مقام و منزلت حضرت فاطمهبنتاسد علیهاالسلام چنان بالا و رفیع بود که پیامبر معظم اسلام صلیاللهعلیهوآله با شنیدن خبر وفاتش گریان شده و به بهترین شیوه، مراسم تجهیز و تدفین آن بانوی گرامی را برگزار کردند.
برای حضرت فاطمهبنتاسد علیهاالسلام همین افتخار بس که مادر امیرالمؤمنین علیهالسلام هستند و خداوند با کمال احترام و تعظیم به این بانوی گرامی، خانه کعبه را برای به دنیا آوردن امیرالمؤمنین علیهالسلام فراهم ساخت.[1] با این حال، بخش مهمی از زندگی وی به سرپرستی و نگهداری از خاتمالانبیا صلیاللهعلیهوآله گذشت؛ زیرا این بانوی گرانقدر به همراه همسر گرامیاش جناب ابوطالب علیهالسلام، بیش از چهل سال از آن حضرت پرستاری میكردند[2] و با وفات این بانو، غم بزرگی بر قلب مطهر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نشست.
روزی که حضرت فاطمهبنتاسد علیهاالسلام از دنيا رفتند، اميرالمؤمنين عليهالسلام گريان به محضر پيغمبر صلىاللهعليهوآله وارد شدند. وقتی آن حضرت دلیل گریه را پرسیدند، امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «مادرم فاطمه وفات كرد». پیامبر اعظم صلىاللهعليهوآله فرمود: «به خدا که مادر من هم بود» و سپس گريان شدند.
آنگاه به زنان دستور دادند تا غسلش دهند. وقتی غسل آن بانو به اتمام رسید، رسول خدا صلىاللهعليهوآله پيراهن و عمامه خویش را به آنها داد تا جناب فاطمهبنتاسد را با آن کفن کنند. کار تجهیز که تمام شد، خاتمالانبیاء صلیاللهعلیهوآله جنازه آن بانو را به دوش گرفته و تا هنگام رسیدن به قبر حمل کردند و در همانجا برای آن بانو نماز میت اقامه فرمود که تا پیش از آن، به آن شیوه نماز میت نخوانده بودند.[3]
وقتی در ضلع جنوبی قبرستان بقیع، قبر آن بانوی گرامی را حفر كردند و به لَحَد رسيدند، پيامبر صلیاللهعلیهوآله با دستان مبارک خويش آن را حفر كرد و خاک آن را بيرون آورد و در آن خوابيد و سپس با اين دعا، خدا را خواند: «خداوند کسی است که زنده میگرداند و میميراند و او کسی است که زنده است و نمیميرد. خدايا به حق پيامبرت محمد و انبيای پيش از من، مادرم فاطمهبنتاسد را ببخش و حجت و اعتقادات صحيح را به او تلقين نما و محلّ سکونت برزخی او را گشايش بخش؛ که تو مهربانترين مهربانانی».[4]
پس از آنکه جنازه جناب فاطمهبنتاسد علیهاالسلام توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام و امام حسن علیهالسلام در قبر قرار داده شد، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله داخل قبر شده و کلماتی را به آن بانو تلقین کردند. وقتی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، در مورد علت آن همه لطف كه تا آن زمان در حق كسی اعمال نكرده بودند، پرسش شد، فرمود: «پيراهنم را به او پوشانيدم تا از جامههای بهشتی به او بپوشند، و در قبرش خوابيدم تا فشار قبر او سبک گردد؛ زيرا او بعد از ابوطالب، از نيكوكارترين خلق خدا با من بود».[5]
همچنین در پاسخ به پرسش پیرامون کلمات تلقین شده به آن بانو، فرمود: «سر به گوشش گذاردم و آنچه از او میپرسيدند، تلقينش كردم. وقتی از او در مورد پروردگارش پرسيدند، پاسخ داد و چون از پيغمبرش پرسيدند، پاسخ داد، اما وقتی از ولى و امامش پرسيدند، زبانش به لكنت افتاد، در این لحظه بود که به او گفتم: پسرت، پسرت».[6]
آری، خاتمالانبیاء صلیاللهعلیهوآله به دلیل علاقه و احترامی که به جناب فاطمهبنتاسد علیهاالسلام داشتند، ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام را به وی تلقین فرمود.[7]
پس از این جریان، وقتی به آن حضرت گفته شد: «يا رسول الله! اندوه شما بر فاطمهبنتاسد علیهاالسلام شدت يافت»، آن حضرت فرمود: «إِنّها کانَتْ اُمّي إِن کانَتْ لَتُجيعُ صِبْيانَها وَ تُشْبِعُني، وتَشْعِثُهُمْ وَتُدْهِنُني، وَ كانَتْ اُمّي»؛ «بهدرستی که او مادر من بود. بچههايش گرسنه بودند، اما او مرا سير میکرد، موی فرزندانش ژوليده بود، ولی او مرا معطّر مینمود؛ آری او مادر من بود».[8]
پینوشت:
[1]. نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج6، ص337، ذکر مناقب حکیم بن حزام، دار التاصیل.
[2]. صافیگلپایگانی، لطفالله، رمضان در تاریخ، ص24.
[3]. صدوق، محمد، الأمالي، ص314، کتابچی.
[4]. اربلّی، علی، كشف الغمة، ج1، ص64، بنیهاشمی.
[5]. ابنأبيالحديد، شرح نهج البلاغة، ج1، ص14، کتابخانه آیتاللهمرعشی ؛ عسقلانی، ابنحجر، الاصابة، ج8، ص269، دار الکتب العلمیة.
[6]. کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص454، الاسلامیة.
[7]. مفید، محمد، الارشاد، ج1، ص5-6، کنگره شیخ مفید.
[8]. یعقوبی، احمد، تاريخ اليعقوبى، ج2، ص14، دار صادر.