بالاخره شوهرم را دیوانه کردم!

15:35 - 1394/03/15

یه ساله عقد  کردیم و هنوز تو دوره عقد به سر میبریم. شوهرم 29 ساله هست و من دو سالی ازش کوچکتر. دوروز پیش شوهرم به همراه پدرش رفتند جایی تا کاری تنجام دهند ،برای کمک به پدرش رفت. شب قبلش،براش اس دادم و صحبت کردیم قرار گذاشتیم غروب بعد کمک به پدرش بیاد منزل ما و با هم باشیم چون دو،سه روزی بود با هم نبودیم.منم دلتنگش بودم و بهش گفتم. اون روز ظهر زنگ زد که غروب میام پیشت.منم منتظر تــــــــــــــــــا غروب.اما دیدم ساعت نزدیک 9 شده و ازش خبری نیست. با ناراحتی اس دادم حالا که دیر شد دیگم لازم نیست بیای.همون برو خونه خودتون استراحت کن.اما ته دلم که میخواست بیاد ولی میدونمم شوهرم خسته و کوفته بود باز حوصله خونه مارو نداشت تو اون شرایط.شوهرم هم نیم ساعت بعد که اومد پیش گوشیش و اس منو خوند برام زنگ زد فقط گفت تازه کارامون تموم شد مجبور شدیم تا الان باشیم که کلا تموم شه. کیا خونتونن خوبن. سلام برسون خداحافظ!!!!!! منم دیدم نخیر حتی نگفت قرار بود من بیام الان میام یه ساعت بعد میام این همه زنم منتظر بود از دیشب تا الان ایراد نداره برم پیشش.هیچی پشت تلفن بهم نگفت. حتی به من نگفا عزیزم شرمنده اصلا خستم منو ببخش نمیتونم بیام!!!! اصلا به روی خودش نیاورد. من ازین سوختم و کلی ناراحت شدم!!!! و توی اس بهش گفتم کارش زشته و حتی به روی خودت نیاوردیو ازین حرفاو لااقل میگفتی میام عزیزم به خاطر ذلت. یا نه شرمنده نمیام.... اونم هیچی نگفت . تا صبح داشتم سکته میکردم. بصبح که از خواب پا شدم دوباره گوشیو برداشتم و تو اس هرچی تو دلم بود بهش گفتم.. اما اون هیچی اس نمیده این وقتا و آدمو کلافه میکنه. بیدار که شد زنگ زد . گفت آماده شو با پدرم اینا میخوایم بریم تفربح. منم که ازش دلخور بودم واقعا  گفتم نمیام. اونم گفت همیشه همینطوری بی حوصله ای و نمیای. مادرش زنگ زد که بی. .منم گفتم نه ممنونم.اونا خودشون رفتند. اما من موندمو یه ناراحتی که از شب قبل تو دله. بالای بیست تا پیام دادم تو اگه دیشب میومدی چی میشد. اگه لااقل میگفتی ببخش نشد بیام .. ازین حرفا. تو به من توجه نداری. حتی نگفتی این میگه لارم نیست بیای. اما من برم شادش کنم. یا حتی امروز صبح گفتی بیا تفریح گفم نه،دوباره رنگ میزدی اس میدادی بیا. نازمو میکشیدی.. مگه طرف مقابلتم من زنتم یکم برام احساس خرج کنیکم نازمو بخر.. تا بگم نمیام از خدا خواسته پیگیری نمیکنی..اونم باز اس نداد.فقط گقت میترسیدک بیام وقتی گفتی نیا دیگه لازم نیست گفام حتما حوصلمو نداری دیگه.اصلا ساکته ساکت. تا کلی بدوبیراه بهش گفتم و اونم تو اس بدوبیراه گفت. زنگ زدم روم قطع کرد وحرف مفت بهم زدیم...بعد گوشیشو خاموش کرد.انقد عصبیم کرد که من سریع هرچی طلا و حلقه و ساعن برام خریده بود رو  برداشتم تو پلاستیک کردم با یه آزانش رفتم دم خونشون. زنگ زدمو درو وا کرد تا منو دید انگار هیچی نشده نیشش باز بود و اومد تا منو به آغوش بکشه.. اما من یه جیغی کشیدم یه دادی زدم که گلوم گرفت سریع رفتم اون طلاعاهرو پرت کردم پیشش . پلاستیک گرفتم و تموم لباس هام که تو خونشون بود رو جمع کردم. حالا دعوا اساسی شده بود.به هم بدوبیراه میگفتیم .ایراد همدیگرو میگرفتیم.. اونم گفت برو.منم تهدیدش کردم. اونم هزارتاحرف به م زد.منم هزار تا حرف بهش. وسایلم که جمع شد دیدم میگه نرو ..حرف بزنیم چرا اینوطر شد .موضوع به این ساده چرا بزرک میکنی اما من ازین میسوزم این اتقد بیخیاله ... تا یه چی بگم اصلا  نازمو نمیخرهو این همه منتظر بودم اما نه گفت ببخشید نمیام و نه گقت باشه عزیز میام پیشت. ناراحت نشو که دیر شده... خلاصه.. پدرش زنگ زد .و گفت تو که نیومدی تفریح برو پیش پسرم تا تنها نباشهومنم مگفتم اونجام گفتم باشه میرم.ناهار درست کردیم و خوردیم. اونم خوابید منم خوابیدم اما بازم از خونسردی و بی تفادوتیش داشتم روانی میشدم یادم نرفتت موصو. تا شب شد. و گفت بریم هوایی عوض کنیم. رفتیم پارک اونجام بستنی خوردیم و حرف زدیم. اما نه قهر بودیم نه خیلی آشتی. عادی بودیم باهم. من کلی حرف زدم و ازش خواستم چطور باشه اونم گوش کرد. و جاهاییشو قبول داشتو به من گفت تو ناز کن تو یه مردی خشنی مثل مرد میای وسایل جمع میکنی داد میکشی.منم گفتم تو توجه نداری به من.نازمو نمیخری که ناز کنم. من بالای ده باره تو این یه سال کفت با من مهربون باش نازمو بخر.اما اون اونطور نیست.مثل همیسن صبح تا گفتم نمیام بیخیال شد.همش بهش میگم ذلم میخواد مناسبت خاصی میشه به جا ساعت و عطر و فلان لااقل یه ساخه گل توش باشه.. صد بار گفتموفقط گوش میکنه.میگه باشه. اما هنوز نخرید. شب برگشتیم خونه. وقت خواب شد.اومد پیشم.مهربونی کنه.ا ما من هنوز که هنوز تو دلم بود خسته شدم از بس مثل یه مرد منو میدونه و باهام لطافت برخورد نمیکنه.زیاد به حرفاش و محبتش تو آخر شب جواب ندادم. و از روی حرص و عصبانیت که تو وجودم بود باز موضوع رو آوردم وسط و گفتم به دروغ که عکسای آتلیه جشن عقدو پلره کردم. .و اونم قبول کردو خیلی به هم خورد. گفتم میخوام ازت جدا شم اصلا. شنبه تکلیفمو مشخص میکنم. به بابات میگم ازین حرفا... یهو دیدم روانی شود شوهرم.عربده کشید داد زد اومد منو خفه مردودستاشو گذاشت رو گردنم و ول نمیکردو هولم داد. ..سه چهار بار خفم کرد.. میگفت تیکه تیکت میکنم میفرستم واس بابات.اتیشت میزنم.وحشتناک بود. از بس داد میکشیدیم.خونوادش اومدن تو اتاق ما. مارو جدا کردنوسرشو کوبوند به دیوارومنم تو حالت خفگی نفس میکشیدم.دوباره همه رفتم و ماتنها شدیم.اون گریه من گریه  و همدیگرو بغل کردیم که این چه اتفاقیه افتاده.... اما من کار شوهرم که تو این یه سال اولین بار بود دست رو من بلند کرد برام غیر قابل قبوله. هر چند دقیقه یاد دستاش می افتم که رو گلوم بود و خفم میکرد... اون معذرت خواهی کردهوو میگه اشتباه کردم.الان با هم خوبیم. اون اما بار اولش بود دارم شاخ در میارم.میخوام بار آخرشم باشه. ما خودمون همدیکرو انتخاب کردیم و با عقل و عشق ازدواج کردیم. شوهرم کارمند اداره دولتیه. خودمم همنیطور.هر دومونم فوق لیسانسیم.

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/66875

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 9 =
*****
تصویر ناشناس 555

ببینید زندگی مشترکی اینجوریه که تو بتنهایی یک شخصیت و باورها و اخلاق خاص خودتو داری و طرف مقابلت هم جدا از تو همینطوره 

بهتره برنامه هاتونو با زبون خوش با بیانی دلنشین و آروم ب هم منتقل کنید تا از خواسته دل همدیگه باخبر باشید و یادتون نره این شیطونه ک میخواد شما کنترل خودتونو از دست بدید و خودتونو دیگرانو تباه کنید

تصویر امین مایخ پور
نویسنده امین مایخ پور در

حواستون ب شیطون باشه اون دائم تلاش میکنه همه چیو خراب کنه

تصویر فی۱
نویسنده فی۱ در

تو ک دهنشو سرویس کردی 

 

تصویر مریم۸۷۶۵
نویسنده مریم۸۷۶۵ در

سلام سفارش میکنم شما رو ب خوندن تفاوت های زن و مرد کمی لطیفتر باشید این همه خشونت چرا

تصویر سمی
نویسنده سمی در

سلام ابجی گلم من خودم مجردم ولی زندگی اینواونودیدم حتی برادرخودم بهترین اخلاق داره ولی یکم بیخیاله مثه شوهرت امابااینکه اززنداداشم کوچیکترم راهنماییش میکنم میگم درسته این ایرادداره امانبایدباهاش دعواکنی به چیزای دیگش فکرکن که خوش اخلاقه درکت میکنه به خصوصیاته مثبتش فک کن اماابجی توام نبایدزوددعواراه بندازی خب ازسرکاراومده خسته بوده نتونسته بیاد حتماابایداون لحظه قربون صدقت بره؟؟ روزبعدش باید باهاش تفریح میرفتی سرفرصت بهش بگوچرامعذرت خواهی نکردی عزیزم بالحن وروخوش بهش بگواونوقت ببن خودش شرمنده کارش میشه وبهت میگه عزیزم ببخشدوقت نشدبیام.سعی کن گذشت داشته باشی توزندگی براشوهرت ازغرورت بگذر چن فقط شوهرت هست که همیشه درکنارته  نه هی خانمها گذشت داشته باشن اقایون هم بایدبخاطرزنشون گذشت داشته باشن اینجورزندگی خیلی شیرین میشه  خوشبخت شی

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

اوووووووه  همین که زنگ نزد تمام این کارارو کردی؟؟؟؟.میدونما خیلی حرص داره ادم میترکه اما بایداینجور وقتا غرور داشت و وا نداد.انقدر اس نمیدادی تاخودش خبربگیره اونوقت ناز میکردی وهی سنگین نی بودی خودت اس دادی دعواروشروع کردی خودت گفتی خودت شنیدی خب معلومه ککش نمیگزه.سیاست یعنی اینکه بدونی چه کاری رو کی انجام بدی.رفتن تفریح به درک نیومد دنبالت به جهنم توهم با خانواده خودت میرفتی.اینقد این مردارو گنده نکنید فکرمیکنن واقعا خبریه وچقددد دوست داشتنی هستن بذاریدبیفتن دنبالتون 

 

تصویر مهسا خانوم
نویسنده مهسا خانوم در

سلام عزیزم بیشتر ما به جز تعداد اندکی قصد راهنمایی تورو داریم نه محکوم کردن و توبیخ . 

من به عنوان یک دوست بهت می گم اگه زندگی سراسر ارامش روحداقل برای خودت می خوای بهتره از موضوعات به این کوچیکی گذشت کنی ودر بعضی مواقع هم شوهرت رو درک کنی خوبه خودت هم داری میگی که وقتی به شوهرت اس دادی گفته تازه کارش تموم شده پس این توقع بی جاییه که وسط کار بهت زنگ بزنه و عذر خواهی کنه که نمی یاد خونتون در ضمن بهت بر نخوره عزیزم ولی ادم نباید تحت هر شرایطی زنگی خصوصی خودش رو با دیگران ومخصوصا شبکه های مجازی در میون بزاره

امیدوارم زندگی شادی رو چه با شوهرت و چه با کس دیگه ای داشته باشی

تصویر kyana#
نویسنده kyana# در

 

 #

 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خانمها و آقایون محترم لطفا درک کنید که وقتی به کسی حرفی می زنید قاعدتا باید حالات درونیتون باشه و انتظار نداشته باشید یه آدم عاقل بخواد متقاعدتون کنه برخلاف حالات درونیتون رفتار کنید. نمی دونم ناز خریدن یعنی چی؟ فکر کنید وقتی می گید دلم بستی نمی خواد شوهرتون بره نازتون رو بکشه که بستنی بخور. یه وقتی می گید معده ام جا نداره بخواد نازتون روبخره و سه تا سیخ کباب بهتون بده شما هم تا دو روز بالا بیارین.

لطفا متوجه باشید نباید انتظار داشته باشید وقتی طلبکارانه با شوهرتون رفتار می کنید اون عاشقانه باهاتون رفتار کنه.

تصویر شکست
نویسنده شکست در

تورو خدا راهنماییم کنین دارم دیوونه میشم شده روزی صد دفع یادخوکشی میفتم  

تصویر آشنـــــا
نویسنده آشنـــــا در

سوالتو و مشکلت رو جداگانه بفرست تو سایت 

سوالی ک مخصوص تو باشه ،ن در جواب یکی دیگه

تصویر نهال
نویسنده نهال در

ای خدا شوهر منم خیلی تو زندگی مون سرده بامن با خانواده‌ی خودش خوبه

 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

آخرش چی؟الان دلتون خنک شده؟؟ خب که چی بشه؟؟؟ بجای رفع مشکل و گرفتن مشاوره و راهنمایی درست از خانواده یک روش انتحاری رو انتخاب کردین که آخرش طلاقه پس بهتره ببینید مشکل از چی و کجاست؟ بعد برید برای اصلاحش اما اگر دنبال اذیت کردن و زجر دادن و زجر کشیدن هستید بهتره هرچه زودتر طلاق بگیرید تا هم خودت راحت بشی هم اون بیچاره! 

تصویر جلال الدین
نویسنده جلال الدین در

افرین , ادامه بدید

تصویر خيلي تنهام
نویسنده خيلي تنهام در

دقيقا مثه شوهر من،هيچ عشقي تو زندگيمون نيس،دقيقا اونم ميخواسته فقط مجرد نباشه،ولي ما يه بچه داريم اميدوارم بچم خوشبخت بشه

تصویر شکست
نویسنده شکست در

منم شوهرم از ی لحاظ خوبه از ی لحاظ بده من دوس دارم منو ببره بیرون نمیبره دوس دارم ابراز علاقه داشته باشه محبت کنه دورم بگرده شده روزی ده بار همش ناراحتم کرده باز بیخیال شدم رفتم طرفش ولی نمیدونم چرا اینجوریه ؟ ؟ ؟ 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

yes

تصویر Amir abbas
نویسنده Amir abbas در

خیلی رک بهتون میگم و نمیخام تو دلتونو خالی کنم توکل خانوم عشق بین شما اصلا وجود نداره و فقط نامزدت میخاسته مجرد نباشه همین.اینکه مرد نباید به زنش محبت کنه واقعا حرف مفته من سه ساله با همسرم ازدواج کردم و هر روز عاشق تر از دیروزیم و به هم دیگه واقعا احترام میزاریم و برای هم مهم هستیم احساساتمم بروز میدم چون میدونم تکلیفم به همسرم چی هست واگر اینجور نباشه مرد مثل یه بوته خشکه واسه همسرش و زندگی کسل کننده میشه.تشویق به طلاق نمیکنم اما انسان یکبار زندگی میکنه چرا با کسی که عاشقش نیست ازدواج کنه.من هرجا که زندگی برام سخت میشه یا بهم فشار میاره بخدا قسم کافیه سه ثانیه به همسرم فکر کنم مگه میشه کسی عاشق زنش باشه و نازشو نکشه مرد باید بدونه که برای همسرش چه چیزایی مهمه حتی اگه اون چیز واقعا به ضرر مرد باشه باید انجامش بده من زن زلیل نیستم اما اگه همسرم بگه بمیر بخدا قسم تردید نمیکنم امیدوارم برداشت بد نکنین از حرفام 

تصویر خانم الی هستم
نویسنده خانم الی هستم در

در هر صورت در هرروز صورت مرد حق کتک زدن و دست بلند کردن نداره من بودم همچین زندگی رو تموم میکردم

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

حق مال شرایط طبیعیه وقتی خانم با تمام توان به شوهرش توهین کنه و فحاشی و داد بزنه مرد هم متعاقبا با تمام توان می زندش... حقی رو ضایع نکن تا حقی ازت ضایع نشه

تصویر samadiafraa

عزیزم خب تو سیاست های زنانه نداری اصلا!
نامزد من هم اوایل همینجور بود اصلا ناز نمیکشید من هم دست اخر عصبانی میشدم داد میزدم
تو باید با سیاست ناراحتیت رو بیان کنی با سکون با بی محلی با صحبت نرم نه با دادو بیداد و یا با اسم مس جوری که گوشی رو مجبور بشه روت قط کنه!!
مردا اگه رفتار مردونه ببینن فکر میکنن ازونا قوی تری و باهات مردونه رفتار میکنن
پیشنهاد میکنم لینک زیر رو مطالعه کنی

http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1096660

تصویر شبنم73
نویسنده شبنم73 در

عزيزم ببخشيدا ولي متنتو خوندم كلي خنديدمsmiley
ياد ديوونه بازي ها ودعواها وگريه هاي خودمو شوهرم افتادم البته نه به اين شدت!
عزيزم كلا مردا اينطورين تو خودتو بكشي به زمين بزني به هوا بزني عوض نميشن كه نميشن فقط بايد مثل خودش بيخيالي طي كني عزيزم
من خودم دوساله خودمو خفه كردم به شوهرم ميگم بابا چار تا اس بده انقد بيخيال نباش به يادم باش ي تكي زنگي اسي چيزي بده اين چيزا براي من خيلي مهمه ولي انگار نه انگار
بعد كلي دعوا(سر مسئله به اين كوچيكي!)وقول وقرار كه من درست ميشم واز اين حرفا الان اين بنده هستم كه تغيير كردم وترجيح دادم بيخيالي طي كنم پس توهم  ديگه دعوا نكن فقط بيخيال باش

تصویر از تنهایی متنفرم
نویسنده از تنهایی متنفرم در

مگه میشه بدون عشق.تو با بیخیال شدن احساساتت درواقع خودتو کشتی اونم برای کسی ک هیچ ارزشی نداره.

تصویر Mohammad_1365

وای خدای من !!
این کارا چی بود که با شوهرتون کردید، چون نیومده بگه معذرت میخوام و به خاطر این موضوع شما پای طلاق رو وسط کشیدید.

 

تصویر khanum.gol
نویسنده khanum.gol در

به نظرم اشتباه از خودت بود اخه برا مردا این موضوعات زیاد مهم نیست...کلا خونسردن...عشقو این چیزا نمی دونن....پس خودتو اونو اذیت نکن

تصویر mahshid
نویسنده mahshid در

دوست عزیز همونطور که خودتون گفتین اشتباه اصلی از شماست. این جملات را از زبان یک فرد با تجربه ازدواج میگم خدمتتون. توی زندگی قبل از هر چیز گذشت حرف اول رو میزنه. گذشت، گذشت، گذشت.
اما اینم بگه در کنار گذشت زیادتون از همین الان یک خط قرمزهای اساسی رو برای همسرتون مشخص کنید. دست بلند کردن یه خط قرمز اساسیه، تحت هر شرایطی، حتی اگر شما ایشون رو عصبانی کرده باشین و مقصر باشین، نباید این اجازه رو به خودش بده.نمی خوام تو دلت رو خالی کنم ولی راحت بهت بگم مردی که دوره عقد دست رو زنش بلند کنه بعد از عروسی به مراتب وضعیت بدتر میشه. من که تو 6 ماه عقدمون هر دو تو آسمونها بودیم و بالاتر از گل به هم نگفتیم الان توی 2-3 سال بعد از ازدواجمون 3-4 بار بهم حمله کرده توی عصبانیت و... . اگر به عقب برگردم اولین بار که دست روم بلند کرد یک واکنش بسیار جدی نشون میدادم که تا ابد حساب کار بیاد دستش و محدوده خط قرمز رو بشناسه. از من به شما نصیحت اشتباه من رو تکرار نکن. این رو به عنوان یک خواهر بزرگتر بهت میگم. صرفا به این دلیل که دلم برای همه زنهای مظلوم هموطنم میسوزه که در سر تاسر کشورم حتی در بالاترین سطوح اجتماعی در گوشه خونه هاشون با خشونت خانوادگی درگیرن و صرفا به خاطر آبروداری سکوت می کنن. 
براتون آرزوی خوشبختی دارم. در پناه خدا باشید

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

دست بلند کردن یه خط قرمز اساسیه، تحت هر شرایطی، حتی اگر شما ایشون رو عصبانی کرده باشین و مقصر باشین !!!!

خط قرمز آقایون رو نادیده می گیرید و می خواهید به خط قرمز هاتون عمل بشه. یه زن برنده ترین ابزارش ربانشه نه بازوش و یه مرد برنده ترین ابزارش بازوشه و نه زبانش... اگر با برنده ترین ابزارتون آزارش بدید با برنده ترین ابزارش آزارتون می ده...  این عین منطقه

تصویر خيلي تنهام
نویسنده خيلي تنهام در

آخه شديدترين واكنش قهره ديگه كه اونم تاثيري نداره

 

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

چه بی دلیل دعوا میکنید کاش بی دلیل بهم محبت میکردین.
مشکل شما اینجاست که فکر میکنید طرف مقابل باید دقیقا همون چیزی باشه که شما میخواین اتفاقا من میگم همین خونسردی شوهرته که شمارو بهش جذب میکنه کلا جاذبه ادما بخاطر تفاوتشونه والا هیچ ادم عاقلی با کپی خودش ازدواج نمیکنه. خیلی از پسرایی که اینجا شکست عشقی خوردن و داستانشونو شنیدیم به همین دلیل بوده که بی پروا علاقشونو به دختره میگفتن واسه همینم دختره نپذیرفتشون درحالیکه با غرور بیشتری برخورد میکردن احتمال موفقیتشون بیشتر بود.
شما بجای اینکه کلا ایراد بگیری از شوهرت اول نکات مثبتشو بگو روی اونا تاکید کن تا اعتماد بنفسش بیاد بالا مردی که احساس کنه زنشو نمیتونه راضی کنه کلا روحیش خرابه درحالیکه اگه احساس کنه همسرش از بودن کنارش لذت میبره خیلی بهتر به زن و زندگیش میرسه . بجای اینکه انتظار داشته باشی اون شرو کنه خودت شرو کن. نشون بده کنارش خوشحالی. بعد از اینکه تعریف میکنی ازش بگو اگه اینکارم بکنی خیلی بهتره من به این نیاز دارم. بعدشم شما اگه مردونه برخورد میکنه انتظار نداشته باش بهت خیلی محبت کنه .

تصویر haserat
نویسنده haserat در

مردی که یکبار دست بلند کرده اینو بدون که تازه اول کتک خوردن هاتونه

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

خراب اون خوش بینی ات نسبت به مردها و ازدواج هستمsmiley

تصویر مروارید

ببخشید زیر کامنتتون نتونستم بنویسم 

بهتون تبریک میگن سالگرد عقدتون رو.

دوست عزیز خیلی خوبه که بهش محبت میکنی خوبه که ازش تعریف کنی شما بگو کدوم ادمی هست از تعریف بدش بیاد البته حواست باشه حالت تعادل داشته باشی.احترامشو جلو جمع داشته باش که اون هم احترامتو نگه داره. و یک نکته  دوست من هیچ وقت تاثیر نگاه و کلمات رو دست کم نگیر سعی کن نگاههای محبت امیز داشته باشی از روی خشم بهش نگاه نکن حتی بعضی اوقات اگر اون هم اشتباه کرد خواستی بفهمه اشتباه کرده سعی نکن با کلمات نشون بدی چون تو اون لحظه شاید حرفهایی بینتون رد و بدل بشه که بعدا پشیمون بشین. 

دوست عزیز بنظرم اگر خواستی بهش اشتباهشو بهش بگی اول از خودت شروع کن البته همون اول کار نه بذار یخورده زمان بگذره بعد هم خیلی اروم بدون اینکه حالت خشم تو جرهت و گفتارت داشته باشی بگو من زندگیمون رو دوست دارم و..... دیگه باقیشو خودت بلدی  [wink]

ببین دوست من میشه راحت یه خونه رو خراب کرد ولی ساختن سخته زندگی میدون جنگ نیست که جسارتت رو به شوهرت نشون بدی با دو کلمه حرف سریع قهر نکن اگر ناراحت شدی یجوری سرد باش که بفهمه باید بیاد سراغت دلتو بدست بیاره از خودش سوال کنه چی شده خانم خانما امروز با من سرسنگین شده. 

امیدوارم زندگی توام با آرامشی داشته باشید.

یاعلی

تصویر نیوشا خانم

من یه دوستی دارم هروقت میخواد با شوهرش حرف بزنه و کاری کنه که همسرش به خواسته هاش توجه کنه کلی از نظر جنسی براش عشوه و ناز میاد و در حالتی که همسرش بهش مشتاقه خواسته هاشو با مهربانی میگه و جواب میگیره.... ناراحت نشو بهت گفتم دیوانه... یه جورایی فقط به نظرم اومد از منم دیوانه تری! منم قبلاً همینطوری خل بودم! کم کم آدم شدم! درست میشی...

تصویر نیوشا خانم

آقا احسان ، دوست من موفقه چون غر نمیزنه به همسرش عشق میده... مردها با عشق نرم میشن یا با پرخاش? شما که دیگه خودتون مرد هستین. ما خانما خوب میدونیم وقتی به مردی پرخاش میکنیم وارد حیطه ای میشیم که اون مرد توش تخصص داره! درگیری....
مرد حالت دفاعی میگیره و ما رو برنمیتابه...
اما محبت و عشق همیشه جواب میده هم در مورد مرد هم زن..

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

به کجا کشیدنش رو فعلا کاری نداریم، چون ما از دورن زندگی مردم خبر نداریم.
عاشق هیچ وقت این کار رو نمیکنه. عاشق محبت میکنه ، عشق میورزه چون دوست داره طرفش رو. چون فقط خوشایندی معشوق رو دنبال میکنه. اینکه آدم برای نیل به خواسته دلبری کنه نشون میده تو عشقش یه گرهی هست.
اما راجع به اون قسمت که گفتین آدم خواسته ش رو درست مطرح کنه، این رو قبول دارم.

در کل، درست مطرح کردن با سو استفاده کردن فرق داره که من احساس میکنم شما اشتباها این دو تا رو قاطی کردین.
هدف، وسیله رو توجیه نمیکنه.
تصورش هم منزجر کننده ست.

با آرزوی خوشبختی برای همه،
یاعلی

تصویر احسان اا

نیوشا خانوم، کاری که دوست شما میکنه مثل اینکه کسی که سلاح نداره بهش با سلاح حمله کنی
چون تو اون لحظه شوهر دوستتون درگیر رابطه هست احتمالا هر چی بگه قبول میکنه
نامردیهsad

تصویر نیوشا خانم

نه اونطوری که شما فکر میکنید . شاید من بد بیان کردم. منظورم این بود که از مهارت های زنانه ش خوب استفاده میکنه. حرفهاش و خواسته هاش رو با پرخاش نمیگه. به هیچ وجه. با محبت و عشق میگه. شوهرش رو نوازش میکنه و هنگام نوازش و محبت با منطق با شوهرش صحبت میکنه. وقتی خواسته ای حالا در هر رابطه ای با محبت بیان بشه 100% جواب میده. دوست من  گاهی هم فراتر میره و هنگام معاشقه هم خواسته هاش رو بیان میکنه. به نظر من کار لطیفیه.
مثلاً کار این خانم بهتره یا کار دوست من؟
دوست من هیچ وقت احتمال نداره رابطه ش به طلاق بکشه اما این خانم احتمالاً به طلاق میکشه اگر رویه ش رو عوض نکنه...
 

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

نهایت نامردیه.
مثل مرغ و خروس هاست.

نعمتی که باید جهت آرامش و عشق ورزی استفاده بشه، جهت نیل به مقاصد سو استفاده میشه.
من حای همچین شوهرای بودم دیگه به عشوه ی طبیعیش هم جواب نمیدادم.
اونوقت دوستتون خیلی هنر کرده، اومدخ برای شمام تعریف کرده!!!!! پناه بر خدا! شخصی ترین امور زندگی:((((((((

تصویر marymd
نویسنده marymd در

سلام دوست عزیز، مطالبتو خوندم اما دلم میخواد صادقانه بهت بگم کارت اصلا درست نبوده:دی به قول قدیمیها قبل از گفتن هر حرفی اول آدم باید مزه مزه بکنه حرفو و به عواقب زدن اون حرف فک کنه مشکل شما از یک بی توجهی شوهرتون نسبت به اومدن به خونه شما شروع شده و ببین که در نهایت به چه چیزی ختمش کردی.یکم سعی کن روی کنترل خشمت کار کنی وقتی عصبانی هستی اصلا با همسرت صحبت نکن بزار یکم بگذره یه روز دو روز بعد موضوع عصبانیتتو با شوهرت در میون بزار. درسته اون کارش درست نبوده باید یه عذرخواهی میکرده ولی شما کارت خیلی بدتر بوده. شما زن و شوهر هستین باید با هم آرامش بگیرین نه مایه عذاب هم بشین، اگه به حرفت نمیکنه بهش بیشتر محبت کن و قربون صدقه اش بشو به قول آقای دهنوی قلب مرد شکمش نیس نیاز جنسی اش هست شما اول محبت و رابطه عاشقانه ات رو با همسرت درست کن، اون خود به خود اصلاح میشه، مگر ابنکه طرف نرمال نباشه و مشکلات روحی روانی داشته باشه.

تصویر tavakol
نویسنده tavakol در

من اینجا نیومدم که پیام بزارم و شماها آقایون و خانما بعضیاتون منو محکوم کنید. خودمم میدونم کارم اشتباهه. نه اینکه بعضی یاتون بازم یه طرفه برید و یه کار اشتباه منو بگین و حقو به شوهرم بدین. ریشه این مسئله مگه فقط حرفای من بوده.. بلد نیستید مشاوره بدین لااقل پیامم ندیم.

تصویر marymd
نویسنده marymd در

توکل عزیز وقتی موضوعی مطرح میشه و یک نفر مشکلاتشو با بقیه مطرح میکنه یکم باید انتظار شنیدن نظرهای منفی رو هم داشته باشه اینجا هر کی نظری رو میزاره واسه اینه که بتونه مشکلش رو بهتر حل کنه. پس ظرفیت انتقادی که ممکنه بشه رو باید در خودت به وجود بیاری. یکم باید روی کنترل خشمت بیشتر کار کنی. احساس میکنم نه تنها نسبت به همسرت بلکه نسبت به سایر افراد هم یکم تند برخورد میکنی.

تصویر tavakol
نویسنده tavakol در

به هر حال  گذشت فقط به این امید هستم  که دیگه تکرار نکنیم این اتفاقاتو. شوهرمم خیلی دوس دارم،اونم همینطور. امشبم اولین سالگرد عقدمون هست. میخوام براش کادو بخرم .همه حرفامو که بعد دعوا براش گفتم رو دوباره تکرار کنم. بگم که برام عزیزه و نمیزارم دیگه این اتفاقا بیافته... ازینکه اشک شوهرمو دیدم اون شب از خودم بدم اومد.. کاش اونم یکم توجه کنه.نمیتونه که منو بکشه باید منم راضی نگه داره و منم اونو.
خدایا به حق این ماه عزیز محبت بین منو همسرمو بیشتر کن.. من عاشق شوهرمم هنوز.

تصویر هانا
نویسنده هانا در

مبارکه سالگردتون 
شما که این کارارو کردید الان بهتره از ناحیه ضعف وارد نشی جشن دو نفره بگیر ولی یه حالته منت کشی نشه یه جورایی خیلی ریز سرد برخورد کن تا اون ازت بپرسه هنوز ناراحتی یا نه بعد اصلا شروع نکن که حرفاتو بزنی بهتره بذاری خودش سره حرفو باز کنه کامل حرفاشو 
بزنه اول اون حرفاشو بزنه اصلانم تو حرفاش نپر کامل سکوت کن ببین چی میگه وقتی که حرفاشو زد بگو الان با حرفات آروم شدم و بعدش بگو خب منم این توقعاتو دارم...خوش بگذره  
 

تصویر tavakol
نویسنده tavakol در

نه اونجور که نزاره نفس بکشم. دستاشو آورد و یکم فشار داد.

تصویر یاسمین زهرا

توکل جون اثر "چــــــــــــشـــــــــــــم" گفتن به اقایون برابری میکنه با اثر "خـــــــــــــــانــــــــــــــــــمــــــــــــــم" گفتن آقایون به خانوماشون 
لامصب از صدتا آرامبخش اثرش بیشتره (میگن البت) blush
مردها از زنشون زنانگی میخوان یعنی یه زن باشه نه یه مرد!!! قلدر و جسور و یکی به دو کن و از این چیزا
زنی رو میخان که اونا رو بعنوان تکیه گاه قبول داشته باشه و بهشون افتخار کنه با وجود داشتن عیب و نقص حتی ( هیچ کس کامل نیست مگر ذات احدیت)

صفحه‌ها