افزودن دیدگاه

تصویر حلما
نویسنده حلما در

خداباوری در طول تاریخ

الف) خداباوری در قوم های ابتدایی

 ایمان به خداوند از ابتدا در سرشت انسان ها بوده است. زیرا هر انسانی خویش را متمایل به سوی نیرویی برتر از نیروی خویش می انگارد، ولی مردم در تعیین و مرزبندی آن نیرو و قدرت متفاوتند. برخی آن را به نیروی طبیعی و بعضی به بت هایی که به دست خود می ساختند و برخی دیگر، آن را به چیزهایی دیگر، تشبیه می کردند.

پیامبران برای تصحیح این گمراهی ها مبعوث شدند تا عقل و خرد مردم را به اعتقاد به خدا و یگانگی او رهنمون شوند. بنابراین نخستین دعوت و بزرگترین هدف پیامبران در هر زمان و محیطی، تصحیح اعتقاد مردم نسبت به خدای تعالی و رابطه بین بنده و پروردگار بوده است.

پرستش بت­ها و مخلوقات یا مظاهر طبیعت که از قدیم در میان قوم­ها و ملت­های گوناگون متداول بوده، نشان دهنده ارضای حس خداجویی، به گونه ای نادرست بوده است، یعنی در اصل بشر می­خواسته خدا را بپرستد، ولی گمراه شده و عقل نارسایش، او را به بیراهه کشانده است.

 تا آنجا که منابع موجود گواهی می­دهد، از دیرباز بشر به موجود برتر گرایش داشته است. چیستی و چگونگی این گرایش در زمان­ها و مکان­های گوناگون، متفاوت بوده است، ولی به اصل وجود آن نمی­توان شک کرد تا جایی که گفته­اند: «اعتقاد به مبدأ، همراه به وجود آمدن انسان، متولد شده است».[7]

مردم­شناسان با مطالعه در فرهنگ بسیاری از قوم های بدوی، به وجود شباهت­های فراوانی میان قوم ها و انسان های دوران پیش از تاریخ پی برده­اند و از آنجا که در میان این قوم ها، باور به خدا و مذهب وجود داشته، به این نتیجه رسیده اند که در دوران نخستین تاریخ بشری نیز باور به خدای ماوراءالطبیعه وجود داشته است.[8]

براساس آثار و شواهد فراوانی که از گذشته­های بسیار دور بر جا مانده، در می­یابیم انسان به گونه ای بسیار ابتدایی، همیشه معبود و معبدی داشته و این دو، در زندگی وی نقشی جدی و مهم ایفا کرده است. تاریخ نشان می­دهد هنگامی که انسانهای بدوی و اولیه می خواستند به آرامش معنوی دست یابند، مجسمه­های گوناگونی را به عنوان آفریدگار و مدیر جهان هستی می پرستیدند و عزیزترین چیزهای خود را به پای مجسمه­ها قربانی می کردند.[9]

 پیامبران، بزرگ­ترین روان­شناسان یکتاپرستی به شمار می­آیند؛ زیرا انسان­ها را به سوی معبودی یکتا، بی­نیازِ نامحسوس و برتر از اندیشه­ها و شنوا و بینا راهنمایی کرده­اند و منظور از آفرینش جهان را گرایش و نیایش و کرنش آدمیان در برابر مبدأ و کارپرداز جهان عنوان کرده­اند که نتیجه­اش یافتن راهی برای بهتر زیستن، تشخیص حق از باطل و به خوش­بختی رسیدن جامعه بشری است.

طرفداران مکتب­های مادی و برخی اندیشمندان و فیلسوفان در تعریف انسان آزاده، راه اغراق پیموده و باور به خداوند یکتا را نوعی وابستگی دانسته­اند. در صورتی که وابستگی انسان به خداوند و پرستش این وجود یکتا و بی­نیاز، مطلق، نامتناهی و سرشار از نشانه­های فراوان، به انسان آرامش می­دهد و وی را از وابستگی به انسان­های فانی یا دیگر قدرت­های پوشالی و مادی می­رهاند. خداوندی که غنی و مطلق و جبار و رحمان و رحیم است و هر موجودی می­تواند در هر لحظه، با او راز و نیاز کند. خداوند مدبری که صاحب اختیار جهان هستی است و چون نامتناهی است، باور به ذات لایزال وی، نه تنها وابستگی نیست، بلکه ایمان به او، انسان را از دیگر وابستگی­های مادی و محدود می­رهاند.[10]

 

پی نوشت ها:

[7]. عبدالله نصری، خدا در اندیشه بشر، تهران، نشر دانشگاه علامه طباطبایی، 1373، ص 8.

[8]. همان، ص 12.

[9]. مهدی پروا، روان شناسی یکتاپرستی، نشر سهامی انتشار، 1380، چ 1، صص 60 و 61.

[10]. همان، صص 61 ـ 62.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 1 =
*****