آیات 83 تا 91

19:52 - 1397/03/22

سوره الکهف (18): آیات 83 تا 91

اشاره

وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی اَلْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً (83) إِنّٰا مَکَّنّٰا لَهُ فِی اَلْأَرْضِ وَ آتَیْنٰاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً (84) فَأَتْبَعَ سَبَباً (85) حَتّٰی إِذٰا بَلَغَ مَغْرِبَ اَلشَّمْسِ وَجَدَهٰا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ وَ وَجَدَ عِنْدَهٰا قَوْماً قُلْنٰا یٰا ذَا اَلْقَرْنَیْنِ إِمّٰا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمّٰا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً (86) قٰالَ أَمّٰا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلیٰ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذٰاباً نُکْراً (87) وَ أَمّٰا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلَهُ جَزٰاءً اَلْحُسْنیٰ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنٰا یُسْراً (88) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89) حَتّٰی إِذٰا بَلَغَ مَطْلِعَ اَلشَّمْسِ وَجَدَهٰا تَطْلُعُ عَلیٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهٰا سِتْراً (90) کَذٰلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنٰا بِمٰا لَدَیْهِ خُبْراً (91)

ترجمه:

83-و از تو در باره"ذو القرنین"سؤال می کنند،بگو به زودی گوشه ای از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.

84-ما به او در روی زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش نهادیم.

85-او از این اسباب پیروی(و استفاده)کرد.

86-تا به غروبگاه آفتاب رسید(در آنجا)احساس کرد که خورشید در چشمه (یا دریا)ی-تیره و گل آلودی فرو می رود،و در آنجا قومی را یافت،ما گفتیم ای ذو القرنین!آیا می خواهی مجازات کنی و یا پاداش نیکویی را در باره آنها انتخاب نمایی؟ 87-گفت اما کسانی که ستم کرده اند آنها را مجازات خواهیم کرد سپس،به سوی پروردگارشان بازمی گردند و خدا آنها را مجازات شدیدی خواهد نمود.

88-و اما کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد پاداش نیکو خواهد داشت، و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.

89-سپس(بار دیگر)از اسبابی که در اختیار داشت بهره گرفت.

90-تا به خاستگاه خورشید رسید(در آنجا)مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع می کند که جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بودیم.

91-(آری)این چنین بود(کار ذو القرنین)و ما به خوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم.

تفسیر:

سرگذشت عجیب ذو القرنین

در آغاز بحث درباره اصحاب کهف گفتیم که گروهی از قریش به این فکر افتادند که پیامبر اسلام را به اصطلاح آزمایش کنند،پس از مشاوره با یهود مدینه سه مساله طرح کردند:یکی تاریخچه اصحاب کهف،دیگری مساله روح و سوم سرگذشت ذو القرنین که پاسخ مساله روح در سوره اسراء آمده،و پاسخ دو سؤال دیگر در همین سوره کهف.

اکنون نوبت داستان ذو القرنین است:همانگونه که قبلا نیز اشاره کردیم در خود سوره کهف اشاره به سه داستان شده که هر چند ظاهرا با هم مختلفند اما دارای یک قدر مشترک می باشند، (داستان اصحاب کهف و موسی و خضر و ذو القرنین)این هر سه مشتمل بر مسائلی است که ما را از محدوده زندگی معمولی بیرون می برد و نشان می دهد که عالم و حقایق آن منحصر به آنچه می بینیم و به آن خو گرفته ایم نیست.

داستان ذو القرنین در باره کسی است که افکار فلاسفه و محققان را از دیر زمان تا کنون به خود مشغول داشته،و برای شناخت او تلاش فراوان کرده اند.

ما نخست به تفسیر آیات مربوط به ذو القرنین-که مجموعا 16 آیه است می پردازیم که قطع نظر از شناخت تاریخی شخص او خود درسی است بسیار آموزنده و پر از نکته ها.

سپس برای شناخت شخص او با استفاده از قرائن موجود در این آیات و روایات و گفتار مورخان وارد بحث می شویم.

و به تعبیر دیگر ما نخست از"شخصیت"او سخن می گوئیم و آنچه از نظر قرآن اهمیت دارد همان موضوع اول است.

نخستین آیه می گوید:"از تو در باره ذو القرنین سؤال می کنند"( وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ ).

"بگو به زودی گوشه ای از سرگذشت او را برای شما بازگو می کنم" ( قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً ) تعبیر به"ساتلوا"با توجه به اینکه"سین" معمولا برای آینده نزدیک است،در حالی که در این مورد پیامبر ص بلا فاصله از ذو القرنین سخن می گوید ممکن است برای رعایت ادب در سخن بوده باشد، ادبی که آمیخته با ترک عجله و شتابزدگی است،ادبی که مفهومش دریافت سخن از خدا و سپس بیان برای مردم است.

و به هر حال آغاز این آیه نشان می دهد که داستان ذو القرنین در میان مردم قبلا مطرح بوده منتها اختلافات یا ابهاماتی آن را فراگرفته بود،به همین دلیل از پیامبر ص توضیحات لازم را در این زمینه خواستند.

*** سپس اضافه می کند"ما در روی زمین او را تمکین دادیم"(قدرت و ثبات و نیرو و حکومت بخشیدیم)( إِنّٰا مَکَّنّٰا لَهُ فِی الْأَرْضِ ).

"و اسباب هر چیز را در اختیارش نهادیم"( وَ آتَیْنٰاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً ) گر چه بعضی از مفسران خواسته اند مفهوم"سبب"را که در اصل به معنی طنابی است که بوسیله آن از درختان نخل بالا می روند و سپس به هر گونه وسیله اطلاق شده-در مفهوم خاصی محدود کنند،ولی پیدا است که آیه کاملا مطلق است و مفهوم وسیعی دارد و نشان می دهد که خداوند اسباب وصول به هر چیزی را در اختیار ذو القرنین گذارده بود:عقل و درایت کافی،مدیریت صحیح، قدرت و قوت،لشگر و نیروی انسانی و امکانات مادی خلاصه آنچه از وسائل معنوی و مادی برای پیشرفت و رسیدن به هدفها لازم بود در اختیار او نهادیم.

***

"او هم از این وسائل استفاده کرد"(فاتبع سببا). "تا به غروبگاه آفتاب رسید"( حَتّٰی إِذٰا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ ).

"در آنجا احساس کرد که خورشید در چشمه یا دریای تیره و گل آلودی فرو می رود"( وَجَدَهٰا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ ) (1)"و در آنجا گروهی از انسانها را یافت"(که مجموعه ای از انسانهای نیک و بد بودند)( وَ وَجَدَ عِنْدَهٰا قَوْماً ).

"به ذو القرنین گفتیم:آیا می خواهی آنها را مجازات کنی و یا طریقه نیکویی را در میان آنها انتخاب نمایی"( قُلْنٰا یٰا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمّٰا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمّٰا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً ) (2)بعضی از مفسران از تعبیر"قلنا"(ما به ذو القرنین گفتیم)می خواهند نبوت او را استفاده کنند،ولی این احتمال نیز وجود دارد که منظور از این جمله الهام قلبی باشد که در مورد غیر پیامبران نیز وجود داشته اما نمی توان انکار کرد که این تعبیر بیشتر نبوت را در نظر انسان مجسم می کند.

*** ذو القرنین"گفت اما کسانی که ستم کرده اند آنها را مجازات خواهیم کرد"( قٰالَ أَمّٰا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ).


 1) "حمئه"در اصل به معنی گل سیاه بدبو،و یا به تعبیر دیگر"لجن"است و این نشان می دهد که سرزمینی را که ذو القرنین به آن رسیده بود دارای لجنزارهای فراوان بود،بطوری که ذو القرنین به هنگام غروب آفتاب احساس می کرد خورشید در آن لجنزارها فرو می رود،همانگونه که همه مسافران دریا و ساحل نشینان چنین احساسی را در باره خورشید دارند که در دریا غروب می کند و یا از دریا سر برمی آورد.
2) جمله" إِمّٰا أَنْ تُعَذِّبَ ..."به نظر می رسد که یک جمله استفهامیه باشد هر چند ظاهر آن خبریه است.

"سپس به سوی پروردگارش بازمی گردد و خداوند او را عذاب شدیدی خواهد نمود"( ثُمَّ یُرَدُّ إِلیٰ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذٰاباً نُکْراً ) (1).

این ظالمان و ستمگران هم مجازات این دنیا را می چشند و هم عذاب آخرت را.

*** "و اما کسی که ایمان آورد،و عمل صالح انجام دهد،پاداش نیکو خواهد داشت"( وَ أَمّٰا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلَهُ جَزٰاءً الْحُسْنیٰ ).

"و ما فرمان آسانی به او خواهیم داد"( وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنٰا یُسْراً ).

هم با گفتار نیک با او برخورد خواهیم کرد،و هم تکالیف سخت و سنگین بر دوش او نخواهیم گذارد،و خراج و مالیات سنگین نیز از او نخواهیم گرفت.

گویا هدف ذو القرنین از این بیان اشاره به این است که مردم در برابر دعوت من به توحید و ایمان و مبارزه با ظلم و شرک و فساد، به دو گروه تقسیم خواهند شد:کسانی که تسلیم این برنامه سازنده الهی شوند مطمئنا پاداش نیک خواهند داشت،و در امنیت و آسودگی خاطر زندگی خواهند کرد.

اما آنها که در برابر این دعوت موضع گیری خصمانه داشته باشند و به شرک و ظلم و فساد ادامه دهند مجازات خواهند شد.

ضمنا از مقابله"من ظلم"با" مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً "معلوم می شود که ظلم در اینجا به معنی شرک و عمل ناصالح است که از میوه های تلخ درخت شوم شرک می باشد.

*** "ذو القرنین"سفر خود را به غرب پایان داد سپس عزم شرق کرد آن گونه


 1) "نکر"از ماده"منکر"به معنی ناشناخته است،یعنی عذاب ناشناخته ای که هرگز آن را باور نمی کرد.

که قرآن می گوید:"بعد از آن از اسباب و وسائلی که در اختیار داشت مجددا بهره گرفت"( ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً ).

*** "و هم چنان به راه خود ادامه داد تا به خاستگاه خورشید رسید"( حَتّٰی إِذٰا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ ).

"در آنجا مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع می کند که جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بودیم"( وَجَدَهٰا تَطْلُعُ عَلیٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهٰا سِتْراً ).

این جمعیت در مرحله ای بسیار پائین از زندگی انسانی بودند،تا آنجا که برهنه زندگی می کردند،و یا پوشش بسیار کمی که بدن آنها را از آفتاب نمی پوشانید،داشتند.

بعضی از مفسران این احتمال را نیز بعید ندانسته اند که آنها خانه و مسکنی نداشتند تا آنها را از تابش آفتاب بپوشاند. (1)

احتمال دیگری که در تفسیر این جمله گفته اند این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کوه و درخت و پناهگاه بود،و چیزی که آنها را از آفتاب بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت. (2)

در عین حال تفسیرهای فوق منافاتی با هم ندارند.

*** آری"این چنین بود کار ذو القرنین،و ما به خوبی می دانیم او چه امکاناتی


 1) در بعضی از روایات که از طرف اهل بیت به ما رسیده تفسیر اول آمده،و در بعضی تفسیر دوم،و در عین حال منافاتی با هم ندارند.(به تفسیر نور الثقلین جلد سوم صفحه 306 مراجعه شود).
 2) تفسیر"فی ظلال"و"فخر رازی"ذیل آیه مورد بحث

برای(پیشبرد اهداف خود)در اختیار داشت"( کَذٰلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنٰا بِمٰا لَدَیْهِ خُبْراً ).

بعضی از مفسران این احتمال را در تفسیر آیه داده اند که جمله فوق اشاره ای است به هدایت الهی نسبت به ذو القرنین در برنامه ها و تلاشهایش (1).

***

 


 1) "المیزان"جلد 13 صفحه 391.
برچسب‌ها: