2. اهمیت دادن به فكر و ذكر
شهید جواد حسنی سفارش میكردند: «فكر كنید! فكر كردن صحیح، پایه و اساس رسیدن به معبود است.» (4)
سالك واصل مرحوم ملكی تبریزی رحمه الله در دستور العملی كه به مرحوم حاج شیخ محمدحسین كمپانی رحمه الله مینویسند، در مورد اهمیت و كیفیت ذكر و فكر چنین میفرمایند:
»[سالك این راه] تا میتواند ذكر و فكر را ترك نكند كه این دو، جناح سیر آسمان معرفت است. در ذكر، عمده سفارش، اذكار صبح و شام است كه در اخبار وارد شده و اهمّ تعقیبات صلوات است و عمده تر، ذكر وقت خواب میباشد كه در اخبار مأثور است؛ لا سِیما مُتَطَهِّراً (5) در حال ذكر به خواب رود. در سجده ذكر یونسیه «لا اِلهَ اِلَّا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (6) ترك نشود. همچنین در طول شبانه روز این ذكر یونسیه را هر چه زیادتر بگویید، اثرش بیشتر است. اقّل اقلّ آن در شبانه روز چهارصد مرتبه است. بنده خود در این ذكر اثرها دیده و تجربه كردهام چند نفرهم مدّعی تجربه اند.
دیگر اینكه قرآن كه خوانده میشود، به قصد هدیه به حضرت ختمی مرتبت محمدصلی الله علیه وآله، خوانده شود. اما در مورد فكر، به مبتدی میفرمودند: در مرگ فكر بكن!» (7)
3. سحرخیزی و شب زنده داری
شهید چمران میفرماید: «خوش دارم كه در نیمههای شب در سكوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم، با ستارگان نجوا كنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق كهكشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم. از مرزهای عالم وجود درگذرم و در وادی فنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نكنم.» (8)
قرآن كریم میفرماید: «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا »؛ (9) «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور میشود [و به پا میخیزند و رو به درگاه خدا میآورند] و پروردگار خود را با بیم و امید میخوانند.»
ای شبای همراز بی همتای دل پا نهی هر جا به جای پای دل
ای شبای میعاد جمله عاشقان لیلة القدری تو و قَدرت نهان
شب، نماز مصطفی را دیده است شب، مناجات علی بشنیده است
هست با گوش دل شب آشنا صوت زهرا و حسین و مجتبی
دیده شب دور از چشم همه اشك زینب دید و دفن فاطمه
در دل شب عاشقان پاكباز با خدای خویش در راز و نیاز
با چنین رخشنده گوهرهای شب من كیم تا نام ربّ آرم به لب (10)
4. انس با نیایش
سالكان راه خودشناسی و خودسازی، نیایش با خداوند را بهترین وسیله برای رسیدن به مقصود خویش كه همان قرب الهی است، میدانستند.
شهید عارف، مصطفی چمران، چنان از حقیقت نیایش سخن میگوید كه گویی طعم لذیذ آن را با تمام وجود چشیده است. وی در توصیف نیایش چنین میگوید:
«آیا هیچ گاه در دل شب، دور از هیاهوی زندگی به آسمان پرستاره نگاه كرده اید و روح شما به عظمت و زیبایی آن مجذوب شده است؟
این احساس احترام و ستایش به عظمت و زیبایی و اظهار خضوع و تسلیم در برابر خالق آن، نیایش نامیده میشود. نیایش ارتباط قلبی انسان است با ذات عالم هستی؛
نیایش راز و نیاز درونی انسان است با كمال مطلق؛
نیایش كشش روح است به سوی كانون غیر مادّی جهان؛
نیایش پرواز انسان است به سوی پروردگار عالم؛
نیایش منحصر به انسانها نیست و تمام موجودات عالم در نیایشی بزرگ شركت دارند و هر یك به زبان خود خدا را تسبیح میكنند؛
شعله شمع، خود نیایشی است و سوختن پروانه نیایشی دیگر؛
خنده معصوم كودك نیایشی است و مهر پاك مادر نیایشی دیگر؛
نیایش یك مسیر روحانی و مكاشفه درونی است كه در آن عصاره وجود آدمی میجوشد، میسوزد، به روح مبدّل میشود، به فراخنای عالم هستی بالا میرود و در وجد كلّ حلّ میگردد.
آدمی قلب دارد كه مركز احساس عرفانی و ارتباط با كانون نامرئی حیات و درك زیبایی است.
این قلب با محصولات عقل سیراب نمیشود؛ نیایش لطیفترین و عمیقترین نیاز فطری قلب است.
هنگام نیایش پردههای ضخیم عالم محسوسات از روی قلب به كناری میرود و مشعل فروزان روح آدمی نورافشانی میكند.
نیایش آرامش ضمیر میآورد، نفس را تصفیه میكند و روح را انبساط میدهد، ایجاد نشاط میكند و ظرفیت وجود انسان را از كمال مطلق لبریز مینماید.
در میان نیایشها، نیایش عُشّاق شوری دیگر دارد. در میان عاشقان عالم نیز علی علیه السلام جایگاهی خاص دارد. علی علیه السلام مظهر كمال و عشق و انسانیت، آن چنان عاشقانه راز و نیاز میكند كه دل آدمی آب میشود. آن همه قدرت و شجاعت با آن همه خضوع و بندگی، آن همه شور و عشق با آن همه ترس از فراق، راستی كه مافوق طاقت بشری است. اگر پیرزنی ضعیف كه قدم به دروازه مرگ نهاده است، از ترس و وحشت در مقابل خدا تضرّع كند، چندان تعجب آور نیست یا بیچاره مضطرّی كه جبر زمان بی رحمانه خُردش كرده است، «أَمَّنْ یجِیبُ...» بگوید، باز هم قابل درك است؛ ولی آنجا كه قدرتمندترین و بی نیازترین مرد روزگار از شب تا به صبح خاضعانه راز و نیاز میكند و میگرید، قابل فهم بشری نیست. علی علیه السلام فریاد میزند: خدایا! من به خاطر ترس از جهنّمت تو را نمیپرستم، به بهشت تو نیز طمعی ندارم؛ تو شایسته پرستشی و محرّك من فقط عشق به توست.
علی علیه السلام تاجرپیشه نبود كه با خدای خود معامله كند و در ازای عشق پاداشی بخواهد؛ عشق شیرازه حیات و هستی او بود و بدون عشق نمیتوانست زنده بماند. دعای كمیل شرارههای آتشی است كه از قلب و روح علی علیه السلام برخاسته است.» (11)
• پاورقــــــــــــــــــــی
________________________________________
4) آخرین حرف اوّل، حسین رضایی و رسول اخوی، تهران، نشر شاهد، اوّل، 1383 ش، ص 33.
5) با وضو.
6) انبیاء/87: « [خداوندا!] جز تو معبودی نیست، منزهی تو، من از ستمكاران بودم.»
7) رساله لقاء اللّه، ملكی تبریزی، قم، انتشارات آل علی علیه السلام، هفتم، 1385 ش، صص 270 - 271.
8) زمزم عشق، ص 74.
9) سجده/16.
10) زمزم عشق، ص 72.
11) دعای كمیل با ترجمه شهید دكتر چمران، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، پنجم، 1384 ش، صص 7 - 12.