آبروی محشر {ویژه نامه ولادت امام هادی علیه السلام}

12:40 - 1393/07/17

«اتفاقی روشن در خانه جواد الائمه علیه‏السلام»

درست مثل ستاره در یک شب مهتابی!
چه درخشش زلالی!

زلال می‏ آید و شفاف می‏رود. رد می‏شود؛
مثل گذر باد بهار در گیسوان شاخه ‏ها!

ولی این نسیم آسمانی قصد توقف دارد؛
توقفی در لایه‏های باور زمین.

این عزیزترین و گرانبهاترین هدیه خدا به جواد الائمه علیه‏السلام است.

فرشتگان از عالم بالا، به خاک‏بوسی قدوم نوزادی می آیند
که بی‏کرانگی ‏اش در اتصال به خانواده عصمت آشکار است.

فوج فوج ملائکه؛ دسته دسته گل؛ باران باران، طراوت؛...
اما مردم چه می‏دانند چه اتفاقی در خانه
جواد الائمه علیه‏السلام در حال وقوع است؟!

مردم همین قدر می‏بینند و می‏دانند که امشب کودکی از آل علی علیه‏السلام
به جهان پا می‏گذارد. همین قدر می‏فهمند که پدر در گوشش اذان و اقامه خوانده است.

همین اندازه درک می‏کنند که نامش علی علیه‏السلام است و لقبش هادی.
اما چه کسی شعف آسمانیان را لمس می‏کند؟
چه کسی اشتیاقی را که در سینه امام نهم علیه‏السلام موج می‏زند، درک می‏کند؟!

چه کسی می‏فهمد که خدا بر زمین منّت نهاده و ارزشمندترین هدیه‏ های
عالم امکان را به خاک ارزانی داشته است.

شادمان، اما دلواپس شب صبح می‏شود؛
در حالی که موازنه هستی دگرگون شده است، در
حالی که تعدیل جهان تغییر کرده است.

چگونه تغییر نکند، وقتی امامی به عرصه زمین پا گذاشته است؟
چه‏ طور ثابت بماند، وقتی میزان حلول کبریا در زمین دو چندان شده است.

پدر لبخند می‏زند؛ امّا در پس این تبسّم روشن، عالمی از دلواپسی
و اندوه نهفته است. صدای خاموش پدر در تار و پود زمان رسوخ کرده است.

می‏پرسد از آفرینش که آیا مردم دنیا، قدردان این موهبت قدسی خواهند بود؟
آیا خلیفه ‏های وقت، مجال انتشار فضیلت‏هایش را در اهل زمین خواهند داد؟
آیا مردم، مجال بهره‏ گیری از وجود لایزالش را دارا خواهند بود؟!

نجمه زارع

http://btid.org/node/42924

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****
تصویر آرام
نویسنده آرام در

سبط نبى میر همه متقى 
شبل على بحر نقاوت نقى 
شاه عشر هادى جن و بشر 
هادى دین، زاده ‏ى خیرالبشر

تصویر آرام
نویسنده آرام در

سلام

مژده اى دل كه دلربا آمد
دلربايى گره گشا آمد
محنت و درد و غم فرارى شد
شادى و رحمت و صفا آمد
ولادت امام هادي(عليه السلام) مبارك باد.

تصویر اندیشه گلکار

سلام بر نور، بر روشنایی، بر دهمین خورشید!
سلام بر تابناک ترین ودیعه الهی در زمین
بر مجد و شرافت، بر پاکی و عزت!

سلام بر او که یادگار فضیلت و
پارسایی، سخاوت و پاکیزگی بود!

نخل های هدایت از برکت دستانش ثمربخش بود
و سَحَر از دیدن قامت زیبایش تبسم بر لب داشت.

دست های حاجتمندان، بی آنکه سرشار باشند، از درگاهش دور
نمی شد و همگان در برابر شکوهش فروتن بودند.

باران رحمت آگاهی را بر سر و قلب مردمان جاری می کرد
و مؤمنان از پیشگاه همتش نیرو می گرفتند.

آن گاه که ناباوران و دشمنان به شکستن قداست و شکوهش
می اندیشیدند، خود، می شکستند و فرو می ریختند!

او خواب تاریک دلان را برمی آشفت و پرچم توحید را
در بلندترین قله های حیات برمی افراشت.

او چراغ فروزان هدایت بود و یاور و راهنمای همیشه امت؛
کتاب دانایی و پارسایی و زهد را به هم درآمیخته بود
و از مدینه تا سامرا، نور و روشنایی ریخته بود.

میلاد خجسته و پرفروغش مبارک باد!
 

تصویر اندیشه گلکار

مولا جان! یا ابالحسن علیه السلام ! سلامت باد!
سلامت باد، هر لحظه ای که با یاد خدا به سر می بریم!
سلامت باد، در ذکر و تشهّد؛
در رکوع و سجود، در قنوت و سلام!

سلامت باد، در توسّل و کُمیل، در «یس» و «کوثر»،
در عطر لحظه های «قدر»، و «الرحمن»!

سلامت باد، در لحظه لحظه ای که نفس می کشیم
و در سایه شما اهل بیت علیهم السلام ،سرافرازترین مردمان زمینیم!
سرافراز از پاکیِ جسم و جان، و زلالی روح و روان!

مولا جان! علی بن محمد علیه السلام !
سلام و درود خداوند بر لحظه ای که خاک «مدینه»،
بوسه بر قدمت زد، و لحظه ای که تربت «سامرّا»
تن شریفت را در آغوش گرفت!

درود خداوند بر لحظه ای که دیگر بار، مبعوث خواهی شد
و در آستان قرب الهی، ما شرمندگان آستان آسمانی ات را،
شفاعت خواهی کرد!
 

تصویر اندیشه گلکار

مدینه! مبارکت باد! مبارکت باد،
لحظه های سبز ولادت!
اینک به خود ببال که خورشید را به میهمانی آورده ای.
به خود ببال که اینک تمام آسمان مهمان توست.

مدینه! به خود ببال که اینک عرش به خاک گران بهای تو رشک می برد. 
کسی را که به دامان گرفته ای، امام هدایت، فخر عالم امکان،
«علی بن محمد النقی علیه السلام » است؛
سرور مردمان و افتخار تمام اولیاء اللّه!

مدینه! خوش به دامان گرفته ای، گوهری را که در تمام هستی،
بی همتاست؛ و غربت نوازِ دل غریبان؛
آرامش دل یتیمان؛ خلوت فروز سینه بی پناهان؛
و فروغ دیده دردمندان است!

مدینه! دیگر بار، خورشیدی از منظومه «کوثر» را به دامان گرفته ای،
خورشیدی که انوار الهی اش از «سامرّا» تا شرق و غرب عالم
سایه خواهد افکند و درماندگان طریق سعادت را به رستگاری رهنمون خواهد شد.

 

تصویر اندیشه گلکار

گلاب و عود و اسپند بیاورید، سیب های سرخ را در سینی ها بچینید!
بیارایید اینک کوچه هاتان را؛ بیارایید باغ و بوستان ها را!
بیارایید دل های همیشه سبز باور را؛
بیارایید،به گُلخند تبسّم ها؛ به لطف آیه های آبیِ شادی!
بیارایی با عطر گل های محمد صلی الله علیه و آله !

کسی می آید از آن سوی آیینه!
کسی می آید از ژرفای انوار الهی!

می آید، شُکوهِ ماندگار امامت؛ می آید،
صداقت انوار ولایت؛ می آید،
چلچراغ همیشه روشن هدایت!
می آید، عبای رسالت بر دوش،
شمشیر عدالت بر کف، سرود کرامت بر لب،
شور شهادت در دل و نور عبادت بر پیشانی.

می آید، صداقت صادق علیه السلام در جان،
نجابت کاظم علیه السلام بر چهره، تبسّم رضا علیه السلام بر لب،
و سخاوت محمد علیه السلام در دست!
دستی که برای همیشه حبل المتین مسکینان خواهد شد.
می آید تا کهکشانی از نور هدایت،
فرا راه گم کردگان راه، بیفروزد.

می آید تا زمین با وجود نورانی اش،
به ملکوت لا یتناهی فخر بفروشد.

می آید تا بی پناهان را پناه، دردمندان را شفا،
عاشقان را سعادتِ نجات،
و عارفان را غایت کمال باشد!
می آید با آغوشی از عطر کوچه های بهشت،
تا با توسّل به نام و یادش، مشام جان ها آرام گیرد.

می آید با آغوشی از گل های تبسّم، تا «مدینة النبی»
دوباره آکنده از عطر پیامبر صلی الله علیه و آله شود.

 

تصویر اندیشه گلکار

سنت دیرینه الهی همین بوده و هست؛
این را فرشتگان مقرب بارگاه حق خوب می دانند
و زمین در طول عمر درازش، با همه وجود آن را دریافته؛

سنت خداوند چنین است که هرگاه ظلم و جور و تباهی فراگیر شد
و راهزنان طریق حقیقت، شاهراه هدایت را با بی راهه های
ضلالت و گمراهی از نظرها دور کردند

از پس پرده غیبت، هدایت گری دیگر ظهور می کند
تا زمین هیچ گاه از حجت حق خالی نماند و هماره
مشتاقان وادی نور را دست گیر باشد؛

امشب، آسمان مدینه نور باران است و ندای آسمانیان
در همه عالم طنین انداز است که «هادی آمد». 
 

تصویر اندیشه گلکار

خبر به سرعت در خانه های اطراف پیچید و در
اندک زمانی، در خانه های مدینه نیز؛

مگر از «صریا» تا مدینه چه قدر فاصله است؟
چیزی نگذشت که شادی و سرور، همه مدینه را فرا گرفت.

چه صورت هایی که به سجده شکر، بر خاک نیفتاد
و چه اشک هایی که از شوق، بر گونه ها نغلتید!

ولی شادی هیچ کس به اندازه «سمانه» نبود.
زنی با فضیلت که در عبادت و پارسایی، شهره زمانه بود.

اکنون کودکی را در آغوش خویش دارد که می داند خلیفه خدا
بر روی زمین خواهد بود و نام آسمانی اش، جاودانه خواهد ماند.

اندکی بعد، سمانه کودک خویش را از آغوش جوادالائمه،
همسر گرامی اش باز پس گرفت و بر گونه های کوچکش بوسه زد و گفت:

درود خدا بر «علی» کوچک که «هادی»
خلق به سوی هدایت و رستگاری است!

روح الله حبیبیان

 

تصویر اندیشه گلکار

مولودى از نيمه ذى‏حجه مى‏ آيد و آسمان، رخت آبى ‏اش را با
پشته‏ هاى سپيد ابر مى ‏آرايد

و صبحگاهان، خميازه گل‏ها را كه با لبان ظريف گلبرگ‏هاشان رو به روى جويبار
زلال مى ‏كشندبا بشارتى نو، به گلخنده‏ اى شيرين مبدل مى ‏كند.

گل سرخ، ده گلبرگ خوش‏رنگ را شبنم مى ‏زند.
ماهى ‏هاى قرمز، ده حباب طلايى در آب مى ‏فرستند.

شب‏ بوها، ده شب از عطر دل‏انگيزشان را به مهتاب مى ‏دهند.
پرستوها بر ده شاخه بلوط، گل رُز مى ‏آويزند.

و اقاقى ‏ها، آرام مى ‏شمارند؛ اولين، دومين...
دهمين، آرى دهمين ستاره مى ‏آيد.

 

تصویر اندیشه گلکار

از فرش تا عرش، امتدادِ فرشته است و نور... .
...و مدینه، چشم به راهِ طلوعِ دهمین خورشید، لحظه‏ ها را می‏شمارد.

امشب، دلِ شب، چلچراغی درخشان در آسمانِ مدینه است.
امشب، حرم آسمان، چراغانی‏ست.

ستاره‏ ها، فانوس‏هایی روشن در دستِ فرشتگان، و ماه
روشن‏ترین آیینه بر طاقچه آسمان است امشب.

امشب، فرشتگان بر خانه خورشید نُهُم، سبد سبد گلِ بهشتی می‏پاشند.
امشب، نوزادِ مبارکی به دنیا می‏آید تا خورشیدِ هدایتِ انسان به ملکوت شود.

او می‏ آید تا پرچمدار علم مکتب جعفری باشد.
او می‏آید تا با نورِ دانش، ظُلمت «متوکل عباسی» را بشکافد.

او می ‏آید تا خون خدا را در شریان جهان مرده جاری کند.
او می‏ آید تا آسمان را چون کوله‏ باری سبز بر دوش گیرد
و رسالت هزاران ساله دین را به مقصد برساند.

خورشید دهم، می‏ آید تا پدر خورشید یازدهم و نیای گل نرگس باشد.
امشب، مدینه در باغی از عطر گُل محمدی جاری‏ست.

شانه‏ های شهر، خیس باران گُل و ستاره است.
از هفت آسمان، صدای دَف می‏بارد.

و آوای تهنیت فرشتگان در ملکوت شب شنیدنی‏ست.

روزبه فروتن پی

تصویر اندیشه گلکار

اى امام هدايت!
اى امام هدايت و روشنى!

ميلاد تو، جاده ‏ها را بى ‏طاقت مى ‏كند تا با همه رگ‏هايشان، نبض
قدم‏هاى تو را انتظار بكشند.

تو سر مى‏ رسى، تا قلب‏ها در سايه ‏سار بلند نام تو آرام گيرند.
اگر چه شهر، در پيله تاريك خود فرو رفته بود

اما شوق آمدن تو، كوچه ‏هاى بنى‏ هاشم را به تپش واداشت تا
در مژده ديدار صبر مجسم، به ادامه ريسمان نجات چنگ بزنند.

گرچه يوسفِ جمالِ تو را در اسارتگاه‏ ها پنهان كنند،
وعده «اِنَّ اللّه تُعِّزُ مَنْ تشاء و تُذِّل مَنْ تشاء»،
سرود زندگى تو خواهد بود، اى نور هدايت.