افزودن دیدگاه

تصویر نرگس 72

حدیث: درسته هنوز به این فکرمیکنم که مثلا الان چه احساسی داره .. خب چیکارکنم همه انتظار دارن جوری رفتار کنم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده نمیگم عاشقش بودم یا دوستش داشتم فقط خوشم اومده بود ازش شایدم بیشتر ازاینکه از رفتنش ناراحت باشم از اینکه الکی بهش فکر کردم ناراحتم از رفتارش...
اوقتی تو این جامعه زندگی میکنی و اطرافت رو میبینی وقتی دوستات هم مثل خودت نیستند بیشتر احساس تنهایی میکنی..
اون چیز خاصی نداشت که به خاطر از دست دادنش افسوس بخورم بیشتر به خاطر خودم ناراحتم به خاطر اینکه فکر نمیکردم حتی یه درصد که اینجوری کنه
فقط دلم گرفته .. دوست دارم برم جایی که کسی نباشه ولی نمیتونم برم . نمیتونم ناراحتیم رو بیان کنم
شایدم فقط از تنها بودن میترسم . میخواستم یه جور دیگه بشه ولی نشد:(

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 0 =
*****