افزودن دیدگاه

تصویر Asiye123
نویسنده Asiye123 در

وقتی گفتی بابام غریبه را قبول نداره فکر کردم پسرای فامیلتون نمی یان خواستگاری این یکی اخریه، نمی دونم... دل باباتو راضی کن کینه از تو دلش بیرون بره، ی داستان رادیویی شنیدم قرار بود برای دختره خواستگار بیاد قبل از اومدن خواستگاری پسر داییه با خانواده اش آمدند، پدره هم با اونا ناراحتی به دل داشت، هرچی صبر کردن خواستگارا نیومدن پسره از عمش، مادر دختره، خواست قبل از آمدن خواستگارا با دخترش خصوصی حرف بزنه، وقتی رفتن تو اتاق من فهمیدم، پسره گفت خواستگاری در کار نیست من خودم خواستگارتم به خاطر بابات این نقشه را کشیدم  اگر نمی خوای همین الان بگو تا مهمونی امشب فقط مهمونی باشد، دختره هم میخواستش و...
ولی اینا داستانه

ول

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 8 =
*****