افزودن دیدگاه

تصویر ب
نویسنده ب در

ازمشاورین محترم و دوستانی که وقت گذاشتن و بنده رو راهنمایی کردن.
من در هرجمعی که هستم وقتی صحبت از خواستگار و ازدواج و این دسته از مسائل میشه طوری وانمود میکنم که گویا خودم اونهارو رد کردم و از هر کدوم یه ایرادی میگیرم.تا فکرنکنن پدرم مخالفه سرسخته و اصلا نمیذاره خونمون خواستگار بیاد.اینکارو بخاطر آیندم میکنم چون دلم نمیخواد کسی دیگه به خواستگاریم نیاد.
البته اینکارو جدیدا شروع کردم ولی ازاون طرف مادرمم داره این نقشه های منو به باد میده.تازگیا فهمیدم اونم تو هر مجلسی که حضور داره میگه باباش نمیذاره ازدواج کنه و کلاکلا مسائل زندگیمونو میگه!!!!!!!!!!!
میبینید توروخدا. میبینید چقدر خانواده ی کوته فکری دارم.
خدا باید یه صبر خیلی زیادی به من بده بااین خانواده ای که دارم.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 3 =
*****