حکومت

بی‌تردید کمیل‌بن‌زیاد از اصحاب باوفا و کم‌نظیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود. گرچه او یکی از کارگزاران حکومت علوی شد ولی در برهه‌ای از زمان نتوانست فتنه را مدیریت کند و با انتقاد امیرالمؤمنین علیه‌السلام مواجه شد. این سرگذشت می‌تواند سرمشق خوبی برای مدیران جامعه اسلامی باشد.

هر جامعه ای برای حفظ، بقا و پیشرفت خود نیاز به یک حکومت دارد تا آن را اداره کند و به سرمنزل مقصود برساند.

باغ فدک، ملک رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود که به فرمان الهی در زمان حیات ایشان به حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها منتقل گشت.

برداشت‌های نادرست طالبان از جهاد در اسلام و تلاش برای تجاوز به کشورها و تشکیل و گسترش حکومت به نام اسلام، نه تنها با سیره نظامی پیامبر معظم اسلام همخوانی ندارد، بلکه دارای پیامدهای منفی مثل ایجاد نفرت از اسلام واقعی و از هم گسستگی امت اسلامی می‌باشد.

برخی با استناد به بعضی از احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، زلزله اخیر را از علائم ظهور برشمرده‌اند، در حالی‌که روایات ذکر شده هیچ ارتباطی به این حادثه ندارد.

خداوند به عنوان مالک مخلوقات، تعیین کننده حاکم روی زمین است و هرکسی بدون اذن و اراده تشریعی او حکومتی را به دست گیرد، طاغوت شمرده می‌شود.

عدالت؛ مقوله‌ای است که مایه حیات انسان و احکام الهی می‌شود و همچنین به صلاح مملکت است.

دین اسلام با دعوت فراگیر خود، ایجاد یک فرهنگ جهانی را مورد توجه قرار داده است. فرهنگی که با وجود کثرت بالای دشمنان، به یک گفتمان جهانی و رو به گسترش تبدیل شده است. حکومت اسلامی تا زمانی که عمل کننده به مبانی اسلام باشد می‌تواند به عنوان یک حکومت الگو برای جهانیان باشد.

هر انقلابی با توجه به سطح معرفت و جهان بینی که انقلابیون و از همه مهمتر رهبران انقلاب از آن برخوردارند؛ با محوریت اهدافی، از طریق تغییر ساختارهای حمکرانی و به منظور یک زیست متعالی و ایده‌آل برای افراد جامعه اتفاق می‌افتد. انقلاب اسلامی ایران نیز مستثنی از این قاعده نبوده و همانگونه که رهبران آن فرموده اند، اهداف والایی در پسِ آن قرار دارد.

حکومت حق خداست و تنها کسی حق حاکمیت دارد که منصوب از طرف او باشد. با این حال تحقق و تدوام حکومت علاوه بر مشروعیت حاکم، به مقبولیت و پذیرش عمومی نیز نیازمند است. 

اصل ولایت فقیه صرفاً مبتنی بر روایت نیست و دلایل خاص عقلی دارد که یکی از دلایل مختصر و مهم آن اصل تنزل تدریجی است. هرچند امکان فساد از طرف برخی مدیران به نام و بهانه ولایت فقیه انکار نمی‌شود، ولی راه حل از بین بردن فساد، انکار حقیقتی مانند اصل ولایت فقیه نیست.

براساس تفکر‌توحيدی، ولایت‌فقیه، ادامه ولایت ائمه علیهم‌السلام در اداره امور جامعه به‌واسطه اذن الهی است. این ولایت، درعرصه تدبیر امور حکومتی است و ناظر به مقامات معنوی ویژه معصومین علیهم‌السلام نیست.