افزودن دیدگاه

تصویر rezaeiz۳۰۱

بحث ازدواج نیستا عشق بالاخره یا میشه یا نمیشه

روزگار دهن منو سرویس کرده 

هر کار میخوام بکنم یه سنگ میندازه جلو پام

خیلی احتیاط کردم که پام گیر نکنه بهش

با مغز بخورم زمین خانوادم خیلی سخت گیرند

با اینکه من از اون دخترا نیستم

که بخواند به پرو پاچم بپیچند 

من از ضعیف بودند متنفرم

نمیخوام اشک بریزم ولی نمیشه

کاش یکی تو این شرایط همراهیم میکرد

تا انگیزم بیشتر شه ولی حالا که نیست

مجبورم خودم تنها برای زندگیم بجنگم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 5 =
*****