نوجوانی شهید امبر ناصر سلیمانی

02:21 - 1394/11/17
نوجوانی شهید امبر ناصر سلیمانی

پیکرش را با دو شهید دیگر،تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه.نگهبان سردخانه می گفت:یکی شان آمد به خوابم و گفت:«جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید!» از خواب بیدارشدم.هرچه فکر کردم کدامیک از این دو نفر بوده،نفهمیدم؛گفتم ولش کن،خواب بوده دیگه.فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم.دوباره همون جمله رو بهم گفت.این بار فوراً اسمشو پرسیدم.گفت:امیر ناصر سلیمانی.ازخواب پریدم،رفتم سراغ جنازه ها.روی سینه یکی شان نوشته بود«شهید امیر ناصر سلیمانی».بعدها متوجه شدم توی اون تاریخ،خانواده اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره!

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 0 =
*****

سایر تصاویر

تير 15, 1403    0
تير 15, 1403    0
تير 15, 1403    0