افزودن دیدگاه

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

نکته‌ای که همیشه حائز اهمیته و بر اثر تجربه بدست می‌آید این است که تا صحبتهای طرف مقابل شنیده نشود، توصیه به جدایی و طلاق یک بازدارنده منفی تلقی می‌شود. اینکه بیشتر به این مسأله تاکید می‌کنم به این خاطر است که موارد بسیاری بوده که شبیه به همین مورد بوده که نمونه‌اش؛ آقایی بودند که نکات بسیار منفی از خانم خود می‌گفت به طوریکه اگر هر کسی صرفا توضیحات این آقا را می‌شنید، حتما حق را به این آقا می‌داد و طلاق را اولین نسخه به او توصیه می‌کرد.

تا اینکه یکبار خانم این آقا حاضر به روشن گری شدند، وقتی حرفهای این خانم را شنیدیم و قرائن و دلیلهایی را هم به ما نشان دادند به این نتیجه رسیدیم که این آقا دچار توهم شده بود و همه آن توضیحاتی که در مورد خانمشان گفته بودند، بر گرفته از برداشتهای منفی او بودند و در مورد خانمشان بسیار شکاک بود و نیاز به یک روان پزشک داشتند تا به به تدریج درمان شوند و ...

یا اینکه موردی بوده که شبیه به همین مورد که خانم نسبت به همسرش، چیزهای عجیب و غریبی تعریف می کرد؛ به طوریکه می‌گفت (البته عذر می‌خواهم که به صورت رکیک بیان می‌کنم) من خودم با چشمای خود می‌دید که شوهرم، دختر میاره خونه و ... بساط عیش و نوشش همیشه به راهه بوده  و به قول این خانم؛ همسرم غیرت نداره و جلوی من این کارها رو انجام میده و ...

و مواردی از این دست که کم هم نیستند، وجود دارد. جای بسی امیدواری و خوشحالی است که دوستان و کارشناسان محترم راهکارهایی را به این افراد دادند که دوست دارم زندگی الان آنها را مشاهده کنید به طوریکه زندگی آنها از این رو به آن رو شده...

به نظرم بیشتر خانمها و آقایان روش و سیاست رفتاری درستی در زندگی زناشویی ندارند که بخشی از آن به دلیل نا آگاهی و نداشتن مهارتهای صحیح زندگی است. خانمها و آقایان باید این مهارت زندگی رو داشته باشند که چطور می تونند با همسرشان رفتار کنند.

خانمها باید بدانند که کجا و در چه شرایطی برای همسرشان دلبری کنند و کجا از او انتقاد کنند و کجا از او تعریف کنند و چطوری به همسرشون آرامش بدهند، همدردی کنند و... مردان نیز همینطور باید یاد بگیرند که چگونه با همسرشان تعامل کنند چگونه به همسرشان محبت کنند و چگونه به او احترام بگذارند و چگونه به او حس اطمینان و اعتماد و آرامش دهند و ...

امّا درباره این مورد به خصوص باید عرض کنم که همسر این خانم که همان اول فرد گناه آلود و شراب خوار و کفتر باز و ... نبوده، دلیلی برای رفتارش وجود دارد که چه بسا این اقا متوجه علت رفتارهایش نباشد؛ شاید در محیط نامناسبی قرار گرفته، شاید دچار افسردگی و سرخوردگی شده، شاید از زندگی خود راضی نیست که به اشتباه اینگونه خود را تخلیه می ‌کند و ... همگی اینها ناشی از یک چیز است و آن نداشتن آرامش در زندگی است. همه ما آدمها به دنبال بدست آوردن آرامش هستیم ولی بعضی ها در جای مناسب بدستش می‌آورند و بعضی ها به خیال خود در جاهای دیگر می‌توانند آرامش را بدست بیاورند که در نهایت بدستش نمی‌آورند.

نکته آخر و پر اهمیت؛ خواهش می‌کنم بیشتر توجه کنید؛ بر فرض اینکه این آقا به رفتار و گناهان خود ادامه دهد، این مسأله جدای از این است که با همسرش روابط خوبی داشته باشد. یعنی مهم این است که روابط این زن و مرد بهبود پیدا کند و بهتر شود هر چند که این آقا هنوز مرتکب گناه شود. مهم این است که این خانم سعی داشته باشد که روابط خود با همسرش را به تدریج بهتر کند. این تازه قدم اول است که باید این خانم به آن متمرکز شود که باید اول رابطه‌اش را با شوهرش تنظیم کند(یعنی بهبود پیدا کند) و بعد در اثر بهبودی روابط و ایجاد محبت و انس بین هم، شوهر این خانم دست از رفتارهای اشتباه و گناه آلود خود بکشد و متوجه شود که آرامش حقیقی نزد همسرش و در کنار اوست.

باز هم تاکید می‌کنم، گناه آلود بودن همسر این خانم چیزی جدای از بهبودی روابط میان آن دو است. یعنی نباید این خانم در قدم اول از همسرش بخواهد که دست از گناه و رفتار زشت بردارد بلکه از او بخواهد که روابطشان با هم بهتر شود و خود زن هم سعی و تلاش خودش رادر بهتر شدن روابطشان انجام دهد همچنین این خانم همسرش را جدای از رفتارهای نادرستش ببیند و به او محبت کند.

با اطمینان بالا عرض می‌کنم که اگر محبت و انس بین این زن و شوهر ایجاد شود شک نکنید که همسر ایشان دست از رفتارهای نادرست خود بر می‌دارد و زندگی سالمی خواهند داشت.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
14 + 0 =
*****