افزودن دیدگاه

تصویر donya66
نویسنده donya66 در

سلام

 

ممنون از همگی بابت راهنمایی هاتون..........دیروز تا حالا خودمم خیلی فکر کردم...باخدم گفتم بار قبل که برشت رفتار خانوادش باهام بد بود بازم...حتی یبار اتفاقی مسیج های گوشیش رو که دیدم با خواهرش سر من بحث داشتن....خواهرش بهش گفته بود تو داری اونو میفروشی به ما...دفعه قبلی هم مث الان کلی التماس کرد ببخشمش...تو حرم امام رضا  بود....چقدر گریه کرد چقدر خواهش کرد ببخشمش...ولی وقتی برگشت بازم دنبال کار نمیرفت..به خواهرش گفته بود که با من در ارتباط نیست از ترس حرفاشون....بهم قول داد 1ماهه زندگیشو دوباره میسازه و کار پیدا میکنه 1ماهش شد 3 ماه و هیچ اتفاقی نیفتاد..از اون طرف هم منم یه خواستگار داشتم بهش گفتم و سر همون بحثمون شد(بیشتر میخواستم تحریکش کنم که بره دنبال کار)...بهش گفتم میخوای چیکار کنی عصبانی شد و قهرکردو مث دفعه قبل گوشیشو خاموش کرد و رفت............الان که برگشته سر کاره موقعیتش بهتر از قبله ولی مطمئنا خانوادش بازم مخالفن..........با این شرایط رابطه رو نمیتونم کنار بیام.......نمیتونم ادامه بدم..........ولی تنهایی واقعا داره عذابم میده...همش میگم خدایا نذار از روی فرار از تنهایی برگردم بهش و شرایطم بز بشه مث قبل...............برام دعا کنید همه چیز درست بشه

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 9 =
*****