افزودن دیدگاه

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ضمن اینکه باید توجه کرد که بیشتر مخالفت ها با انتخاب طبیعی(فقط انتخاب طبیعی داروینی و نه فرآیند تکامل) قبل از دهه 40 و 50 میلادی شکل گرفت یعنی قبل از تلفیق تکاملی(evolutionary synthesis). بعد از انتشار کتاب منشا انواع در 24 نوامبر سال 1859 فرض نسب مشترک موجودات و اصل تکامل تقریبا به سرعت و طی 5 یا 6 سال توسط جامعه علمی آن زمان پذیرفته شد , لیکن تا اواسط دهه 40 قرن بیستم , تبیین داروینی(یعنی انتخاب طبیعی)توسط بیشتر دانشمندان و فلاسفه مورد تایید قرار نگرفت.در سال هایی که داروین کتاب های منشا انواع و نسب انسان را منتشر می کرد , کسی از چگونگی و علت وراثت و همچنین علت وجود تنوع در جمعیت های موجودات زنده خبر نداشت و داروین ناچار شد برای توجیه وجود تنوع در جمعیت ها اصل وراثت صفات اکتسابی را بپذیرد , در همان زمان کشیشی اتریشی به نام گرگور مندل با انجام پژوهش هایی روی آمیزش نخود فرنگی ها توانست قوانین وراثت ( و مفهوم ژن ) را کشف کند که البته به علت شدیدا انتزاعی بودن این قوانین و همچنین فقدان شواهد آزمایشگاهی قانع کننده کار های او تا حدود دوازده سال بعد از مرگش مورد توجه قرار نگرفت. به هر حال در اوایل قرن بیستم میلادی دانشمندان با شروع مطالعه بر روی ژن ها و کروموزوم ها آرام آرام قوانین وراثتی مندل را از حالت یک فرضیه به واقعیت های غیر قابل انکاری مبدل کردند.در آن دوران که علم ژنتیک هنوز به اندازه کافی پیشرفته نشده بود , تصور می شد که قوانین وراثت مندل با نظریه داروین در تضاد هستند و به همین دلیل مخالفت هایی با این نظریه صورت گرفت( نظرات هانری برگسون ,تکامل پرشی , نظریه orthogenesis و ... که نویسنده محترم سایت تلاش می کند آن را به چالش کشیده شدن نظریه تکامل توسط دانشمندان غربی نمایش دهد , عموما مربوط به این دوران هستند).

نهایتا با پیشرفت علم ژنتیک(مخصوصا ژنتیک جمعیت) و عمدتا با تلاش های دانشمندانی مثل رونالد فیشر , دبژانسکی , ارنست مایر , جان ماینارد اسمیت و دیگران نظریه تکامل داروین با علم ژنتیک ترکیب شد و دانشمندان متوجه شدند که این دو علم(تکامل شناسی و ژنتیک) نه تنها با هم تضاد ندارند بلکه تکمیل کننده یکدیگر نیز هستند و به این ترتیب تلفیق تکاملی(evolutionary synthesis) حاصل شد.نویسنده محترم تلاش کرده این مخالفت ها را (که مربوط به قبل از تلفیق تکاملی) هستند به عنوان به چالش کشیده شدن نظریه داروین توسط دانشمندان غربی عنوان کند در حالی که نقد های آنان به نظریه داروین بعد از تلفیق تکاملی وارد نیستند.البته هنوز هستند محققانی که در آستانه دهه سوم قرن بیست و یکم با تبیین داروینی مخالف باشند اما نظرات هیچکدام از آن ها توسط جامعه علمی مورد تایید قرار نگرفته است( و باید توجه کرد که بیشتر این مخالفان نظریه تکامل به  آفرینش هوشمند اعتقاد دارند و حتی آن ها هم انسان را از نسل حیوان می دانند و صرفا اعتقاد دارند که تکامل تحت هدایت یک نیروی ورای حسی حرکت می کند). 

نویسنده محترم به مانند متکلمان مسیحی به جای اقامه نقدی روشمند بر این نظریه صرفا ادعا کرده است که چون( نظریات علمی مبتنی بر استقرا قابل مقابله با معرفت دینی و عقلی نیستند، تا بخواهند با آن تعارض کند) باید از نظریه تکامل دست کشید یعنی ایشان به رقم ادعا ی خود در زمینه هذیان بودن تضاد بین علم و دین , خود بدون ارایه هیچ دلیل معرفتشناسانه که داستان آدم و حوا و خلقت مستقیم را برتر از استدلال مبتنی استقرا نشان دهد برای اثبات ادعای خود به تقدس قرآن پناه برده است.

البته امیدوارم از نوشته های بالا که ممکن است دارای رگه های الحاد به نظر برسند موجب سو برداشت نشده باشم , به هر حال واقعیت این است که شما نمی توانید برای اثبات برتری معرفت شناسانه داستان آدم و حوا بر نظریه تکامل متوسل به تقدس قرآن شوید.

در هر علمی باید با توسل به متدولوژی همان علم بحث کرد , برای مثال اگر در قرآن آیه ای مبنی بر برابر بودن مجموع زوایای مثلث با 180 در جه وجود داشت , ما نمی توانستیم با صرف این ادعا که این آیه در قرآن نازل شده است آن را معرفتی ریاضی دانسته و ریاضیدانان را ملزم به پذیرش این ادعا کنیم , فقط با ارایه اثباتی که در روش شناسی ریاضی مطرح باشد می توان برابری مجموع زوایای مثلث با 180 درجه را اثبات کرد. همین طور نمی توان به خاطر تضاد بین افسانه آدم و حوا و نظریه تکامل , (خلقت آدم و حوا) را واجد برتری ذاتی معرفت شناختی معرفی کرد مگر اینکه بتوان داستان آدم و حوا را بدون درگیر شدن با پیشداوری های ذهنی به نحوی قانع کننده اثبات کرد(که به نظر من چندان امکان پذیر به نظر نمی رسد). 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 14 =
*****