افزودن دیدگاه

تصویر دریافت سوالات

سلام
خواهر شوهرام ومادر شوهرم توی زندگی من خیلی خیلی دخالت می کنند حتی تو مسائل کوچک زندگیم مثل حرف زدن نشستن چجوری بچه بزرگ کردن مسافرت رفتنم با فامیلها رفت وآمد نکن مسخره کردن منو شوهرم پدر شوهرم که دایی من میشه( الانم فوت) کرد خیلی منو دوست داشت اینها با دروغ گفتن خودشون کاری کردن میونه پدر شوهرم با من خوب نبود نه اینکه همدیگر دوست نداشته باشیم نه با من صمیمی نبود منم در همه کارهای که خانواده شوهرم می کردن سکوت می کردم اولا نمی خواستم پدر شوهرم در گیر بگو مگو ها کنم چون ناراحتی قلبی داشت فقط اگر خودش به من می گفت تو چرا این کار رو با مادر شوهرت یا خواهرشوهرت کردی من در حدی که خیلی ایشونو ناراحت نکنم می گفتم من این کار و نکردم پدر شوهرم یک اخلاق غلطی داشت حرف های زن ودختر هاشو قبول می کرد برای همین من موضو عات کشش نمی دادم ویکی از علت سکوتم پدر شوهرم وپدرم باهم پسر عمو هستند به همین خاطر نمی خواستم هیچ اختلافی از بابت من براشون پیش بیاد ویکی هم به خاطر احترام به بزر گترها سکوت می کردم هر چند خانواده شوهرم  باعث شدن پدر شوهرم با تمام فامیلهای خودش خواهراش که یکی مادر منه وبرادرش وپسر عموهاش که یکی بابام قهر باشه من وقتی سکوت می کردم در مقابل کارهاشون تمام این حرفهای که می تونستم در مقابلشون از خودم دفاع کنم تو ذهن خودم بارها وبارها تکرار می کردم وبرام خیلی ناراحت کننده بود که من به خاطر پدر شوهرم وفامیل هام دارم سکوت می کنم هیچ حرفی نمی زنم  که از جانب من هیچ کدورتی پیش نیاد برای همین تو ذهن خودم از خودم درمقابل خانواده شوهرم دفاع می کردم از لحاظ روحی وجسمی خیلی صدمه خوردم من وشوهرم با هم هیچ مشکلی نداریم خیلی خیلی با هم خوبیم حتی این مسائلها باعث نشد ما باهم دعوا داشته باشیم مییخام بدونم این  سکوت‌های من و شوهرم در مقابل خانواده شوهرم درست ومنطقی بود یانه؟ چون دوستام به من میگن تو شوهرت سکوت کردین اینها در مقابل شما پرو شدند هر چی دلشون می خواست بهتون گفتند تو زندگیتون دخالت کردن.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 0 =
*****