میگه باید تو روستا زندگی کنیم

20:47 - 1393/11/27

سلام.من دختری هستم که درشهر نسبتا بزرگی زندگی میکنم و ارشد میخونم،حدود یک ساله با یکی از هم کلاسی های کارشناسیم در ارتباط هستیم و به هم علاقه داریم.من خیلی دوسش دارم و اخلاق و خانواده و ایمانش و تحصیلاتش رو میپسندم.اون هم الان دانشجو هست،سربازی هم نرفته هنوز و مال یکی از روستاهای استان مجاورمون هست.من این موضوع رو با مامانم که تو خونه تصمیم گیرنده هست مطرح کردم اما بشدت مخالفت کرد،دلیل اصلیشو نمیدونم یه بار میگه چرا با هم در ارتباط بودین،یه بار میگه داهاتیه و../

با برادر بزرگم صحبت کرد که اون اوکی رو بده و مامانم رو راضی کنه.برادرم دیدش و ازش راضی بود، رفت روستاشونو هم دید.و میگه که تو شهرستان نزدیکشون اگه بتونه خونه بگیره،با مامانم صحبت میکنم شاید راضی بشه.ولی اون همون اول به من گفت برای اول زندگی نمیتونم برم جای دیگه و توی همون خونه ای که بابام تو روستا برام ساخته باید زندگی کنیم.منم گفتم مشکلی ندارم.حالا هر چی به برادرم میگم قبول نمیکنه میگه این حداقل شرایط رو هم نداره،یه سال درسش مونده سربازی هم نرفته کار هم نداره،حداقل باید تو شهرستان خونه اجاره کنه،روستا نمیشه زندگی کرد.هر چی میگم من مشکلی ندارم زیر بار نمیره.شما بگید چیکار کنم؟چجور داداشمو راضی کنم؟خودم میترسم با مامانم حرف بزنم بدتر بشه، نمیدونم اون زنگ بزنه با مامانم حرف بزنه راضی میشه؟؟کمکم کنید خانوادمو راضی کنم.ممنونم

 

http://btid.org/node/56580

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****
تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض تشکر از همه دوستانی که در بحث مشارکت داشته اند.
برای مشاهده جمعبندی مطلب به محتوای تولیدی در سایت رهروان ولایت به آدرس زیر مراجعه نمایید.
https://www.btid.org/fa/news/136382

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

هر چند طرف دوسال پیش گذاشته ولی مکه ازدواج بچه بازی
معلوم سطح توقعات دختری که توی شهر با توی روستا فرق داره

بسته به شخصیت دختر ممکنه از خانوادش جدا شه
چه حرفایی میزنید ها انگار خاله بازی ازدواج
حرف یه عمر یه عمررررر

تصویر یه نفری
نویسنده یه نفری در

خر نشی بدبخت برو روستا زندگی آروم بی دردسر وبی حاشیه خودتو شروع کن من که 21ساله توشهر زندگی میکنم به محض اینکه ازدواج کنم می رم روستا حالم از شهر بهم میخوره

تصویر سروناز20

دوست غزیز زندگی فقط عشق وعلاقه نیست ..روستا با شهر خیلی فرق داره...کسی که با یه روستایی ازدواج کنه بخصوص دختر میه روستایی ... قطعا توی شهر خودتون میتونید با یه آقای مناسب تر وشهری ازدواج کنید برای اون آقا هم دختر هست ... در ضمن این آقا همین الان خیلی داره از شما امتیاز میگیره...!!شما یه دختر شهری ...ولی به خاطر شما هم حاضر نیست سختی به تنش بیاره...من فکر میکنم شما زیاید درگیر احساسات شدین و اون آقا خیل به اندازه شما درگیر نیست ..خودتون رو نیازی نیست به زحمت اضافه بندازید وسختی اون زندگی رو به جون بخریدی اون اقا باید به خاطر شماتا  قله قاف بیاد نه شما .. شما باید لیلی باشید اون مجنون که تو داستان شما کاملا عکسشه.........!!!

تصویر yosef
نویسنده yosef در

شهر یا روستا مهمنیست . مهم خودشه . و اگه می تونید در روستا مفید باشید خوبه.

تصویر barfi
نویسنده barfi در

اگر واقعا اون اقا نتوانست نظر خانواده تون رو (با این اوصافی که شما گفتین) جلب کنه لطفا برای حفظ شخصیت خودتون و اوشون بهش جواب نه بدید ...

تصویر barfi
نویسنده barfi در

شما خونواده رو راضی کن که فقط بیان خاستگاری بقیه ی ماجرا به جنم اون آقا بستگی داره اگر واقعا قدرت مقابله با همه ی این تفاوت ها و سختگیری های خانواده ی شما رو داشته باشه شما میتونین با هاش خوشبخت باشین والا در خانواده ی شما همش سرکوب خواهد شد و قدرت و اعتماد به نفسی که یک مرد باید در یک زندگی داشته باشه در درونش کم میشه و میشه منشا خیلی از مشکلاتی که شما رو در اینده رنج خواهد داد

اگر واقعا اون اقا نتوانست نظر خانواده تون رو (با این اوصافی که شما گفتین) لطفا برای حفظ شخصیت خودتون و اوشون بهش جواب نه بدید ...

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام

اینقدر دید منفی نسبت به محیط روستا نداشته باشید

بستگی به روحیات فرد دارد. فراموش نکنید وقتی محل تفریح را روستا یا باغی در روستا و طبیعت انتخاب می کنید پس می تواند بهترین نقطه برای زندگی هم باشد

بهترینهای زندگی در روستاست. آرامش/باغ غذا و...

اما اینکه قبل از ارتباط رسمی، عکس در اختیار هر غریبه قرار می دهید نمی تواند منطقی باشد

اگر ایمان داشت صداقت داشت و دروغگو نبود و اهل خلاف نبود از سختی روزگار نترسید

اگر مسلمان و به پیامبر ایمان دارید شرایط زندگی پیامبری را داشت پس چه می گفتید

اگر واقعا اخلاق داشته باشد و ببیند شما برایش قدم گذاشتید سعی خواهد کرد خلاء را پر کند

باز هم شناخت

تصویر هانا
نویسنده هانا در

همه چیو در نظر بگیر واقعا میتونی تو روستا زندگی کنی ؟ رفت و آمدت فرهنگه روستایی برات سخت نیست؟اگر با هر سختی برادرتو راضی کردی دیگه نمیتونی پشیمون بشیا رفتی اونجا انتخابه خودت بوده دیگه نمیتونی اعتراضی بکنی اینارو در نظر داری!!!شاید همسرت نخواد هیچوقت از روستا بیرون زندگی کنه میتونی تا همیشه تو اون محیط و مثله یه زنه روستایی زندگی کنی و با بقیه ارتباطه درست بگیری؟ همه دوستان و اقوامت اونایی میشن که توی روستا هستن این کار برات آسونه ...برا یه روستایی تو شهر زندگی کردن آسونه ولی برا یه شهری توی روستا زندگی کردن سخته رفاه کمتره فرهنگشون قدیمی تره سنتی هستن واقعا به همه اینا فکر کردی؟

تصویر morteza jahangard

خواهر من اگه اهل منطقی و عقلت از احساسات قوی تره و میخوایی که تو آینده هم خودت هم بچه هایی که قراره به دنیا بیاد و هم اون آقا زندگی راحتی داشته باشین همین الان رابطه رو قطع کن
براساس تجربیات و مواردی شبیه این دیدم میگم حق با مادرته باور کن بعد ازدواج اون تصوری رو که الان داری میفهمه پوچ بوده
دوستای خودت رو تو شهر میبینی و میایی خونه به شوهرت گیر میدی نکبت یا طلاقم بده یا تو شهر خونه بگیر
روستایی ها اهل دخالت و رفت و آمد بیش از حد هستند و الان رو نگا نکن میگی باشه ایراد نداره ولی بعدا برات یه مشکل بزرگ میشه
به گفتنت نیست برای امتحان برو تو روستای یکی از فامیلاتون برای دو هفته بمون و امتحان کن ببین میتونی تحمل کنی؟؟؟نگو با اون میتونم سرکوه هم بمونم چون اول با عشق شروع میشه ولی بعدا میفهمی عقل حرف اول رو میزنه
شادوماد هم که فعلا سربازی نرفته پس اگه در حین خدمت این پسره مورد بهتری پیدا شد بهش جواب رد میدی؟؟؟؟ یا این پسر رو قال میزاری و بهش شکست عشقی میزنی و با اون یکی میری؟؟؟
میتونی تحمل کنی دوستات تو شهر زندگی مرفه و خوبی داشته باشن ولی تو توی روستا بمونی؟؟؟؟؟
اگه درسش تموم شد صددرصد کار داره یا باید گدایی پدرش یا پدر تو رو بکنه تا برات جوراب بگیره؟؟؟؟
فردا پس فردا پدرمادرش به تو یا شوهرت چیزی گفتن میتونه از اونا جدا بشه؟؟؟سخته چون توان مالی نداره
اون اگه تورو دوست داشته باشه میاد کنار خونه مادرت خونه پیدا میکنه و اینو هم از یاد نبر اخلاق مردا بعد ازدواج عوض میشه
هزارتا مشکل دیگه مثل مشکلاتی که گفتم وجود داره و تو هم نمیتونی تضمین کنی تو این مدت سربازی و....نظرت عوض میشه یا نه و مورد دیگه ای پیدا میشه یا نه پس با توجه به اینا ارزش نداره ولی اگه بازم اصرار داری صبر کن خدمتش که تموم شد باهاش فرار کن اون وقت مادرت مجبوره نظرش عوض بشه

تصویر رایحه
نویسنده رایحه در

سلام علیکم...

من این حرفتونو یه توهین به روستایی های عزیز می بینم...no

 

روستایی ها اهل دخالت هستند...

تصویر یه دوست

توهین نیست. روستا و شهرهای کوچک که اکثر مردم همدیگر رو می شناسند و زیاد رفت و آمد دارند اینطوری هستند. (استثنا ها به کنار)

گذشته از این ها این خانم فعلا گرم هستند. نمی دونند زندگی در روستا یعنی چی. نداشتن امکانات زندگی شهری (رفاه در خانه، بهداشت، مراکز تفریحی، مراکز پزشکی، تحصیلی، اشتغال و ...) براشون مفهوم نداره. چون هنوز با این موارد مواجه نشده اند.

مهم تر از همه این ها تفاوت فرهنگی بین شهر و روستا و باز از اون مهم تر روحیات و برخوردهای اطرافیان اون آقا است. شما که با اون آقا در جزیره و جدا از سایرین زندگی نمی کنید. می تونید برخوردهای مادر، خواه، برادر و فامیل وی را تحمل کنید؟ ازشون شناخت کافی دارید که بتونید صحیح تصمیم بگیرید؟ مطمئن هستید با شما الان فوق لیسانس هستید چه برخوردی خواهند داشت؟ می تونه از حسادت و ایجاد مشکل باشه تا احترام عمیق. شما کجای این محدوده قرار می گیرید؟

 

* خلاصه اینکه برای خوشبختی عشق و علاقه شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. اگر بقیه شرایط در حد قابل قبولی نباشه، علاقه به تدریج ازبین میره و اختلاف جاش رو می گیره. علاوه بر مادر و برادرتون با بزرگترهای عاقل فامیل و درصورت لزوم مشاور مجرب خانواده مشورت کنید.

تصویر خانم آسمان

دختر خوب بذار درسش تموم بشه یه ذره سربازی هم بره بعد اسم بچتون رو هم انتخاب کنید.

ادم عاقل تا از نظر خانواده خودش و خانواده پسر مطمئن نباشه نباید علاقه نشون بده.

بعدم اون اقا باید نگران باشه که تا درسش تموم بشه و سربازی بره نکنه شما با این موقعیت تحصیلی خوب ازدواج کنید برید.

بعد که تکلیف درس و سربازیش مشخص شد و یه شغل هم پیدا کرد شاید مامانت راضی بشه اون موقع یه ذره شهر و روستایی بودن قابل حل تر بشه وگرنه هیچ خانواده ای دوست نداره دخترش رو به یه ادم بلاتکلیف بده.

 

تصویر morteza jahangard

+0-0
خواهر من خودم زیاد تو روستا بودم و مادرشوهر روستایی با مادرشوهری شهری زیاد فرق داره چون فرهنگها متفاوتند و بهتره اهل منطق باشیم وگرنه اونا هم بنده خدا هستند و من خاک پای همه بنده های خدا هستم

تصویر رایحه
نویسنده رایحه در

 برادربزرگوارتوی روستا بودین وهمچین قضاوتی کردین!!!!!!!!!!!!!!!!

مادرشوهر روستایی=مادرشوهر شهری....همه جا خوب وبد وجود داره ...فرهنگ متفاوت

دلیل خوب وبد بودن کسی نیست...مهم:فقط تقواست

این دخالت و....توی هر دوگزینه چه شهریش چه روستاییش وجود داره من

فرقی نمی بینم...اهل منطق :))

تصویر morteza jahangard

خواهر من خودم زیاد تو روستا بودم و مادرشوهر روستایی با مادرشوهری شهری زیاد فرق داره چون فرهنگها متفاوتند و بهتره اهل منطق باشیم وگرنه اونا هم بنده خدا هستند و من خاک پای همه بنده های خدا هستم

تصویر morteza jahangard

اون تقوایی که شما میگین از هر هزار نفر شاید پنج نفر داشته باشن
چه بخواهین چه نخواهین فرهنگ روستایی با فرهنگ شهری فرق داره پس بدون شک آدماش هم فرق دارن.در ضمن شما یک روستایی هستین یا نه به من ربطی نداره من فقط از تفاوت فرهنگ گفتم

تصویر رایحه
نویسنده رایحه در

برادرشما زیاد توی روستابودین...اما من یک روستایی هستمenlightened

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

اون موقع پسره دیگه این نمیگیره

تصویر unique
نویسنده unique در

چی؟ینی چی؟

تصویر آقا حمید

خانم دکتر اولا که این یه ذره صبر کنی که شما میگی برای این خانم و اون آقا حدود 3 الی 4 سالی طول میکشه

شما نگاه به سن و سال خودت نکن خانم دکتر

مردم میخوان برن تو جوونی که اول شور و نشاطشونه سراغ زندگی

نه اینکه پیر بشن و بعدش برن ازدواج کنن و قَمبرک بزنن پای همدیگه و فقط بشینن تلویزیون نگاه کنن و یه زندگی کسالت بار داشته باشن

آدم هر چی زودتر تکلیف زندگیش مشخص بشه بهتره

با گذشت زمان جوشش و خروش احساسی انسان افت میکنه در حد تیم ملی

من خودم 25 سالمه و اصلا مث 20 سالگی با نشاط و سرزنده نیستم، خیلی منطقی تر شدم، احساساتم افت کرده

منه جوون اگه بخوام تو 30 سالگی داماد بشم خب قطعا دیگه احساسی برام نمیمونه

زن گرفتن هم تو 30 سالگی برام میشه یه کار اجباری و صرفا آوردن یه دختری که فقط برام چایی بریزه و ظهرا که از سر کار میام کتم رو از تنم در آره و شروع یه زندگی کسالت بار و خالی از احساسات

تصویر unique
نویسنده unique در

من خودم شدیدا موافق ازدواج تو سن پایین بودم،وقتی آدم شور و نشاط داره،ولی وقتی میبینم این همه مشکلات هست،کلا دپرس میشم،الان هم برادرم با مادرم موضوع رو درمیان گذاشته،و الان دو روزه که اصلا مامانم باهام حرف نمیزنه،خب من ناراحت میشم بدون توجه به احساس من تصمیم میگیرن!

تصویر هانا
نویسنده هانا در

مطمئن باش یه روز میرسه از خونوادت تشکر میکنی که تسلیمه احساساته شما نشدن خدارو شکر میکنی خونواده ای داری که عاقلانه مواظبه زندگیو آینده شما بودن

تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض تشکر از سوالی که در این انجمن مطرح کرده اید

در پاسخی که ما باید به شما ارائه دهیم فارغ از راهکارهایی که شما به دنبالش هستید تا به هدفتان برسید باید به شما کمک کنیم تا به یک نگاه واقع بینانه نسبت به مسئله هم برسید

مطلب اول که بارها در این سایت بر ان تاکید شده توصیه ماست به همه جوانها که روند خواستگاری چهارچوبه خاص خود را دارد و برای رسیدن به یک انتخاب درست نباید از آن چهارچوبه خارج شد.

نکته اول: در فرض اینکه آشنایی ابتدایی دختر و پسر از همان ابتدا به قصد ازدواج باشد ولی اگر به دور از نظارت خانواده ها این ارتباط صورت بگیرد مشکلات خاص خود را به همراه دارد و دلیل آن نیز کاملا مشخص است چون در ازدواج نظر خانواده و رضایت آنها یکی از ارکان اصلی ازدواج دختر و پسر است پس باید آنها نیز از ابتدای آشنایی در جریان این آشنایی باشند چرا که اگر فرض را بگذاریم بر اینکه شما فرد مورد نظر خود را پسندید و با برقراری ارتباطهای مکرر به مرور علاقه و وابستگیتان به او زیاد شد  حالا اگر بخواهید در این مرحله خانواده خود را در جریان بگذارید ممکن است آنها قبول نکنند و شما به زحمت بسیاری بیافتید تا آنها را راضی کنید که البته ممکن است هیچگاه راضی نشوند که در اینجا باید رنج فراموشی را به جان بخرید.

چون جوان پر از احساسات است کسی نمیتواند منکر این شود که حضور خانواده دلسوز و با تجربه و دنیا دیده به روند خواستگاری و ازدواج تعادل میدهد. پس حضور خانواده و تاییدات آنها از ابتدای آشنایی امری نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد. و آنها نیز حق دارند که نسبت به سرنوشت پاره تن خود حساس باشند.

نکته دوم: فارغ از طریقه آشنایی شما باید بگویم که حساسیت برادرتان نسبت به زندگی شما در روستا نیز حساسیت بجایی است.زندگی در روستا شرایط خاص خود را دارد که شما باید خوب به جوانب آن باندیشید امکانات پایین تر، آداب و رسوم متفاوت تر و فاصله فرهنگی و نوع زندگی در بعضی مواقع آنقدر متفاوت است که در عین حالی که هر دو فرهنگ در جای خود صحیح هستند ولی ولی وقتی در کنار هم قرار میگیرند باعث فروپاشی زندگی میشوند.

نکته سوم. فاصله محل سکونت فعلی شما با محل سکونت فرد مورد نظرتان نیز مساله مهمی است و شما باید در این باره فکر کنید که آیا به این اندازه آمادگی دارید که دوری از خانواده و زندگی در مکان غریب را تحمل کنید؟

حالا پیشنهاد ما به شما برای اینکه بتوانید به یک تصمیم درست برسید.

با همین فاکتورهایی که خدمتتان عرض کردم و حالا فاکتورهایی که برای خودتان از درجه اهمیت بالایی برخوردار هستند به دور از هر گونه احساساتی بنشینید و بیاندیشید(البته در این مورد کمک گرفتن از یک مشاور هم خیلی راهگشاست) اگر با تعقل باز هم رسیدید که ایشان در حال حاضر بهترین گزینه هستند.

1.خودتان در کمال آرامش و با منطق در این باره با افراد خانواده که رضایت آنها در این ازدواج شرط است به گفتگو بنشینید و دلایل خود را با حوصله و درست بیان کنید.

2.در برابر نظر مخالف مادر و برادر موضع گیری تند نکنید و اگر حرف آنها را اشتباه میدانید فقط با استدلال و آن هم با زیان نرم به آنها جواب دهید.

3.در صورتی که خودتان توانایی این گونه جواب دادن را ندارید استفاده از واسطه های امین و دارای وجهه در نزد خانواده میتواند برای شما راهگشا باشد.

4. بر خدا توکل کنید و همه چیز را به دست او بسپارید.

با آرزوی توفیقات روزافزون برای شما...

تصویر unique
نویسنده unique در

راسش اینقدر اینجور مخالفتها رو شنیدم که خودمم ترس گرفتتم،ولی من نمیتونم فکرشو کنم که بخوام با پسر دیگه ای باشم،میدونم اشتباه محض بوده ولی من فکر نمیکردم خانواده اینقدز مخالفت کنند وتو لین مدت به چشم شوهرم بهش نگاه میکردم.با اینکه ازم دور بود و انگشت شمار همو دیدیم اما راحت بودم باهاش...مثلا الان تمام عکسهای شخصیمو دادم بهش..

تصویر مصطفی راهی

با سلام

وقتی شما میتونید تمام اعتمادتون رو خرج کسی بکنید که اون شخص تمام تعهدش رو خرج شما بکنه و این مسلّم هستش که تا ایشون با شما به صورت رسمی ازدواج نکردند نمیتونند این اطمینان رو به شما بدن که تا آخر پای شما ایستاده باشند و بار مسئولیت نسیت به شما رو به دوش بکشند.

به نظر شرع و عقل دادن عکسهای شخصیتون به کسی که اگر چه اِسماً به شما تعهد داره ولی رسما متعهد به شما نیست کار درستی نیست.

شما برای این کار وقت بسیار دارید پس سعی کنید از این به بعد عاقلانه تر کار کنید و او رو در یه فضای متعهدانه قرار بدید تا این عسها رو حذف کنه یا به دست شما برسونه تا خدای ناکرده مشکلات بعدی برای شما درست نشه. طبیعی هستش که بعد ازدواج رسمی داشتن و نشون دادن این عکسها برای ایشون مانعی نداره ولی تا اون موقع کار عاقلانه ایی نیست و تجربه به دفعات ثابت کرده که گاهی بعد از بهم خوردن جریان ازدواج اینگونه موارد برای دختر دردسرهای زیادی درست کرده