افزودن دیدگاه

تصویر یه دوست

متاسفاته مشکل فقط خست نیست. مسایل خیلی مهمتری در روابط این دو نفر و خانواده هایشان وجود دارد که پنهان مانده است.

 

دختر خانم محترم شما برای گرفتن جواب، اول اطلاعات کافی از خودتان و خانواده تان و همینطور آقا پسر و خانواده اش بدهید. مانند اینکه کدام شهر و در چه منطقه ای زندگی می کنید. اصلیتتان از کجاست. اعتقادات، وضعیت مالی، تحصیلات، شغل، انتظارات و شاخصه های مهم  و ترجیحی برای انتخاب همسر آینده (هر دو نوع شاخص ها)، و .... . هرچی بیشتر و دقیقتر بهتر.

 

با این مقدار اطلاعاتی که داده اید فقط میشه گفت چه اتفاقی افتاده و چه اشتباهات بدی شما و خانواده تان مرتکب شده اید. ولی برای ارائه راه حل نیاز به اطلاعات بیشتر است.

 

***** اگر فرض رو بر این بگذاریم که از جهات مختلف  نسبتا برابر هستید:

 

** اولا اشتباه کردید در مدتی که قرار بود خانواده شان را راضی کنند با ایشان ارتباط داشتید. هم از نظر شرعی گناه کرده اید. تک تک لحظات و کلماتتان گناه بوده است و هم از نظر عقلی  مرتکب اشتباه شدید.

* در درجه اول شان و منزلت خود و خانواده تان را نزد پسر و خانواده اش پایین آوردید. شما فکر می کنید مردم  درباره دختری که با پسری که خانواده اش  دختر را برای ازدواج نپسندیده اند، رفت و آمد می کند و  خانواده دختر هم راضی هستند ، چی فکر می کنند؟  خود شما باشید نمیگید چقدر سبک و بی شخ... هستند؟ خانواده پسر ردشون کردند اینا هنوز دنبال آقا پسر هستند.  اینقدر نمی دونید در این مواقع به پسر میگند شما برو هر وقت خانواده تان را راضی کردی، با هم تشریف بیاورید؟ تا اون موقع نه شما و نه دختر ما حق هیچگونه ارتباطی با هم ندارید و کاملا غریبه هستید ؟! پدر و مادر عاقل اینکار رو می کنند که مبادا دخترشون به وضعیت امروز شما  دچار بشه و یا بدتر  و  زشت تر.

* نتیجه منفی دیگر عملتان کم کردن انگیزه پسر برای فشار آوردن به خانواده اش و در مقابل بیشتر شدن انگیزه خانواده پسر برای مخالفت  کردن بوده است. از این طرف آقا که حضوری یا غیرحضوری با شما در تماس بوده و از جانب شما اطمینان خاطر داشته ، بطور طبیعی  حداکثر تلاشش رو بکار نگرفته در عوض خانواده ایشان (و هر خانواده دیگری) با علم به مخالفت خودشان و وجود روابط بین شما، به این نتیجه می رسند که دختر به پسر وابسته است (خوشبینی) یا میخواد پسرشون رو قاپ بزنه (عادی).

در نهایت هم که خودتون گفتید شور و اشتیاقش کمتر شده بود، اگر غیر از این بود که جای تعجب داشت. انسان به آنچه منع میشه، حریص تر و مشتاق تر و به چیزی که به آسانی بدست میاره و یا بهش میدند، بی رغبت و حتی مردد میشه. دلیلش هم واضحه. همان دلیلی که طلا رو با ارزش و مس رو بی ارزش کرده.

*  مسئله دیگری رو که (فقط میشه) حدس زد و اونم اینکه آقا پسر  از ابتدا با قصد و نقشه قبلی و یا  بعدا چون شما و خانواده تان را راغب دیده، به فکر افتاده چیزی رو که میشه ارزون بدست آورد و بعد هم اگر دلشو زد راحت ول کرد، چرا گرون بخره؟ 

 

علت اینکه از شما خواسته بود اون ایام رو به خانه تان برگردید و اصرار می کرد هم، بر اساس نقشه اش بوده. این آقا یک سال روی شما و مختان کار کرده. با حرفای قشنگ و عاشقانه و عزیزم و ... شما رو عاشق خودش کرده - به جای اینکه اون عاشق باشه، شما شدید عاشق و پسر شده معشوق - تا اون حد که میدونه جنابعالی برای رسیدن به ایشون با هر خواسته ای که داشته باشه مواقت می کنید تا این آقا به عشق شما اطمینان پیدا کنند. (به عوض اینکه شما باید محتاط باشید و اطمینان پیدا کنید که مرد در عشقش صادقه یا نه؟) 

بعدش هم که  ازتون خواست مخفیانه و بدون اطلاع خانواده به ترمینال بیایید. شما حتی مشکوک هم نشدید. فکر نکردید ممکنه چون خانواده تان از تغییر مسیر و زمانتان اطلاع ندارند و نمیدانند هم که چه کسی باعث این تغییر شده، ممکنه بلایی سرتان بیاورند و ردپایی هم باقی نذارند؟  وقتی هم اون مزخرفاات رو بهتون گفت برای اطمینان دادن به ایشون قبول کردید مهریه تون یه شاخه گل باشه؟

 

*** از اینجا به بعد رو مجبورم رک و بی پرده بهتون بگم.

 

اولا که اشتباه کردید یک سال با مرد نامحرمی که خانواده اش راضی به ازدواجتان نبودند و عاقبتش هم معلوم نبود (علم غیب نداشتید که چند ماه  یا چند سال طول میکشه تا راضی بشند یا شاید اصلا راضی نشند) ارتباط داشتید و این شما بودید که فریفته طرف مقابلتان شدید و نه اقا.

خانواده تان هم خیلی بی عقلی کردند که چنین اجازه ای دادند. شما بچه و بی تجربه بودید. اونا هیچ عذر و بهانه ای ندارند.

 

اشتباه کردید حلقه دست کردید.  هر دختری  میدونه پذیرش حلقه به معنی پذیرفتن مرد به عنوان همسر است.  اینقدر برای خودتان ارزش قایل نشدید که خودتان با هزینه خودتان حلقه خریدید و دستتان کردید؟  این آقا هم مثل بز وایسادند نگاه کنند شما دست تو جیبتون می کنید مهمترین و با ارزش ترین هدیه زندگیتون رو خودتون برای خودتون میخرید. خاک بر سر همچین مردی باید کرد، حتی اگر فقیر هم باشه. حلقه تقلبی ارزون که مرد خودش بگیره از حلقه طلایی که دختر بخره، هزاران بار با ارزشتره، حداقل نشون دهنده تلاش برای نشون دادن عشق مرد که هست. 

 

بعدش هم که بدون اطلاع خانواده به ترمینال رفتید و اون مسایل.

من موندم این مردک با چه رویی تقاضای یه شاخه گل به عنوان مهریه کرده و شما با چه درجه ای از حماقت  قبول کرده اید.  قطعا درجات هر دو نفرتون خیلی بالا بوده  که اون پیشنهاد داده و شما هم پذیرفتید.

مگه شما زن نیستید؟ مگه شما باید یه طرفه عشقتون رو اثبات کنید؟ اونهم اینطوری؟ خوبه ازتون چک سفید نخواست. اصلا راه اثبات عشق به همسر بخشیدن مهریه است؟ 

چرا آقا عشقشون رو ثابت نمی کنند؟  هدیه درست و حسابی که نمی خریدند. حلقه هم که نخریدند. مهریه رو هم بالا کشیدند. واقعا چه راه خوبی برای نشون دادن عشقشون انتخاب کردند و شما هم چقدر عاقلانه !!! و از روی تفکر و درایت !!! بهتون ثابت شد و هنوز هم اثبات شده در دلتون مونده و منتظرش هستید ؟؟!!  خداییش حماقت هم باید حدی داشته باشه.

 

*** همه اینها کم نبود، صیغه هم خوندید. مگه شما دو نفر چیکاره بودید که صیغه عقد بخونید؟ بی کس و کار بودید؟ پدر و مادتان مرده بودند؟ شمای دختر بی اجازه پدر چطوری بله رو گفتید؟ هر بچه ای میدونه برای ازدواج اجازه پدر لازمه. موارد خاصی هم که بدون اجازه پدر این کار رو انجام میدند، برای دخترایه که از نظر سن و عقل به مرحله مشخصی از رشد رسیده باشند. نه در  24 سالگی. نه شمایی که میزان رشد عقلیتون رو بوضوح نشون دادید. نه بدون اجازه دادگاه که شرایط رو بررسی میکنه. و شما هم هیچیک از شرایطش رو ندارید. نه سنی دارید. نه عاقلید. نه درخطر و بحران هستید. نه  اصلا خانواده تان مخالفتی با ازدواجتان کرده اند بلکه برعکس خانواده پسر مخالف بوده.

هنوز به عقل نیومده اید بفهمید چطور این ملعون ازتون سوء استفاده کرده؟ یه آدم 32 ساله با نقشه و قصد قبلی شما رو اغوا کرده و بعد شرایطش رو بهتون دیکته کرده. عقد ازدواجتون هم تا جاییکه من میتونم بفهمم اگر خانواده تون شکایت کنند جرم هستش.

 

ماشاا... به پدر و مادرتان (نگفتید برادر هم دارید یا خیر) که چقدر غیرت نشون دادند. ایمیل زدند مراتب نارضایتیشون رو اعلام کردند. یه وقت خسته نشده باشند!!!.  با یه همچین پدری باید هم مردک غریبه به این فکرا بیفته. مطمئنا ازتون شناخت کافی و کامل داشته و میدونسته واکنش خانوادتون حداکثر چی میتونه باشه که این غلط ها رو کرده.

از طرف من به پدر (و اگر برادر هم دارید همچنین) بگید خیلی بی حال و بی غیرت تشریف دارید. طرف یه سال با دخترتون اومده و رفته، نون و نمکتون رو خورده، دخترتون رو فریب داده و بدون اجازه عقد هم کرده. یعنی شمای پدر و مادر رو به ... نگرفته.  اونوقت جنابعالی هم پشت کامپوتر نشستید براشون ایمیل می فرستید و ایشون هم  طلبکار شده. باید هم بشه. اون نشه کی بشه؟

 

وافعا پدر و دختر بهم میایید.

مرد ناحسابی اول باید دو تا کشیده تو گوش دخترت میزدی که بدون اجازه از این غلطا نکنه. بعدش هم چندتا کشیده و تو گوش اون مرتیکه بی... میزدی . غلط کرده که واسه خودش مهریه بریده و دوخته. عقد محرمیت رو هم خونده، حتما جنابعالی هم رو جنازه حساب کرده که نیازی به اجازه تون ندیده. یه دفعه  از همون ترمینال می رفتند ماه عسل. بعدا  وقت بود به شما خبر بدند!!! یه هر حال ظاهرا که شما کاره ای نبودید و نیستید. (عین همین مطالب رو بدید دست پدرتون)

 

خود شما هم خجالت بکشید. شما اینقدر بیچاره و بی عرضه هستید که پسر و اطرافیانش شما رو مسئول شکنجه روحی و آزار پسر بیچاره شان! می دونند. نابالغ هم که که خطابتون کرده اند. آقا پسر هم که چون مریض شده بود (جند ماه) به دیدن شما که از زندگی افتاده اید نتونست بیاد. این چه بیماریه که عاشق نمیتونه به خاطرش به دیدن دختر مورد علاقه و بیمارش بره، من که هنوز کشفش نکرده ام. بعید میدونم کسی هم تونسته باشه کشفش کنه.  مگر اینکه بیماری نباشه، به قول خودمون مرض و  پست فطرتی و این قبیل بیماری های روحی و فطرتی باشه.

 

حالا هم که ادعای بیماری نداره سراغتون رو نمیگیره. واقعا هنوز منظور پسر و خانواده اش رو نفهمیده اید؟ جملاتش خیلی واضح و صریح دارند به شما میگند چقدر از نظرشون حقیر و بی ارزش هستید و ازتون چه انتظاری دارند.

"  اطرافیان وحتی عمو ومادربزرگم میگویند خواستن از راه دور نداریم،نمیشود که کسی را دوست داشت وبه اوشکنجه روحی داد او تو را اذیت کرده و متوجه هم نیست و برای زندگی زناشویی به بلوغ نرسیده "

 

این دو خط جمله دارند داد میزنند.  دارند با فریاد میگند شما و خانواده تون رو هیچی به حساب نمیارند. براتون ارزش قایل نیستند. میگند دوستی از راه دور نداریم،  دارند میگند اگر دوست داشته باشه طاقت دوری نمیاره. یعنی آی دختر اگر شوهر میخوای باید خودت و خانواده ات بیایید دنبال ما. از دور نمیشه باید بیایید جلو.  هر چی هم که ما میگیم باید بگید چشم. مهریه یه شاخه گل که از سرتون هم زیاده، مراسم اینجوری، خرید اونجوری، جهیزیه چنین و چنان ....  .

چرا نگند؟ کف دستتون رو خوندند. در واقع خودتون نشون دادید. دختری که سرخود مهریه تعیین میکنه، اونم یه شاخه گل، واسه خودش صیغه محرمیت میخونه، هم کار حرام انجام میده و هم خانواده اش را ذلیل و خوار میکنه، چرا نباید باهاش همچین رفتاری کرد؟

پدر و مادری که با دخترشون چنین رفتاری میشه (از بقیه اش هم خبر نداریم) سرجاشون می نشینند و ذره ای غیرت نشون نمیدند، نه جرات می کنند از خجالت پسره شارلاتان دربیان، نه حداقل قاطع و محکم از خونه بیرونش می کنند. عوضش ایمیل میدند و اظهار نارضایتی می کنند (شپطونه میگه بگم، حیف که روم نمیشه) ، با  همچین خانواده و پشتوانه ای و همچین دختری که هنوز دلباخته و شیفته هست. اگر دست بالا رو نگیرند واقعا جای تعجب داره.

 

دختر خانم، اینقدر خام و بی اراده نباشید. این آقا به اندازه یه دونه گندم نه عاشقتونه و نه اصلا براش ارزشی دارید. اگر فقط در حد دوستی ساده هم بهتون  محبت داشت میومد حالتون رو می پرسید. به احتمال خیلی زیاد هم اصلا قصد ازدواج با شما رو نداره که بهانه های بیربط و احمقانه  رو مطرح میکنه. یه همچین آدمی اینقدر خنگ نیست که نفهمه دلایلش چقدر سست و غیر قابل قبول هستند. یا داره از سر خودش بازتون میکنه یا میخواد مفت مفت تموم کنه.

 

اطلاعاتی رو که اول مطرح کردم نداده اید. مجبوریم با همین مقدار اطلاعات اندک و از لابه لای همین جملات بعضی چیزها رو حدس بزنیم.  در واقع تا حدی اعمال و نتایج و خروجی ها رو میشه دید. ولی دلایل این اعمال و تفکرات و انگیزهای احتمالی قابل تشخیص نیست. مثلا علت مخالفت خانواده طرف گفته نشده. حدس هم نمیشه زد. به خاطر مادیاته؟ اعتقاداته؟ تفاوت فرهنگی شدیده؟ اصلا  دختر و پسر و خانواده ها در چه سطحی از فرهنگ، تحصیلات، موقعیت اجتماعی و مالی و ... هستند. چقدر نزدیک یا دور هستند؟

 

با همه این حرفا عقیده دارم که چارچوب کلی قضیه روشنه. دختر خانم شما هر چی منتظر بمونی زندگیت رو نابود میکنی. این بابا اگر هم بر فرض محال مجددا برگرده آدمی نیست که برای هیچ دختری شوهر بشه. یا بی اراده است. یا بوالهوسه. یا  حقه باز و پست فطرته... یا ترکیبی از از این رذائل. بدون اطلاعات کافی نمیشه گفت کدوم دلایل. ولی از این حالات خارج نیست ولو جزئیاتش مشخص نباشه.

 

دیگه خود دانید. یا  تفکر و درک سوء استفاده ای که ازتون شده به خودتون میایید و طرفتون رو هم می شناسید که چه روباهی بوده. یا همینطور تو  کابوس می مونید.  از ما گفتن بود.

 

من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم.            تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.

دل ای حکیم درین معبر هلاک مبند                که اعتماد نکردند بر جهان عقال         

زمان توبه و عذرست و وقت بیداری                 که پنج روز دگر می‌رود به استعجال    

ختام عمر خدایا به فضل و رحمت خویش           به خیر کن که همینست غایةامال      

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****