افزودن دیدگاه

تصویر آقا سعید

سلام حسرت خانم :)

بنظرم بیشتر از همه تسلیم شدن در مقابل ایشون براتون سخته(احساس غرور بالایی دارین) ینی این براتون پیروزی حساب نمیشه .من چند بار هم بهتون گفتم بازم میگم.یه بار هم که شده از صفر شروع کنین با انگیزه ازدواج و دید مثبت(هر دو) ینی باهاشون صحبت کنین و یه قراری بزارین 

بهش بگین شما رسما بیاین خواستگاری و 3 جلسه در مورد همه جنبه های ازدواج و زندگی آینده با هم حرف میزنیم بعدش بدون اینکه بخواین حرفهای گذشته رو در نظر بگیرید تصمیم گیری کنید .انگار یه خواستگار جدید هست ایشون (صفر کیلومتر ) سعی کنین با احترام متقابل و محترمانه با هم حرف بزنید و از دیدگاهاتون و علایق و چیزهایی که متنفرین صحبت کنین (بدون احساسات) بهتون قول میدم اگر درست رعایت کنین همه چی حل میشه.

الان شما دارین احساسی برخورد میکنین(هردو) وگرنه تو دوست داشتن ایشون هیچ شکی نیست والا با اتفاقاتی که افتاده بود ایشون شما رو رها میکرد.بهرحال فکر نکنید بقیه هم وضعی بهتر از ایشون دارن و یا دکتری خواندن و به خارج رفتن خیلی بهتره (هر کدوم دردسرهای دیگه ای داره)

شما الان فقط و فقط یه مقدار بدبینی پیدا کردین و مطمئنا اون پسر هم بخاطر احساسات شدیدی که به شما داره نمیتونه حرفشو بزنه برا همین مجبور شده اون حرفهارو بزنه و شما هم بدبینی تون بیشتر شده.بهش فرصت بدین و بزارید حرفشو بزنه و موقع حرف زدنش پاتونو نزارین رو احساساتش چون باعث برهم ریختگی اعصابش میشه و اوضاع پیچیده تر میشه.بدون هیچ ترس و واهمه ای این کارو بکنید و به خانواده تون هم بگین این تنها راهه و اگر جواب نهایی تون بازم منفی بود دیگه تمومه.

راه حلش گفتگو هست .فرار چیزی رو حل نمیکنه

یا علی موفق باشید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****