بیکار،دانشجو،سرباز و...) اون هم به دلیل نیاز های جنسی کار اشتباهیه!!! چون ممکنه بعد از رفع عطش جنسیش چشم هاش به روی حقایق باز بشه و از ازدواج خودش به شدت پشیمون میشه
اسلام برای مشکل برادر شما راه چاره داره ولی متاسفانه این کارو حتی از. زنای محسنه هم بدتر میدونیم
حميد جون خوشحالم كه با همچين ادم مطمين و با اعتماد بنفسي دارم صحبت ميكنم .
آخه عزيز من اين چه حرفيه ميزني از كجا معلوم بخاطر نياز جنسيهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
سلام
کار نداره
سربازی نرفته
از درسش هم خیلی مونده
هیچ عقل سلیمی در چنین شرایطی درخواست زن نمیکنه مگه این که یه چیزی مثه نیاز جنسی جلوی فکر کردنشو گرفته باشه
سلام بی کران عزیزم
اینکه می گید(خوب من برام خیلی مهم هست کسی رو ناراحت نکنم و با حرف هام نرنجونم) خیلی خیلی خوب و قشنگه و جای تبریک داره.خوش به حالتون کع اینجوری هستید. اما اینکه انتظار هم دارید بقیه هم همین جوری باشن اشتباهه...شما نمی تونین بقیه رو تغییر بدید مخصوصا اعضای خونواده باید همین جوری که هستند دوسشون داشته باشید و بی قید و شرط و فقط واسه رضای خدا دوسشون داشته باشید و ازشون ناراحت نشید.
منم مثه شمام تو محیط کارم و بین دوستام تمام سعیم اینه کسی ازم نرنجه و خدا رو شکر تا حالا هم این جوری بوده و هرچند گاهی از بعضی از رفتاراشون ناراحتم شدم اما وقتی به محبت هاشون فکر کردم دیدم رفتارشون خیلی هم ناراحت کننده نبوده...اما جایی که می بینی حقت و ضایع می کنن باید خیلی محکم هم واستاد و از حقت دفاع کنی .
تو رفتار آدم ها ریز و دقیق باش نه به خاطر اینکه ازشون ناراحت شی فقط به خاطر اینکه خوب بشناسیشون تا مطابق با شناختی که ازشون بدست میاری باهاشون رفتار کنی.
یه چیز دیگه عزیزم از ایمان قشنگت با خدا گفتی یادت باشه تو دلی که خدا هست، بنده های خدا هم هستند و دیگه ناراحتی معنی نداره.
موفق باشی.
خب درسش تموم نشده باشه مشکلش چیه؟؟؟
شما حالا برین براش خواستگاری شاید شرایط براش جور شد.
در ضمن اینکه خودش اومده مثل بچه آدم میگه زن میخوام که واقعا خوبه برید خدارو شکر کنین که اهل رابطه و ... نبوده که بخواد باعث سرافکندگی خانواده بشه.
بنظر من مادرتونو راضی کنین به فکرش باشن.ثواب داره و برا خودتون هم راهگشاست انشالله
برادر من هیکل ریزی داره. هنوز پشت لبش درست حسابی سبز نشده. تو فامیل نداشتیم کسی رو که زیر 25 سال ازدواج کرده باشه . نه تا حالا سراغ کاری رفته نه به فکر کار بوده. من با اینکه یه دخترم ولی از دوران کارشناسی خرج خودم رو در میاوردم قبل اینکه این موضوع را عنوان کنه خودم برای کار به چند جا معرفیش کردم ولی نرفت. با این حال به نظر من ازدواج حقشه ولی نمی دونم با این مشکلات برادرم چی کار کنیم اون فقط 20 سالشه. سربازی نرفته و پدرم از پس مخارجش بر نمیاد. وضعیت مالی خانواده ی ما معمولی هست و پدرم بازنشسته هستن.
نظر بنده مخالف همست سن 20 سالگی برای ازدواج یه پسر برخواسته از تمایلات آتشین و هوسهای زود گذره که باید صبر کنه اگه همچنان اون دخترو در آینده که همراه با پیشرفت تحصیلی و کاری ایشون میشه دوس داشتن ازدواج کنن چون یکی از دوستامون دقیقا همینکارو تو همین سن کرد الان نزدیک 4 ساله که نامزدن اما میخان طلاق بگیرن دقیقا نزدیک دو ماه با هم خوش بودن ازون زمون تا الان که نزدیک 4 سال میگذره با هم قهرن اما چون پسره هنوز مهریشو نمیتونه بده داره قضیه رو کش میده تا کار که پیدا کرد مهریشو قسط بندی کنه بعد طلاقش بده اینجور زندگی به چه درد میخوره آخه؟؟
از صحبت های بچه های این سایت و اطرافیانم به این نتیجه رسیدم من حساس و زود رنجم. چی کار کنم که این طوری نباشم. خوب من برام خیلی مهم هست کسی رو ناراحت نکنم و با حرف هام نرنجونم. رابطه خیلی خوبی هم با دوستام و همکارام دارم. ولی همون طور که من سعی می کنم کسی رو نرنجونم دلم می خواد بقیه هم مثل خودم با خودم رفتار کنم. آیا من اشتباه می کنم ؟؟؟؟ به نظرتون چی کار کنم؟
همه مثل تو ملاحظه گر نمیشن اگه حساس باشی داغون میشی مثل من
پس دلتو از سنگ گن
پری جان شاید تمام بدبختی من این باشه که دلمو نمی تونم سنگ کنم. دارم آب میشم ولی سنگ شدن کار من نیست.
سلام
بیخیال بابا... چقدر شما زودرنجین...حالا مادرتون یه چیزی گفته،مهم اینه که همه میدونیم در واقعیت چنین چیزی نیست و خوب یا بد بودن دخترها ربطی به سن ازدواجشون نداره!
در مورد برادرتون هم چه اشکالی داره براش اقدام کنید؟ اگه جنم کار کردن و توانایی قبول مسئولیت داره و دختری که انتخاب کرده خوبه و حاضره با شرایطش کنار بیاد خیلی هم خوبه و حتما باید اقدام کنید..
فکر کردین کاری که ما دهه شصتی ها کردیم و بیخودی سن ازدواجمون رو بخاطر ایده آلگرایی های بیخود بالا بردیم درست بوده؟ به هیچ وجه! همه ما اشتباه کردیم... خیلیها تو سن پایین حتی با نداشتن کار درست و حسابی ازدواج کردن و دارن زندگیشون رو میکنن، خیلیها! پس شدنیه و به هیچ وجه این حرف که اینکار نشدنیه پذیرفته نیست، بستگی به دو طرف داره...
سلام بر بی کران عزیز
خوشحالم که اسم پیشنهادی من رو انتخاب کردی !!! لطفاً اون بقیه اش رو پاک کن
اسم کوتاه جذابیت بیشتری داره
خودت رو رها کن تا بر کرانه های بی کران هستی از جوانی و زندگیت لذت ببری
از اینکه می تونی دنیا رو تغییر بدی
از اینکه پدر و مادر داری تا باهات دعوا کنن و مخالفت (بعضی از آدمها این دو تا رو ندارن و حسرت یه لحظه داشتنشون رو دارن تا باهشون دعوا کنن)
از اینکه زیباترین داشته هستی را داری ؛ یعنی : خداوند
مگه خداوند ما رو تک نیافرید و تنها هم از این دنیا نمی بره؟
پس چرا با سختی های ریز و درشت زود ناراحت می شی ؟ مگه چه قدر وقت داریم که زندگی کنیم
یه گوشت در باشه یکی دروازه
یکی می گفت : از حرف پدر و مادرتون ناراحت نشید چون اونها در زمانی به جز زمان شما تربیت شده اند و زندگی کرده اند
برای زندگی کردن و پیشرفت (از هر نوعش که فکر کنی) باید یه کم پوستمون رو کلفت کنیم و سختی ها رو به جون بخریم
فولاد آبدیده اولش توی حرارت خیلی بالا داغ می شه و بعدش توی سرما خیلی پایین سرد می شه و در نهایت می شه "فولاد آبدیده"
از این لذت ببر که هر روز فرصت داری تا تغییر کنی و بهترین باشی
زندگی همه ما ها سخته ولی این مهمه که چه جوری به زندگی نگاه کنیم
این مهمه که از ادمها توقع نداشته باشیم
اینجوری راحت تر بد بینی ها شون رو بد حرفی هاشون رو و خیلی از رفتارهای نا درست شون رو می تونیم راحت تحمل کنیم
سربلند و پیروز باشی
بیچاره مامانت بی کران جان که دخترش نه تنها درکش نمیکنه بلکه با کوچکترین حرفی که منظوری هم پشتش نبوده ازش میرنجه و دلخور میشه...
حیف که تا ازدواج نکنی متوجه این اشتباهاتت نمیشی!
دختر جون روی زود-رنجی خودت کار کن و اگر نه با همسرت و خانوادش حتما مشکل پیدا میکنی!
پسر عموم مادر و خواهرشو فرساد گفت من اون دختره رو میخوام . رفتن خونه دختره و برگشتن گفتن ما خوشمون نیمد .
پسره بهش برخورد !
5 سال بعد گندش در اومد که این دوتا 5 ال با هم دوست بودن و.........
الان دیگه ازدواج کردند ؛ ولی بدبختند حسّابی !!
ببینم ؛ برادرتون فقط زن میخواد یا میدونه زن گرفتن یعنی مسولیت ؟
اگر این رو بدونه و جبزه شو داشته باشه ؛ مطمین باشید زیر بار مسولیت که بره یهو همه چی عوض میشه . همه تحسینش خواهند کرد . الان همه کارای خونه ما رو دوش بابامه ؛ من تا عصر سرکلاسم . ولی میدونم مسولیت یعنی چی و حاظرم بی وقفه تلاش کنم .
اگر برادرتوئن اینجوریه زودی بفرستینش بره ...بذارین شکوفا بشه .. اینجوری بهتر از اینه که دیگه ازتون تقاضا نکنه ف بعد چند سال بفهمین با همون دختر کلی رابطه داشته و...
سلام عزیزم
مادرتون شاید همین جوری واسه اینکه برادرتون و منصرف کنند هم چین چیزیو فرمودند...شما چرا به دل گرفتید...مادر و پدر جایگاه خاصی دارند پیشخدا...مخصوصا مادر...مطمپن باشید اگه شما به جایی هم برسید از دعای مادرو پدرتونه...تا می تونید بهشون محبت کنید...
اگر بدونید یه دعای پدر و مادر در حق شما چقدر تو همین امر ازدواجتون تاثیر داره نه تنها ازشون ناراحت نمی شید بلکه برای انجام اوامرشون شیرجه می زنید دوست گلم.
برادرتون هم باتوجه به اینکه بیکار هستند این ازدواج به صلاحشون نیست از کسی که می دونید حرفشو زمین نمی اندازند بخواهید باهاشون صحبت کنند و از یه مشاور راهنمایی بخواهید تا برخورد درست و جواب قانع کننده ای واسه برادرتون داشته باشید.
ان شاالله که موفق می شید.
التماس دعا
عزیزم انقد حساس نباش هر حرفیو به خودت نگیر مادرت نمیدونسته چه بهونه ای بیاره اینو گفته این همه پسرو دختر که 30 رو رد کردنو مجرد هستن آدمای خوبی هم هستن شما هم انقد افسرده نباش شاد زندگی کن باور کن وقتی سخت نگیری و صبر کنی در برابر سختیا و سعی کنی خوشبین باشی زندگی برات شیرین تر میشه امیدت به خدا باشه عزیزم استغفرالله تو هم جای خدا بودی دلت میخواست به اونی بیشتر نعمت و شادی بدی که بتونه قدرشو بدونه همیشه از خدا خیر بخواه و هر چی برات پیش اومد مطمئن باش برات خیره
این سایت تنها جایی بود که من برای اولین بار تونستم بگم آخ ..............، تونستم یکم درد و دل کنم .........تونستم قصه ی غصه هام رو بگم ...... تونستم اشک بریزم و تایپ کنم....... تونستم ......
خداجونم اگر به تو ایمان نداشتم و ازت نمیترسیدم تا الان حتما ..........
شک نکن خدا جواب این ایمانت ُ میده......شک نکن خدا یک جایی یک جوری برات درست میکنه که فکرشُ نمیکنی...
مطمئن باش هیچ کاری تواین دنیا بدون اجر نیست......مخصوصا صبر بر مشکلات..
بعضی وقت ها از حرف نزدیک ترین آدم ها مثل پدر و مادر، آدم طوری ضربه می خوره که جایی برای ناله کردن نمی مونه. در جا آدم رو لال می کنن. حرف مادرم به برادرم که گفت "اون دختر اگر دختر خوبی بود تا الان شوهر کرده بود"، برای منه مجرد که 6 سال از دختر مد نظر برادرم بزرگتر هستم ، قابل هضم نیست. وقتی کسی که از گوشت و خونشی چنین اندیشه ای داشته باش دیگه آدم از بقیه چه انتظاری می تونه داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا همچنان من منتظر عدالتت هستم
سلام عزیزم . به نظرم مامانت به خاطر اینکه داداشت پشیمون بشه واز سرش بیفته این حرف رو زده نه اینکه منظورش شما باشی! منم تاحالا شده از بعضی حرفای مامانم یا بابام یا کلا خانوادم ناراحت شدم بعضی وقتا هم خیلی زیاد ناراحت شدم !ولی سعی کردم تا اونجا که میتونم به دل نگیرم وبه روشون نیارم ...اونا که باما دشمنی ندارند به هرحال اونا هم هزارتا مشغله دارند وبعضی اوقات ناخواسته ممکنه باعث رنجش ما بشند همونطور که دوستان ونزدیکان دیگه هم باعث ناراحتی ما ممکنه بشن یا ماهم گاهی با حرفا یا کارهامون ممکنه اونا رو ناراحت کنیم که خیلی وقتا اونا هم گذشت کردند... اگه ما هرچیزی بشنویم بخوایم به دل بگیریم هرروز باید غصه حرفای دیگرون رو بخوریم ...
سلام مجدد
یه عاشق عزیز من به این یقین رسیدم که :
ازدواج یه عضو خانواده اونقده برکت داره که به یمن این ازدواج بخت دیگران را هم تحت تاثیر قرار داده گاهی حتی فامیل راهم تحت الشعاع قرار داده
مثلا توی محل مایه خانمی بود که خواهر بزرگتر مجرد داشت ولی خب با توجه به قوه تعقل و تفکر والدینشون ازدواج کرد درست بعد از یه هفته عقد پسر عموی داماد با خواهر بزرگتر ازدواج کرد
اصلا شک نکنید ....
سلام دوست گلم....در رابطه با برادرت بگم که احتمالا اسیر عشق های زود گذر و اتشی شده که توی این سن طبیعی هست!شما خودت برو دانشگاه و اون دختر رو ببین و حتی باهاش صحبت کن...ببین چقدر به خانواده شما میخوره و برای برادرت مناسب هست یا نه!! اگر مناسب نبود سعی کن برادرت رو منصرف کنی اگر هم مناسب بود اول با مادرت صحبت کن و بعد هم با خونواده اون دختر...شاید خانواده اون دختر مشکلی با بیکاری و سربازی برادرت نداشته باشن!!
اینجوری که درمقابلش میگین نه برادرت شاید بدتر بشه و اصلا شاید کاری بکنه که بعدش پشیمون شه!
*از حرف مادرت هم ناراحت نباش...احتمالا متوجه حرفشون نشدن...امروز یک جایی خوندم که نذر امام هادی (ع) برای ازدواج زود جواب میده....یک نذری بکن....نمازجعفر طیار رو هم بخون...ان شاء الله همسری که لایقت هست نصیبت میشه...
از لطف خدا هم ناامید نباش........شاید این سختی ها یک جور امتحانه.....
اینو هم یادت باشه..بعد هرسختی آسانــــــی است.....
خداایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا .................از ...........دنیاااااااااااااااااااااااات......سیییییییییییییییییییرم
بی کران عزیز به لحظه های زیبای زندگیت فکر کن ...به محبت های مادرت...ما بی دلیل به این دنیا نیومدیم...تازه ۲۶ سالته...چقدر زود سیر شدی...
واسه آرامش دلت امشب ۱۰۰ تا صلوات هدیه می کنم به شهدا ی گمنام.
اینجوری نگو.......خدا قهرش میاد.......شاید خدا داره امتحانت میکنه...شاید خدا میخواد پاداش صبر ُ بهت بده.......
از حرف مادرم اونقدر ناراحت شدم که دلم می خواد همون عروس اشک های شبانه باشم. خیلی بی انصافه!!!!!!!!! خدایا اون دنیات رو زودتر می خوام ببینم
به نظرتون ای دو تا می تونن حداقل 4 سال عقد بمونن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تا برادرم درسش و سربازیش رو تموم کنه ؟؟؟؟؟؟؟
سلام بر سوال کننده گرامی
ضمن تایید صحبت های جناب ترنم وصال میتونم بگم
برادرتون تو بهترین سن برای ازدواج هست ....
همونطور که شما به خاطر رفتار اشتباه مادرتون الان دارید چوبشو میخورید و ناراحت هستید ....
حداقل یه کمکی به برادرتون بکنید که اون مثل شما نشه ....به خدا حسرتشو میخوره ....و مشکلاتی براش پیش میاد که نمیشه جلوشو گرفت .....ایشون تو سنی هست که نیاز عاطفی و جنسی داره و الان که کسی رو پیدا کرده بهترین موقع هست .....باید کمکش کنید تا به هدفش برسه ...
وگرنه اگه پس از این دختر پاش به گناه باز بشه همه اونایی که میتونستن کمک کنن و نکردن مقصر محسوب میشن ....
شما باید هر کاری از دستت برمیاد برای داداشت بکنی ....
یاحق
با سلام
بی کران نام زیبائیست امید است همیشه بر کرانه های لبخند ساحل بگیرید
نکات قابل تاملی توی این متن مشاهده شد.
اول اینکه سعی نکنیم برای توجیه یا منصرف کردن دیگران از توبیخ یا زیر سوال بردن عده ای دیگه استفاده کنیم البته مادرتون از روی دلسوزی نسبت به برادرتون اینکارا انجام داده و حتما عمد و قصدی در کار نبوده
اصلا چرا میخواین منصرفش کنید؟
میدونید با اینکار چقدر آسیب از نظر شخصیتی به ایشون وارد میشه؟
اعتماد به نفسی که از ایشون سلب میشه تا سالیان متمادی قابل بازگشت نخواهد بود.
نمونش همین اقایونی که سنشون بالا رفته و ازدواج نمیکنن
اکثرا در همین سنین قصد ازدواج داشتن موفق نشدن حالا به هر علتی بعد دیگه کسی حریفشون نمیشه رضایت بدن برای ازدواج و خودشونم به هیچ عنوان انگیزه ای برای این کار ندارن.
شما میتونید با رفتن به خواستگاری به ایشون شخصیت بدین و اگر هم که واقعا مشکلات هم غیر قابل حل هست (که حل شدنیه) خودش به این مسئله پی ببره و شما را مانع و سد ندونه
مثل شمایی که همین الان مقصر را کسی دیگه میدونید.
با عنایات حضرت دوست همیشه شاداب و تندرست باشید
برادر 20 ساله ام که ترم 4 دانشگاه هست پاشو کرده تو یه کفش که از هم کلاسیش خوشش اومده و قصد ازدواج داره. این درحالی هست که هنوز درسش تموم نشده. سربازی نرفته و بیکار هست. با دختری که مد نظرش هست هم سن هست . مادرم برای این که منصرفش کنه بهش گفت اون دختر اگر دختر خوبی بود تا حالا شوهر کرده بود و این درحالی هست که من یه دختر 26 ساله و مجرد هستم!!!!!! از حرف مادرم خیلی ناراحت شدم و به خاطر این حرفش ازش کلی تشکر کردم!!!!!!!!! با برادرم چه طور رفتار کنیم؟؟؟؟؟ به نظر من اون حق داره ازدواج کنه. همون طور که من از دوران دبیرستان به فکر ازدواج بودم .ولی مادرم اکثر خواستگارهای من رو خودش رد کرد . به دلایلی مثل سطح تحصیلات ،سطح فرهنگی ، خانواده ی نا مناسب پسر و ....