خطبه های 98 و 99 و 100 و 101 و 102

23:26 - 1395/09/09

98

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ 
از خطبه هاى آن حضرت است
در گريز از دنيا
نَحْمَدُهُ عَلى ما كانَ، وَ نَسْتَعينُهُ مِنْ اَمْرِنا عَلى ما يَكُونُ، وَ نَسْأَلُهُ 
خدا را بر هر چه بود سپاس مى گوييم، و در كار خود بر آنچه خواهد شد كمك مى طلبيم، سلامت
الْمُعافاةَ فِى الاَْدْيانِ، كَما نَسْأَلُهُ الْمُعافاةَ فِى الاَْبْدانِ. 
در عقايد را از او خواهانيم چنانكه تندرستى را از او مسألت داريم.
عِبادَ اللّهِ، اُوصيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهذِهِ الدُّنْيا التّارِكَةِ لَكُمْ وَ اِنْ 
اى بندگان خدا، شما را سفارش مى نمايم به ترك دنيايى كه شما را ترك مى كند گرچه شما
لَمْ تُحِبُّوا تَرْكَها، وَ الْمُبْلِيَةِ لاَِجْسامِكُمْ وَ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ 
ترك آن را دوست نداريد، دنيايى كه بدنهايتان را كهنه مى نمايد گرچه شما علاقه داريد
تَجْديدَها. فَاِنَّما مَثلُكُمْ وَ مَثَلُها كَسَفْر سَلَكُوا سَبيلاً فَكَاَنَّهُمْ قَدْ 
تازه بمانيد. شما نسبت به دنيا همچون مسافرانى هستيد كه راه را طى كرده و آن را به پايان
قَطَعُوهُ، وَ اَمُّوا عَلَماً فَكَاَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ. وَ كَمْ عَسى الْمُجْرى اِلَى 
برده اند، و نشانه اى را قصد كرده گويا به آن رسيده اند. آن كه مركب به سوى هدف مى راند
الْغايَةِ اَنْ يُجْرِىَ اِلَيْها حَتّى يَبْلُغَها؟! وَ ما عَسى اَنْ يَكُونَ بَقاءُ مَنْ لَهُ 
مگر اميدوار است در چه مدتى براند تا به آن برسد؟ وكسى كه برايش مدتى معين شده كه از آن تجاوز نخواهد كرد
يَوْمٌ لايَعْدُوهُ وَ طالِبٌ حَثيتٌ يَحْدُوهُ فِى الدُّنْيا حَتّى يُفارِقَها؟! 
چه مقدار اميد به درنگ دارد با آنكه براى بيرون رفتن از دنيا مرگ با شتاب او را به جلو مى راند؟!
فَلاتَنافَسُوا فى عِزِّ الدُّنْيا وَ فَخْرِها، وَلاتَعْجَبُوا بِزينَتِها وَ نَعيمِها، 
پس در عزت و فخر كردن به دنيا رقابت نكنيد، و به زيور و نعمت آن گول نخوريد،
وَ لاتَجْزَعُوا مِنْ ضَرّائِها وَ بُؤْسِها، فَاِنَّ عِزَّها وَ فَخْرَها اِلَى انْقِطاع  ، 
و از رنج و سختى آن بيتابى مكنيد، زيرا عزت و فخرش از ميان مى رود
وَ اِنَّ زينَتَها وَ نَعيمَها اِلى زَوال، وَ ضَرّاءَها وَ بُؤْسَها اِلى نَفاد، وَ كُلُّ 
و زيور و نعمتش فانى مى شود، و رنج و سختى آن پايان مى پذيرد، و هر
مُدَّة فيها اِلَى انْتِهاء، وَ كُلُّ حَىٍّ فيها اِلى فَناء. 
مدت آن به آخر مى رسد، و هر زنده آن مى ميرد.
اَوَ لَيْسَ لَكُمْ فى آثارِ الاَْوَّلينَ مُزْدَجَرٌ؟ وَ فى آبائِكُمُ الْماضينَ 
آيا براى شما در آثار گذشتگان مايه خوددارى از گناه نيست؟ آيا براى شما در سرگذشت پدرانتان     
تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ اِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟ اَوَلَمْ تَرَوْا اِلَى الْماضينَ مِنْكُمْ 
بينش و عبرتى نيست اگر اهل تعقّل باشيد؟ آيا نديديد كه گذشتگان از شما
لايَرْجِعُونَ؟ وَ اِلَى الْخَلَفِ الْباقينَ لايَبْقُونَ؟ اَوَلَسْتُمْ تَرَوْنَ اَهْلَ 
برنمى گردند، و براى ماندگان بقايى نيست؟ مگر مردم دنيا را نمى نگريد كه
الدُّنْيا يُصْبِحُونَ وَيُمْسُونَ عَلى اَحْوال شَتّى؟: فَمَيِّتٌ يُبْكى، وَآخَرُ 
شبانه روز داراى حالاتى گوناگون هستند؟: مرده اى است كه بر وى مى گريند، و ديگرى را تسليت
يُعَزّى، وَ صَريعٌ مُبْتَلًى. وَ عائِدٌ يَعُودُ، وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجُودُ، 
مى دهند، يكى مبتلا به بيمارى شده برزمين افتاده، و آن ديگر به عيادت مريض مى رود. يكى درحال جان كندن است،
وَ طالِبٌ لِلدُّنْيا وَالْمَوْتُ يَطْلُبُهُ، وَ غافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفُول عَنْهُ، 
و ديگرى به دنبال دنياست در حالى كه مرگ او را دنبال مى كند، و يكى در بى خبرى است و خدا از او غافل نيست،
وَ عَلى اَثَرِ الْماضى ما يَمْضِى الْباقى. 
و به دنبال گذشته باقى مانده هم مى گذرد.
اَلا فَاذْكُرُوا هاذِمَ اللَّذّاتِ، وَ مُنَغِّصَ الشَّهَواتِ، وَ قاطِعَ 
آگاه باشيد، از نابودكننده لذّات، و برهم زننده عيش ها، و قطع كننده
الاُْمْنِيّاتِ عِنْدَ الْمُساوَرَةِ لِلاَْعْمالِ الْقَبيحَةِ. وَ اسْتَعينُوا اللّهَ عَلى 
آرزوها ياد كنيد آن زمان كه شتابان به سوى گناهان مى رويد. و براى اداى
اَداءِ واجِبِ حَقِّهِ، وَ ما لايُحْصى مِنْ اَعْدادِ نِعَمِهِ وَ اِحْسانِهِ. 
حق واجب خداوند، و سپاس نعمتها و احسان بى شمارش از او كمك بجوييد.
99

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ اُخْرى 
و خطبه ديگرى است

درباره پيامبر و خاندان او
الْحَمْدُ لِلّهِ النّاشِرِ فِى الْخَلْقِ فَضْلَهُ، وَالْباسِطِ فيهِمْ بِالْجُودِ يَدَهُ، 
حمد خدايى را كه فضلش را در ميان خلق منتشر نمود، و دست جودش را در ميان ايشان گشود،
نَحْمَدُهُ فى جَميع  ِ اُمُورِهِ، وَ نَسْتَعينُهُ عَلى رِعايَةِ حُقُوقِهِ. وَ نَشْهَدُ 
در همه امورش او را سپاس مى گوييم، و براى اداى حقوقش از او يارى مى طلبيم. و گواهى مى دهيم
اَنْ لا اِلهَ غَيْرُهُ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ بِاَمْرِهِ صادِعاً، 
كه جز او معبودى نيست، و محمّد صلّى اللّه عليه وآله بنده و فرستاده اوست، اورا براى اظهار امر و فرمان،
وَ بِذِكْرِهِ ناطِقاً، فَاَدّى اَميناً، وَ مَضى رَشيداً، 
و متذكر شدن وجود مقدسش بين مردم فرستاد، او هم رسالت را به امانت ادا كرد، و بر اساس رشد از دنيا گذشت
وَ خَلَّفَ فينا رايَةَ الْحَقِّ، مَنْ تَقَدَّمَها مَرَقَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ 
و بيرق حق را در ميان ما گذاشت، كسى كه از اين بيرق پيشى گرفت از دين خارج شد، و هر كه از آن عقب ماند
عَنْها زَهَقَ، وَ مَنْ لَزِمَها لَحِقَ. دَليلُها مَكيثُ الْكَلامِ، 
هلاك گشت، وهركه ملتزم آن شد به حق پيوست. راهنماى اين پرچم(كه وصى رسول است) بادرنگ سخن مى گويد
بَطىءُ الْقِيامِ، سَريعٌ اِذا قامَ. فَاِذا اَنْتُمْ اَلَنْتُمْ لَهُ رِقابَكُمْ، 
و با بردبارى قيام مى نمايد، ولى به وقت قيام شتاب مىورزد. و چون شما در برابر اطاعت او سر تسليم فرود آريد،
وَ اَشَرْتُمْ اِلَيْهِ بِاَصابِعِكُمْ جاءَهُ الْمَوْتُ فَذَهَبَ بِهِ، فَلَبِثْتُمْ 
و (براى تعظيم او) با انگشتان بهوى اشاره نماييد مرگش فرا رسد و او را به جهان بعد ببرد، و پس از او
     
بَعْدَهُ ماشاءَاللّهُ، حَتّى يُطْلِعَ اللّهُ لَكُمْ مَنْ يَجْمَعُكُمْ 
تا وقتى كه خدا بخواهد در دنيا درنگ مى كنيد، سپس خداوند كسى را ظاهر مى كند كه شما را جمع كرده
وَ يَضُمُّ نَشْرَكُمْ. فَلاتَطْمَعُوا فى غَيْرِ مُقْبِل، وَلاتَيْأَسُوا مِنْ 
و پراكندگى شما را به هم پيوند دهد. پس اكنون به آن نيامده طمع نورزيد، و نسبت به آن كه از آن كناره گرفته
مُدْبِر. فَاِنَّ الْمُدْبِرَ عَسى اَنْ تَزِلَّ بِهِ اِحْدى قائِمَتَيْهِ وَ تَثْبُتَ الاُْخْرى، 
نااميد مباشيد. زيرا ممكن است يك پايش بلغزد و پاى ديگرش استوار بماند ولى بالاخره
وَ تَرْجِعا حَتّى تَثْبُتا جَميعاً. 
روزى هر دو قدمش استوار مى گردد.
اَلا اِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّد صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمَثَل نُجُومِ السَّماءِ 
آگاه باشيد كه آل محمّد صلّى اللّه عليه وآله همانند ستارگان آسمانند
اِذا خَوى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ. فَكَاَنَّكُمْ قَدْ تَكامَلَتْ مِنَ اللّهِ فيكُمُ 
كه هرگاه ستاره اى از آنان غروب كند ستاره ديگرى آشكار شود. گويى مشاهده مى كنم نعمت هاى خدا (در زمان
الصَّنائِعُ، وَ اَراكُمْ ما كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ. 
ظهور قائم) نسبت به شما كامل شده، و شما را به آنچه آرزو مى كرديد رسانده است.

100

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ اُخْرى 
از خطبه هاى آن حضرت است
يَشْتَمِلُ عَلى ذِكْرِ الْمَلاحِمِ 
مشتمل بر خبر از حوادث ناگوار
الْحَمْدُ لِلّهِ الاَْوَّلِ قَبْلَ كُلِّ اَوَّل، وَالاْخِرِ بَعْدَ كُلِّ آخِر. بِاَوَّلِيَّتِهِ 
حمد خداى را همان اوّل پيش از هر اول، و آخر بعد از هر آخر. اوليّتش موجب
وَجَبَ اَنْ لا اَوَّلَ لَهُ، وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ اَنْ لا آخِرَ لَهُ. وَ اَشْهَدُ اَنْ 
آن است كه قبل از او اولى نباشد، و آخريتش موجب آنكه بعد از او آخرى نباشد. و شهادت مى دهم
لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، شَهادَةً يُوافِقُ فيهَا السِّرُّ الاِْعْلانَ، وَالْقَلْبُ اللِّسانَ. 
معبودى جز او نمى باشد، شهادتى كه باطن و ظاهر و دل و زبان در آن متّحد است.
اَيُّهَا النَّاسُ، لايَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقى، وَ لايَسْتَهْوِيَنَّكُمْ عِصْيانى، 
اى مردم، كينه با من شما را به گناه آلوده نكند، و نافرمانى از من شما را به پيروى هواى نفس نكشاند،
وَلاتَتَرامَوْا بِالاَْبْصارِ عِنْدَ ما تَسْمَعُونَهُ مِنّى. فَوَالَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ، 
و به وقتى كه از من چيزى بشنويد (از راه ناباورى) به يكديگر چشم نيندازيد. به خدايى كه دانه را شكافت،
وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، اِنَّ الَّذى اُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ 
و انسان را آفريد، آنچه به شما خبر مى دهم از پيامبر امّى صلّى اللّه عليه
وَ آلِهِ، ما كَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَلا جَهِلَ السّامِعُ. وَلَكَاَنِّى اَنْظُرُ اِلى ضِلِّيل 
و آله است، ابلاغ كننده دروغ نگفته، و شنونده هم جاهل نبوده. گويا مى بينم شخصى كه گمراهيش
قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَفَحَصَ بِراياتِهِ فى ضَواحى كُوفانَ. فَاِذَا فَغَرَتْ 
شديد است در شام فرياد مى كند، بيرق هاى خود را اطراف كوفه نصب مى نمايد. پس چون دهانش
فاغِرَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ شَكيمَتُهُ، وَ ثَقُلَتْ فِى الاَْرْضِ وَطْاَتُهُ، 
باز شود، و مقاومتش سخت گردد، و جاى پايش در زمين استوار شود،
عَضَّتِ الْفِتْنَةُ اَبْناءَها بِاَنْيابِها، وَماجَتِ الْحَرْبُ بِاَمْواجِها، وَ بَدا مِنَ 
به آن هنگام فتنه و آشوب با نيش خود مردم زمان را بگزد، و جنگ با امواجش زبانه كشد، و از روزها
الاَْيّامِ كُلُوحُها، وَ مِنَ اللَّيالى كُدُوحُها. فَاِذا اَيْنَعَ زَرْعُهُ، 
قيافه خشن آشكار گردد، و از شبها رنج و سختى ها هويدا شود. و هنگامى كه محصول او خوب برسد،
وَقامَ عَلى يَنْعِهِ، وَهَدَرَتْ شَقاشِقُهُ، وَبَرَقَتْ بَوارِقُهُ، عُقِدَتْ راياتُ 
و پخته و رسيده سرپا شود، و شقشقه اش به صدا درآيد، و برق شمشيرهايش بدرخشد، آنوقت است كه پرچم هاى
     
الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ، وَاَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، وَالْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ. 
فتنه و آشوب كه راه رهايى از آن نيست به اهتزاز آيد، و همانند شب تار و درياى پرموج روى آورد.
هذا، وَ كَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قاصِف، وَ يَمُرُّ عَلَيْها مِنْ عاصِف! 
اين است اوضاع، چه صداهاى سهمگينى كه گوش كوفه را بخراشد، و چه تندبادهايى كه بر آن بوزد!
وَ عَنْ قَليل تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ، وَ يُحْصَدُ الْقائِمُ، وَ يُحْطَمُ 
به همين زودى ها گروههاى مختلف به جان هم افتند، آنان كه سرپايند درو شوند، و آنان كه از پاافتاده اند
الْمَحْصُودُ. 
لگدمال گردند.

101

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلام تَجْرِى هذَا الْمَجْرى 
از خطبه هاى آن حضرت است در زمينه سختى ها
وَ ذلِكَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اللّهُ فيهِ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ لِنِقاشِ الْحِسابِ، 
قيامت روزى است كه خداوند همه اولين و آخرين را گرد مى آورد براى بررسى حساب،
وَ جَزاءِ الاَْعْمالِ، خُضُوعاً قِياماً، قَدْ اَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ، وَرَجَفَتْ 
و پاداش اعمال، همه در حال قيام و خاكسارى هستند، عرق تا دهانشان را احاطه كرده، و زلزله زمين آنان را
بِهِمْ الاَْرْضُ. فَاَحْسَنُهُمْ حالاً مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً، وَلِنَفْسِهِ 
مى لرزاند. نيكوحال ترين انسان در آن روز كسى است كه براى ايستادن جاى پايى پيدا كند، و براى خود
مُتَّسَــعاً . 
محل وسيعى بيابد.
مِنْها 
از اين خطبه است
فِتَنٌ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، لاتَقُومُ لَها قائِمَةٌ، وَلاتُرَدُّ لَها رايَةٌ. 
فتنه هايى است مانند پاره هاى شب تاريك، كه در برابرش كسى به پانخيزد، و پرچمى از آن برگردانده نشود.
تَأْتيكُمْ مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً، يَحْفِزُها قائِدُها، 
اين فتنه ها همچون شتر مهار زده اى به سوى شما مى آيند كه جهاز بر پشتش گذاشته شده، و ساربانش آن را مى كشد
وَ يَجْهَدُها راكِبُها. اَهْلُها قَوْمٌ شَديدٌ كَلَبُهُمْ، قَليلٌ سَلَبُهُمْ. 
و سوارش آن را شتابان مى راند. اهل آن فتنه آزارشان بر مردم شديد، و تاراجشان اندك است.
يُجاهِدُهُمْ فى سَبيلِ اللّهِ قَوْمٌ اَذِلَّةٌ عِنْدَ الْمُتَكَبِّرينَ، فِى الاَْرْضِ 
گروهى با آنان در راه خدا مى جنگند كه نزد گردنكشان خوار و پست مى نمايند، و در زمين
مَجْهُولُونَ، وَ فِى السَّماءِ مَعْرُوفُونَ. فَوَيْلٌ لَكِ يا بَصْرَةُ عِنْدَ ذلِكِ 
غيرمعروف، و در آسمان معروفند. در آن زمان واى بر تو اى بصره
مِنْ جَيْش مِنْ نِقَمِ اللّهِ، لا رَهَجَ لَهُ وَلا حَسَّ. وَ سَيُبْتَلى 
از لشگرى از عذاب خدا كه بدون گرد و غبار و منهاى سر و صدا به طرف تو حملهور مى شوند. و به زودى
اَهْلُكِ بِالْمَوْتِ الاَْحْمَرِ وَالْجُوعِ الاَْغْبَرِ. 
اهل تو به مرگ سرخ و گرسنگى شديد دچار مى شوند.     

102

وَ مِنْ خُطْبَةِ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ 
از خطبه هاى آن حضرت است
در تشويق به زهد
اُنْظُرُوا اِلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزَّاهِدينَ فيها، الصّادِفينَ عَنْها، فَاِنَّها وَاللّهِ 
به مانند بى رغبت هاى به دنيا، و اعراض كنندگان از آن به دنيا بنگريد، كه به خدا قسم
عَمّا قَليل تُزيلُ الثّاوِىَ السّاكِنَ، وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ الاْمِنَ. 
دنيا به زودى اهل اقامت و ساكنانش را از ميان برمى دارد، و عيّاشان بى خيال را دچار حادثه و بلا مى نمايد.
لايَرْجِعُ ما تَوَلّى مِنْها فَاَدْبَرَ، وَلايُدْرى ما هُوَ آت مِنْها فَيُنْتَظَرَ. 
آنچه از دنيا از دست رفته و پشت كرده بازنمى گردد، و آينده آن هم روشن نيست چه مى شود تا به انتظارش باشند.
سُرُورُها مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ، وَجَلَدُ الرِّجالِ فيها اِلَى الضَّعْفِ وَالْوَهْنِ. 
شادى آن آميخته به اندوه است، و قدرت و قوت مردان آن رو به سستى و ضعف مى رود.
فَلايَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ ما يُعْجِبُكُمْ فيها، لِقِلَّةِ ما يَصْحَبُكُمْ مِنْها. 
پس فراوانى آنچه كه شما را خوشايند است فريبتان ندهد، زيرا آنچه از دنيا با شما خواهد بود اندك است.
رَحِمَ اللّهُ امْرَءاً تَفكَّرَ فَاعْتَبَرَ، وَاعْتَبَرَ فَاَبْصَرَ. فَكَاَنَّ ما هُوَ 
رحمت خداوند بر كسى كه انديشه كند و عبرت گيرد، و عبرت بگيرد و بيناى به امور شود. آنچه از دنيا
كائِنٌ مِنَ الدُّنْيا عَنْ قَليل لَمْ يَكُنْ، وَكَاَنَّ ما هُوَ كائِنٌ مِنَ الاْخِرَةِ 
موجود بوده پس از اندك زمانى كه بر آن بگذرد گويى وجود نداشته، و آنچه از آخرت وجود خواهد يافت
عَمّا قَليل لَمْ يَزُلْ. وَ كُلُّ مَعْدُود مُنْقَض، 
گويى پس از اندك زمانى ابدى و هميشگى خواهد بود. آنچه به شماره آيد (ساعات عمر) پايان پذير است،
وَ كُلُّ مُتَوَقَّع آت، وَ كُلُّ آت قَريبٌ دان. 
و هرچه را انتظار برند آمدنى است، و هرچه آمدنى است نزديك و در حال رسيدن است.
مِنْهـا 
از اين خطبه است
الْعالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ، وَ كَفى بِالْمَرْءِ جَهْلاً اَلاّ يَعْرِفَ قَدْرَهُ. 
دانا كسى است كه اندازه و قدر خود را بشناسد، و براى نادانى كسى همين بس كه اندازه خود را نداند.
وَ اِنَّ مِنْ اَبْغَضِ الرِّجالِ اِلَى اللّهِ تَعالى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللّهُ اِلى نَفْسِهِ، 
مبغوض ترين مردم نزد خدا بنده اى است كه خداوند او را به خود واگذاشته باشد،
جائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبيلِ، سائِراً بِغَيْرِ دَليل، اِنْ دُعِىَ اِلى حَرْثِ 
چنين كسى از راه راست بيرون رفته، و بدون راهنما حركت مى كند، اگر به زراعت دنيايى بخوانندش
الدُّنْيا عَمِلَ، وَ اِنْ دُعِىَ اِلى حَرْثِ الاْخِرَةِ كَسِلَ، كَاَنَّ ما عَمِلَ لَهُ 
در عمل مى كوشد، و اگر به كشت و كار آخرت دعوتش كنند تنبلى مى كند، گويى آنچه در عملش مى كوشد
واجِبٌ عَلَيْهِ، وَكَاَنَّ ما وَنى فيهِ ساقِطٌ عَنْهُ. 
بر او واجب، و آنچه نسبت به آن سستى مى كند از او ساقط است.
وَ مِنْهـا 
و از اين خطبه است
وَ ذلِكَ زَمانٌ لايَنْجُو فيه اِلاّ كُلُّ مُؤْمِن نُوَمَة، اِنْ شَهِدَ 
و آن زمانى است كه در آن نجات نمى يابد مگر مؤمنى كه گمنام است، اگر در بين مردم حضور داشته باشد
لَمْ يُعْرَفْ، وَاِنْ غابَ لَمْ يُفْتَقَدْ. اُولئِكَ مَصابيحُ الْهُدى، وَاَعْلامُ 
شناخته نشود، و اگر غايب باشد از او جستجو نكنند. آنان چراغ هدايت، و نشانه هاى روشن براى روندگان     
السُّرى. لَيْسُوا بِالْمَساييحِ وَ لاَ الْمَذاييعِ الْبُذُرِ. اُولئِكَ يَفْتَحُ اللّهُ 
در عرصه ظلمت اند. سخن چين و فتنه گر و فاش كننده زشتى ها و لغوگو نيستند، آنان مردمى هستند كه خداوند
لَهُمْ اَبْوابَ رَحْمَتِهِ، وَيَكْشِفُ عَنْهُمْ ضَرّاءَ نِقْمَتِهِ. 
ابواب رحمتش را به روى آنان باز مى گشايد، و رنج و سختى را از آنان برطرف مى سازد.
اَيُّهَا النّاسُ، سَيَأْتى عَلَيْكُمْ زَمانٌ يُكْفَأُ فيهِ الاِْسْلامُ كَما يُكْفَأُ 
اى مردم، به همين زودى زمانى بر شما مى رسد كه اسلام واژگون شود همچون ظرفى كه با
الاِْناءُ بِما فيهِ. اَيُّهَا النّاسُ، اِنَّ اللّهَ قَدْ اَعاذَكُمْ مِنْ اَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ، 
محتوياتش واژگون گردد. اى مردم، خدا شما را پناه داده از اينكه بر شما ستم روا دارد،
وَلَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ اَنْ يَبْتَلِيَكُمْ، وَ قَدْ قالَ جَلَّ مِنْ قائِل: 
ولى به شما اين تأمين را نداده كه در معرض آزمايش قرارتان ندهد، آن بزرگترين گوينده در قرآن فرموده:
«اِنَّ فى ذلِكَ لاَيات وَ اِنْ كُنّا لَمُبْتَلينَ». 
«در اين برنامه نشانه هايى است و ما آزمايش كننده ايم».
اَمّا قَوْلُهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: «كُلُّ مُوْمِن نُوَمَة» فَاِنَّما اَرادَ بِه الْخامِلَ الذِّكْرِ الْقَليلَ الشَّرِّ. 
مقصود حضرت از «كل مؤمن نُوَمة» انسان گمنام و كم شر است.
وَ«الْمَساييحُ» جَمْعُ مِسْياح وَ هُوَ الَّذى يَسيحُ بَيْنَ النّاسِ بِالْفَسادِ وَالنَّمائِمِ. 
و «مساييح» جمع «مِسْياح» است و آن كسى است كه در ميان مردم به فتنه و سخن چينى رود.
وَ«الْمَذاييعُ» جَمْعُ مِذْياع وَ هُوَ الَّذى اِذا سَمِعَ لِغَيْرِه بِفاحِشَة اَذاعَها وَنَوَّهَ بِها. 
و «مَذابيع» جمع «مذياع» است و آن كسى است كه ازكسى كار ناشايسته اى مى شنود و آن را همه جا پخش مى كند.
وَ«الْبُذُرُ» جَمْعُ بَذُور وَ هُوَ الَّذى يَكْثُرُ سَفَهُهُ وَ يَلْغُو مَنْطِقُهُ. 
و «بُذُر» جمع «بَذور» است و آن شخص بسيار احمق است كه گفتارش بيهوده و لغو است.

برچسب‌ها: 

نهج البلاغه