اثر آية الکرسي

13:33 - 1394/01/15

ابوبكر بن نوح مي گويد: پدرم نقل كرد: دوستي در نهروان داشتم كه يك روز برايم تعريف كرد كه من عادت داشتم هر شب آية الكرسي را مي خواندم و بر در دكان و مغازه ام مي دميدم و با خيال راحت به منزلم مي رفتم .

يك شب يادم رفت آية الكرسي را به مغازه بخوانم ، و به خانه رفتم . وقت خواب يادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دميدم . فردا صبح كه به مغازه آمدم و در باز كردم ، ديدم دزدي در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع كرده ، بعد متوجّه مردي شدم كه در آنجا نشسته . گفتم : تو كه هستي و در اينجا چه كار داري ؟ گفت : داد نزن من چيزي از تو نبرده ام ، نگاه كن تمام متاع تو موجود است ، من اينها را بستم و همينكه خواستم بردارم وببرم در مغازه را پيدا نمي كردم ، تا اثاثها را زمين مي گذاشتم در را نشان مي كردم باز تا مي خواستم ببرم ديوار مي شد. خلاصه شب را تا صبح به اين بلا بسر بردم تا اينكه تو در را باز كردي ، حالا اگر مي تواني مرا عفو كن ، زيرا من توبه كردم و چيزي هم از تو نبرده ام . من هم دست از او برداشتم و خدا را شكر كردم .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داستانهايي از اذکار و ختوم و ادعيه مجرب/علي مير خلف زاده

http://btid.org/node/60926

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 6 =
*****
تصویر saharkhize
نویسنده saharkhize در

سلام خیلی خوب بود. خدا اجرتون بده انشالله

تصویر babak20
نویسنده babak20 در

تخیلی بود. باور نکردم.