یک. چیزی به نام همزاد نداریم، تنها قرین وجود دارد که به اشتباه به همزاد ترجمه شده است؛
دو. قرین، یعنی همنشین، بر اساس برخی روایات، این قرین میتواند انسان را به خوبی امر کند.
سه. برای رهایی از شر همزاد مواردی را باید رعایت کرد:
-قرآن کریم فرمود: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين»؛[زخرف: 36] «و هر کس از یاد خدا رویگردان شود، شیطان را به سراغ او میفرستیم؛ پس همواره قرین اوست»؛ بنابراین یکی از راههای رهایی از شر همزاد، مشغول شدن به اذکار است؛ اذکاری مانند صلوات، استغفار، لاحول و لا قوة الا بالله.
-زیاد خواندن سورههای (کافرون، اخلاص، فلق و ناس) و آیةالکرسی؛
-همراه داشتن حرز امام جواد علیهالسلام؛
-دوری کردن از تنهایی؛
-پرهیز از تماشاي فيلمهاي جنايي و وحشتناك و... ؛
-از ارتباط با افراد ترسو و اشخاصي كه در مورد جن و مسائل ترسآور و خرافي سخن میگویند، دوري شود.
-همواره مشغول به کارها و فعالیتهای مثبت باشد؛ زیرا بیکاری باعث هجوم خیالات میشود و به عبارت دیگر تا جایی که میتواند از فکر کردن در این موارد پرهیز کند.
نکته پایانی اینکه غالبا رعایت این موارد انسان را از شرشان، نجات میدهد [تازه اگر توهم نباشد و واقعا آزار میدهند]؛ ولی اگر ادامه دار بود میتوانند از حرز ابودجانه نیز به طور موقت[یک هفته]استفاده کنند و بعد آن را بردارند.
درباره این سؤال ابتدا باید دانست که گفتن ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» در شروع هر کاری هرچند کارهای بسیار جزئی، مستحب است؛ بنابراین حتی برای ریختن آب روی زمین نیز گفتن این ذکر مستحب خواهد بود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُذْكَرْ «بِسْمِ اللَّهِ» فِيهِ فَهُوَ أَبْتَر»؛[تفسیر منسوب به امام عسکری علیهالسلام، ص25] «هر کاری و عملی که با نام خدا آغاز نشود، به سرانجام نخواهد رسید».
بنابراین بر انسان مؤمن شایسته است که هر کاری را با نام خدا آغاز کند که علاوه بر یاد الهی، آن کار مبارک شود.
اما اینکه علت گفتن ذکر بسمالله... هنگام ریختن آب جوش را حتما وجود جنّها و اذیت شدن آنها بدانیم، دلیلی ندارد؛ هر چند از این جهت بسیار خوب است که حتی هنگام ریختن آب جوش و...ذکر گفته شود؛ چون این هم یکی از کارهایی است که باید با ذکر بسم الله شروع شود.
نکته مهم اینکه بر فرض، ریختن آب جوش، باعث اذیت شدن جنّها شود، باید بگوییم که این وقتی است که حتما در جایی که آب جوش ریخته میشود، جنّی وجود داشته باشد؛ ولی بیتردید اثبات وجود جنّ در این موارد بسیار مشکل است. شاید بگوییم که وجود جن در این موارد در حد صفر درصدد است.
در مورد این پرسش باید به چند نکته دقت داشت:
یک. بر پایه آیات قرآن کریم، خدای مهربان انسان را در سختی آفریده است و هیچ کسی در این دنیا در راحتی و آسایش کامل نخواهد بود؛ حتی اگر کسی از نظر مالی و ثروت در آسایش باشد؛ ولی گاهی آرامش روحی و روانی او به هم میخورد.
دو. بلاها و سختیهای انسانها متفاوت است و هر کدام منشأ و ریشه خود را دارد:
_بعضی بلاها، به دلیل گناهان است؛
_بعضی از سختیها به خاطر امتحان و آزمایش است که گاهی امتحان خود شخص و یا گاهی امتحان برای دیگریست
_برخی بلاها برای بخشش گناهان شخص است
_بعضی از بلاها برای ارتقای درجات معنوی است و...
بیتردید ریشه بلاها و سختیهایی که به اهل بیت علیهمالسلام و بهخصوص به خانواده امام حسین علیهالسلام وارد شد، از نوع ارتقای درجه آنان بوده است؛ هر چند همین اتفاقات مایه امتحان دیگران است.
سه. یکی از سنتهای الهی «البلاء للولاء»؛[ترجمه مصباحالشریعه، گیلانی، ص356] «بلا و سختیها برای دوستان است». یعنی هر چه انسان دارای ولایت و محبت بیشتری باشد، بلاها بیشتر متوجه او میشود، در نتیجه با تحمل کردن آنها و صبوری در مقابل تهاجم بلاها، مقام معنوی و درجات آخرتی او بالا میرود.
چهار. با توجه به قیامت و عظمت آنجا و نعمتهای فراوانی که در قیامت نصیب انسان میشود، این بلاهای دنیایی و زودگذر برایش چیزی به حساب نمیآید، مانند انسان مریضی که باید دوره درمان خود را بگذراند تا بقیه عمر خود را در راحتی و آسایش سپری کند.
پس مصیبتهایی که به خانواده امام حسین علیهالسلام وارد شد:
یک. از باب ارتقای درجات معنوی آنها بود؛
دو. از سویی امتحان و آزمایش سایر مردم را به دنبال داشت که چگونه با این مصیبت ها روبهرو میشوند؛
سه. اهلبیت علیهمالسلام، این همه مصیبت و بلاها را دیدند تا به نوعی الگویی برای دیگران باشد. به این بیان که اگر کسی در دنیا مصیبتی دید، به آنان نگاه کند و با الگو قرار دادن آنها، تحمل سختیها برایش آسان شود.
در پایان به این توجه داشته باشید که کربلا یک اتفاق نیست که در بخشی از تاریخ به وقوع پیوسته باشد و تمام شده باشد؛ عاشورا ماجرایی است که امتداد آن به ظهور میرسد. خاندان اهلبیت این سختیها را تحمل کردند تا اسلام را حفظ کنند و مقدمات ظهور مهدی موعود عدالتگستر را فراهم آورند و به همین دلیل بالاترین مراتب را نزد خدای متعال خواهند داشت.
بر اساس نقلهای تاریخی و روایاتی که در مورد کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام در منابع آمده است، باید گفت که امام حسین علیهالسلام به اصل شهادت خود در کربلا علم داشته است؛ زیرا امامان عليهم السلام از علم غيب بهرهمندند: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أحَداً إلاّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ»؛[جن:26و 27] «او دانای غیب عالم است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمیکند؛ مگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است» و بیشک امامان معصوم علیهمالسلام مورد رضایت خدا بودهاند و بخشی از غیب را به آنها آموخته است.
علم امام حسين علیهالسلام به شهادتش، بهطور متواتر، بیان شده است. پیامبر امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهمالسلام از شهادت سيدالشهدا علیهالسلام خبر داده بودند و اين اخبار در معتبرترين كتابهاي تاريخ و حديث ضبط شده است. صحابه، همسران، خويشاوندان و نزديكان پیامبر نیز اين اخبار را بلا واسطه و يا با واسطه شنيده بودند.[بحارالانوار، ج44، ص223 به بعد]
همچنین زمانی که قصد حرکت از مدینه را داشت، بزرگان و کسانی که حضرت را میشناختند احساس خطر کردند و بسیاری از آنان حضرت را از رفتن به این سفر باز داشتند.[تاریخ الامم، ج5، ص389]
امام سجاد علیهالسلام میفرماید: ما به هر منزلی که فرود میآمديم و بار میبستيم، پدرم از شهادت يحيي بن زكريا سخن ميگفت و از آن جمله روزي فرمود: از خواري دنيا نزد باري تعالي اين است، كه سر مطهر يحيي را بريدند و به هديه نزد زن زانيهاي از بني اسرائيل بردند».[کشف الغمه، ج1، ص555]
بنابراین امام حسین علیهالسلام از شهادت خویش علم و آگاهی داشته است.
سؤال: اگر امام به شهادتش علم داشت چرا به سوی مرگ رفت؟
در مورد این سؤال نیز باید چنین گفت:
یک. دفاع از اسلام از نظر عقل و شرع واجب است؛ بنابراین اگر حفظ اسلام متوقف بر كشته شدن هم باشد، بايد چنين كرد، پس اگر كسي در راه حفظ اسلام و دفاع از مرزها و مصالح عمومي كشته شود، ضايع و باطل نخواهد بود؛ بلكه عقلای عالم، او را ستايش مينمايند.
دو. اگر سیر تاریخی حرکت امام حسین علیهالسلام را مطالعه کنید، به این نتیجه میرسید که امام حسین علیهالسلام، چند کار میتوانست انجام دهد:
أ. یا باید با یزید بیعت کند، که در این صورت مهر تأیید بر کارهای باطل و فسادگری یزید و بنیامیه زده است و نتیجه آن از بین رفتن اساس اسلام و امامت خواهد بود؛
ب. یا باید در مدینه میماند، با توجه به جو خطرناک مدینه که حاکم مدینه به دستور معاویه و یزید، به وجود آورده بود، حضرت به شهادت میرسید؛ زیرا حاکم مدینه دستور داشت که یا از امام حسین علیهالسلام بیعت بگیرد یا او را بکشد. در این صورت امام در مدینه به شهادت میرسید، بدون اینکه بازتابی داشته باشد؛ علاوه بر اینکه مورد سرزنش عموم مردم قرار میگرفت که چرا مهاجرت نکردید و به مکان امنی نرفتید.
ج. یا باید حرکت کند و از مدینه، خارج شود. در این صورت، چارهای ندارد به جز اینکه به طرف مکه حرکت کند؛ زیرا ایام حج است و احتمال امنیت در حرم امن الهی وجود دارد. جان حضرت در مکه نیز در خطر افتاد و حضرت مجبور شد که به سمت عراق [که نامه نوشته بودند] حرکت کند، چراکه اگر به جای دیگر میرفت و به شهادت میرسید، مردم میگفتند که چرا به کوفه نرفت؛ زیرا نامه نوشته بودند و احتمال یاری آنها وجود داشت.
بنابراین باید گفت که اگر به ظاهر حرکت امام حسین علیهالسلام هم نگاهی بیاندازیم، میبینیم که حضرت، غیر از این راه، چارهای نداشت. و بر حسب ظاهر این حرکت مطابق با تمام حوادث ظاهری بود که در مسیر حرکت حضرت اتفاق افتاد.
برای پاسخ به این پرسش به چند نکته دقت کنید:
یک. یکی از خصوصیات پیامبر صلیاللهعلیهوآله رحمةللعالمین است؛ یعنی ایشان برای همه اهل عالم مایه رحمت و مهربانی هستند؛ هر چند این تعبیر برای برخی از امامان معصوم علیهمالسلام نیز آمده است؛ زیرا همه امامان رحمت هستند.
دو. اینکه حضرت رحمت هستند، دلیل بر این نمیشود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جنگها هیچ کسی را نکشته باشد؛ زیرا کشتن کافر، نیز رحمت است، چون هرچه بیشتر در دنیا بماند، گناهانش بیشتر میشود. المغازی میگوید که ابیّ بن خلف به دست پیامبر صلیاللهعلیهوآله کشته شد.[واقدی، المغازی، اعلمی، ج1، ص308] علاوه بر این کشتن شخص مجرم برای جامعه نیز مایه رحمت است؛ قرآن کریم میفرماید: «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ»[بقره، 179] «ای عاقلان، حکم قصاص برای حفظ حیات شماست»
سه. در مورد کسانی که به دست حضرت کشته شدهاند گزارشی وجود ندارد، تنها موارد اندکی گزارش شده است که تعداد آنها به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. شاید این مطلب از این رو باشد که جلوه رحمانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله برجستهتر شود.
در پایان این نکته را باید تذکر داد که خاندان اهلبیت علیهمالسلام تا آنجا که میتوانستند و ضرورت ایجاب نمیکرد، کسی را نمیکشتند. اما هنگامی که حفظ امنیت مسلمانان و جامعه اسلامی موقوف بر کشتن بود، دلیرانه میجنگیدند و شمیشیر میزدند.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد همزاد باید به چند نکته مختصر دقت داشت:
یک. چیزی به نام همزاد نداریم، تنها قرین وجود دارد که به اشتباه به همزاد ترجمه شده است؛
دو. قرین، یعنی همنشین، بر اساس برخی روایات، این قرین میتواند انسان را به خوبی امر کند.
سه. برای رهایی از شر همزاد مواردی را باید رعایت کرد:
-قرآن کریم فرمود: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين»؛[زخرف: 36] «و هر کس از یاد خدا رویگردان شود، شیطان را به سراغ او میفرستیم؛ پس همواره قرین اوست»؛ بنابراین یکی از راههای رهایی از شر همزاد، مشغول شدن به اذکار است؛ اذکاری مانند صلوات، استغفار، لاحول و لا قوة الا بالله.
-زیاد خواندن سورههای (کافرون، اخلاص، فلق و ناس) و آیةالکرسی؛
-همراه داشتن حرز امام جواد علیهالسلام؛
-دوری کردن از تنهایی؛
-پرهیز از تماشاي فيلمهاي جنايي و وحشتناك و... ؛
-از ارتباط با افراد ترسو و اشخاصي كه در مورد جن و مسائل ترسآور و خرافي سخن میگویند، دوري شود.
-همواره مشغول به کارها و فعالیتهای مثبت باشد؛ زیرا بیکاری باعث هجوم خیالات میشود و به عبارت دیگر تا جایی که میتواند از فکر کردن در این موارد پرهیز کند.
نکته پایانی اینکه غالبا رعایت این موارد انسان را از شرشان، نجات میدهد [تازه اگر توهم نباشد و واقعا آزار میدهند]؛ ولی اگر ادامه دار بود میتوانند از حرز ابودجانه نیز به طور موقت[یک هفته]استفاده کنند و بعد آن را بردارند.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما
درباره این سؤال ابتدا باید دانست که گفتن ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» در شروع هر کاری هرچند کارهای بسیار جزئی، مستحب است؛ بنابراین حتی برای ریختن آب روی زمین نیز گفتن این ذکر مستحب خواهد بود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُذْكَرْ «بِسْمِ اللَّهِ» فِيهِ فَهُوَ أَبْتَر»؛[تفسیر منسوب به امام عسکری علیهالسلام، ص25] «هر کاری و عملی که با نام خدا آغاز نشود، به سرانجام نخواهد رسید».
بنابراین بر انسان مؤمن شایسته است که هر کاری را با نام خدا آغاز کند که علاوه بر یاد الهی، آن کار مبارک شود.
اما اینکه علت گفتن ذکر بسمالله... هنگام ریختن آب جوش را حتما وجود جنّها و اذیت شدن آنها بدانیم، دلیلی ندارد؛ هر چند از این جهت بسیار خوب است که حتی هنگام ریختن آب جوش و...ذکر گفته شود؛ چون این هم یکی از کارهایی است که باید با ذکر بسم الله شروع شود.
نکته مهم اینکه بر فرض، ریختن آب جوش، باعث اذیت شدن جنّها شود، باید بگوییم که این وقتی است که حتما در جایی که آب جوش ریخته میشود، جنّی وجود داشته باشد؛ ولی بیتردید اثبات وجود جنّ در این موارد بسیار مشکل است. شاید بگوییم که وجود جن در این موارد در حد صفر درصدد است.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://btid.org/node/274193
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد این پرسش باید به چند نکته دقت داشت:
یک. بر پایه آیات قرآن کریم، خدای مهربان انسان را در سختی آفریده است و هیچ کسی در این دنیا در راحتی و آسایش کامل نخواهد بود؛ حتی اگر کسی از نظر مالی و ثروت در آسایش باشد؛ ولی گاهی آرامش روحی و روانی او به هم میخورد.
دو. بلاها و سختیهای انسانها متفاوت است و هر کدام منشأ و ریشه خود را دارد:
_بعضی بلاها، به دلیل گناهان است؛
_بعضی از سختیها به خاطر امتحان و آزمایش است که گاهی امتحان خود شخص و یا گاهی امتحان برای دیگریست
_برخی بلاها برای بخشش گناهان شخص است
_بعضی از بلاها برای ارتقای درجات معنوی است و...
بیتردید ریشه بلاها و سختیهایی که به اهل بیت علیهمالسلام و بهخصوص به خانواده امام حسین علیهالسلام وارد شد، از نوع ارتقای درجه آنان بوده است؛ هر چند همین اتفاقات مایه امتحان دیگران است.
سه. یکی از سنتهای الهی «البلاء للولاء»؛[ترجمه مصباحالشریعه، گیلانی، ص356] «بلا و سختیها برای دوستان است». یعنی هر چه انسان دارای ولایت و محبت بیشتری باشد، بلاها بیشتر متوجه او میشود، در نتیجه با تحمل کردن آنها و صبوری در مقابل تهاجم بلاها، مقام معنوی و درجات آخرتی او بالا میرود.
چهار. با توجه به قیامت و عظمت آنجا و نعمتهای فراوانی که در قیامت نصیب انسان میشود، این بلاهای دنیایی و زودگذر برایش چیزی به حساب نمیآید، مانند انسان مریضی که باید دوره درمان خود را بگذراند تا بقیه عمر خود را در راحتی و آسایش سپری کند.
پس مصیبتهایی که به خانواده امام حسین علیهالسلام وارد شد:
یک. از باب ارتقای درجات معنوی آنها بود؛
دو. از سویی امتحان و آزمایش سایر مردم را به دنبال داشت که چگونه با این مصیبت ها روبهرو میشوند؛
سه. اهلبیت علیهمالسلام، این همه مصیبت و بلاها را دیدند تا به نوعی الگویی برای دیگران باشد. به این بیان که اگر کسی در دنیا مصیبتی دید، به آنان نگاه کند و با الگو قرار دادن آنها، تحمل سختیها برایش آسان شود.
در پایان به این توجه داشته باشید که کربلا یک اتفاق نیست که در بخشی از تاریخ به وقوع پیوسته باشد و تمام شده باشد؛ عاشورا ماجرایی است که امتداد آن به ظهور میرسد. خاندان اهلبیت این سختیها را تحمل کردند تا اسلام را حفظ کنند و مقدمات ظهور مهدی موعود عدالتگستر را فراهم آورند و به همین دلیل بالاترین مراتب را نزد خدای متعال خواهند داشت.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/159467
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
سؤال: آیا امام حسین به شهادت خود علم داشت؟
بر اساس نقلهای تاریخی و روایاتی که در مورد کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام در منابع آمده است، باید گفت که امام حسین علیهالسلام به اصل شهادت خود در کربلا علم داشته است؛ زیرا امامان عليهم السلام از علم غيب بهرهمندند: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أحَداً إلاّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ»؛[جن:26و 27] «او دانای غیب عالم است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمیکند؛ مگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است» و بیشک امامان معصوم علیهمالسلام مورد رضایت خدا بودهاند و بخشی از غیب را به آنها آموخته است.
علم امام حسين علیهالسلام به شهادتش، بهطور متواتر، بیان شده است. پیامبر امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهمالسلام از شهادت سيدالشهدا علیهالسلام خبر داده بودند و اين اخبار در معتبرترين كتابهاي تاريخ و حديث ضبط شده است. صحابه، همسران، خويشاوندان و نزديكان پیامبر نیز اين اخبار را بلا واسطه و يا با واسطه شنيده بودند.[بحارالانوار، ج44، ص223 به بعد]
همچنین زمانی که قصد حرکت از مدینه را داشت، بزرگان و کسانی که حضرت را میشناختند احساس خطر کردند و بسیاری از آنان حضرت را از رفتن به این سفر باز داشتند.[تاریخ الامم، ج5، ص389]
امام سجاد علیهالسلام میفرماید: ما به هر منزلی که فرود میآمديم و بار میبستيم، پدرم از شهادت يحيي بن زكريا سخن ميگفت و از آن جمله روزي فرمود: از خواري دنيا نزد باري تعالي اين است، كه سر مطهر يحيي را بريدند و به هديه نزد زن زانيهاي از بني اسرائيل بردند».[کشف الغمه، ج1، ص555]
بنابراین امام حسین علیهالسلام از شهادت خویش علم و آگاهی داشته است.
سؤال: اگر امام به شهادتش علم داشت چرا به سوی مرگ رفت؟
در مورد این سؤال نیز باید چنین گفت:
یک. دفاع از اسلام از نظر عقل و شرع واجب است؛ بنابراین اگر حفظ اسلام متوقف بر كشته شدن هم باشد، بايد چنين كرد، پس اگر كسي در راه حفظ اسلام و دفاع از مرزها و مصالح عمومي كشته شود، ضايع و باطل نخواهد بود؛ بلكه عقلای عالم، او را ستايش مينمايند.
دو. اگر سیر تاریخی حرکت امام حسین علیهالسلام را مطالعه کنید، به این نتیجه میرسید که امام حسین علیهالسلام، چند کار میتوانست انجام دهد:
أ. یا باید با یزید بیعت کند، که در این صورت مهر تأیید بر کارهای باطل و فسادگری یزید و بنیامیه زده است و نتیجه آن از بین رفتن اساس اسلام و امامت خواهد بود؛
ب. یا باید در مدینه میماند، با توجه به جو خطرناک مدینه که حاکم مدینه به دستور معاویه و یزید، به وجود آورده بود، حضرت به شهادت میرسید؛ زیرا حاکم مدینه دستور داشت که یا از امام حسین علیهالسلام بیعت بگیرد یا او را بکشد. در این صورت امام در مدینه به شهادت میرسید، بدون اینکه بازتابی داشته باشد؛ علاوه بر اینکه مورد سرزنش عموم مردم قرار میگرفت که چرا مهاجرت نکردید و به مکان امنی نرفتید.
ج. یا باید حرکت کند و از مدینه، خارج شود. در این صورت، چارهای ندارد به جز اینکه به طرف مکه حرکت کند؛ زیرا ایام حج است و احتمال امنیت در حرم امن الهی وجود دارد. جان حضرت در مکه نیز در خطر افتاد و حضرت مجبور شد که به سمت عراق [که نامه نوشته بودند] حرکت کند، چراکه اگر به جای دیگر میرفت و به شهادت میرسید، مردم میگفتند که چرا به کوفه نرفت؛ زیرا نامه نوشته بودند و احتمال یاری آنها وجود داشت.
بنابراین باید گفت که اگر به ظاهر حرکت امام حسین علیهالسلام هم نگاهی بیاندازیم، میبینیم که حضرت، غیر از این راه، چارهای نداشت. و بر حسب ظاهر این حرکت مطابق با تمام حوادث ظاهری بود که در مسیر حرکت حضرت اتفاق افتاد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/309939
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
برای پاسخ به این پرسش به چند نکته دقت کنید:
یک. یکی از خصوصیات پیامبر صلیاللهعلیهوآله رحمةللعالمین است؛ یعنی ایشان برای همه اهل عالم مایه رحمت و مهربانی هستند؛ هر چند این تعبیر برای برخی از امامان معصوم علیهمالسلام نیز آمده است؛ زیرا همه امامان رحمت هستند.
دو. اینکه حضرت رحمت هستند، دلیل بر این نمیشود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جنگها هیچ کسی را نکشته باشد؛ زیرا کشتن کافر، نیز رحمت است، چون هرچه بیشتر در دنیا بماند، گناهانش بیشتر میشود. المغازی میگوید که ابیّ بن خلف به دست پیامبر صلیاللهعلیهوآله کشته شد.[واقدی، المغازی، اعلمی، ج1، ص308] علاوه بر این کشتن شخص مجرم برای جامعه نیز مایه رحمت است؛ قرآن کریم میفرماید: «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ»[بقره، 179] «ای عاقلان، حکم قصاص برای حفظ حیات شماست»
سه. در مورد کسانی که به دست حضرت کشته شدهاند گزارشی وجود ندارد، تنها موارد اندکی گزارش شده است که تعداد آنها به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. شاید این مطلب از این رو باشد که جلوه رحمانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله برجستهتر شود.
در پایان این نکته را باید تذکر داد که خاندان اهلبیت علیهمالسلام تا آنجا که میتوانستند و ضرورت ایجاب نمیکرد، کسی را نمیکشتند. اما هنگامی که حفظ امنیت مسلمانان و جامعه اسلامی موقوف بر کشتن بود، دلیرانه میجنگیدند و شمیشیر میزدند.
موفق باشید.
صفحهها