-چند جوان از کنار باغی میگذشتند. پیرمردی را دیدند کـه دور از چشم مردم پشت بوتهها نشسته و غذا میخورد.
بـه او گفتند: پیرمرد! خجالت نمیکشی؟ ماه رمضان غذا میخوری؟ مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزهام، فقط آب و غذا میخورم.
چند جوان از کنار باغی میگذشتند. پیرمردی را دیدند کـه دور از چشم مردم پشت بوتهها نشسته و غذا میخورد.
بـه او گفتند: پیرمرد! خجالت نمیکشی؟ ماه رمضان غذا میخوری؟ مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزهام، فقط آب و غذا میخورم.
این حرف برای جوانان خیلی خندهدار بود. چگونه میشود هم روزه بود، هم آب و غذا خورد.
پیرمرد ادامه داد: من با کارهایم روزه گرفتهام. دروغ نمیگویم، بـه کسی نگاه بد نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، کسی را ناراحت نمیکنم، طمع بـه اموال مردم ندارم و…
خیلی دوست داشتم معدهام را هم روزهدار کنم، ولی به خاطر بیماری که دارم، نمیتوانم.
بعد پیرمرد بـه جوانان گفت: شـما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، بـه آرامی گفت: نه ما روزه دار نیستیم. ما فقط آب و غذا نمیخوریم!!!
شرط اینکه خدای مهربان روزه ما را قبول کند این است که گوش، چشم، دست و پای ما هم از فرمان خدا و پیامبر اطاعت کنند، وگرنه روزه داری که فقط آب و غذا نمیخورد و هر کار بد دیگری را انجام میدهد، این روزه گرفتن هیچ سودی برایش ندارد.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: چه بسیار روزهداری که روزه برایش هیچ سود و فایدهای بجز گرسنگی و تشنگی ندارد. (نهج البلاغه، حکمت 145)