از زندگی خسته شدم

14:46 - 1395/08/29

با عرض سلام و خسته نباشید.

دختری 20 ساله هستم که اشتیاق فراوانی برای بهترشدن و تلاش برای زندگی داشتم اما مدتی است که احساس افسردگی میکنم و انگیزه ام را برای زندگی از دست داده ام و از این روند یکنواخت بودن خسته شده ام.تا به امروز خودم رو از گناه دور کرده ام و صبر کرده ام تا عشقی پاک نصیبم شود اما این اواخر انگار صبرم دیگه تموم شده و احساس پوچی و خلا در زندگی میکنم و مدام میگویم کاش سن عقلی و سن واقعیم یکی بود که انقدر عذاب نمیکشیدم.این موضوع از جایی شروع شد که در دانشگاه از پسری خوشم میومد که از هر نظر خوب بود و خیلی مومن و باشخصیت بود و نسبت به سنش بیشتر میفهمید ولی چون با دختری رابطه داشت و او هم خیلی موقر و متین بود به کلی قید همه چیز رو زدم.تا اینکه دوباره این اواخر به خودم میگویم شاید دیگر رابطه ای بینشون نباشه با وجود اینکه حتی از رفت و آمد و صحبت هایشان اطلاع دارم ولی به قوله معروف سر خودم رو شیره میمالم و هردفعه با دیدن این صحنه ها کلی ضربه روحی میخورم.از طرفی وجدانم هم اجازه این کار رو نمیده تا با احساساته دختره دیگه ای بازی کنم وقتی میدونم با تمام وجود دوستش داره.از صبر کردن هم خسته شده ام و قدرت انجام هیچ کاری رو ندارم و انقدر در روز ساعت خوابم زیاد شده که وقت فکر کردن به هیچ چیز رو نداشته باشم.لطفا راهنماییم کنید.

-------------------------------------

کاربران محترم توجه داشته باشند که ادامه‌ی ارتباط با کارشناسان سایت و درج نظرات جدید برای رسیدن به پاسخ نهایی و جامع، تنها با عـضویـت در سایت ممکن خواهد بود؛ برای عضویت در سایت به آدرس مقابل مراجعه فرمائید: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/101256

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 9 =
*****
تصویر my name is ali

اینکه دانشجو باشین چیز عادیه که خوابتون زیاد باشه. البته به استانتون هم مربوطه. مثلا اگر استان فارسی باشید تا متوسط 16 ساعت خواب در روز عادیه :))))

حتی مورد داشتیم کسی 26 ساعت پیوسته خوابیده و فقط وسطش یه بار بلند شده یه سیب خورده و دوباره خوابیده!!!! هنوزم زنده هست و داره زندگی میکنه!!!!

.

ولی بدون شوخی بخوام کمکتون کنم میگم خوابتون رو کمتر کنین. خودتون رو سرگرم کنید...(دقیقا خودم توی شرایط مشابه شما بودم و دقیقا خواب زیاد یکی از عامل هایی هست که باعث میشه از زندگی ناامید بشین.)

تصویر حلما
نویسنده حلما در

سلام

شرایط قابل درکه اما شما تازه اول جوونی هستید. تو سنی هستید که باید به همه انرژی بدید ٬ شاد باشید و... گرچه انقدر مشکلات تو جامعه و خانواده ها هست که این شاد و سرزنده بودن رو از ادم میگیره اما شما باید قوی باشید. عشق های یه طرفه به هیچ جا نمیرسه حتی اگه دهها واسطه پیدا کنی. عشق دوطرفه ارزشمنده. وقتی دونفر عاشق همدیگه اند هیچ چیزی نمیتونه بین شون فاصله بندازه. شما باید صبر کنید. اونی که خواهان تون باشه خودش میاد جلو. شما به عنوان یه خانم نباید اظهار نیاز کنی بلکه باید ناز کنی تا نازت خریدار داشته باشه :) جای طالب و مطلوب نباید تغییر کنه پس این شخص رو فراموش کنید و به زندگی عادی برگردید. 

یازهرا

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

سلام...

هنوز خیلی زوده برای خسته شدن و درماندگی...

خیلیم این تجربه های زندگی رو برای خودتون حساس و عذاب آور نکنین. سالهای بعد بهش فکر کنین خندتون میگیره.

موفق باشین

تصویر متفکّر

سلام؛ با توجه به اینکه فرمودید: «خسته شده ام. تا به امروز خودم رو از گناه دور کرده ام و صبر کرده ام تا عشقی پاک نصیبم شود اما این اواخر انگار صبرم دیگه تموم شده و احساس پوچی میکنم... این موضوع از جایی شروع شد که در دانشگاه از پسری خوشم میومد که از هر نظر خوب بود»؛ حکایت از این دارد که رسیدن شما به پوچی علت اصلی‌اش نرسیدن به فرد مورد نظرتان است!
اینکه شما بر اساسِ سنّ جوانی که دارید، ناگهان و یک طرفه، مجذوب شخصی مومن و باوقار شدید، شاید در ابتدای کار بتوان آن را به نوعی «حادثه» دانست که ممکن است برای خیلی از افراد پیش آید؛ منتها بعد از اینکه به هر دلیل متوجه شدید ایشان با فرد دیگری که اتفاقا او هم با وقار و متدیّن است صحبت‌هایی را دارند دیگر مشغول کردن ذهن‌تان به ایشان یقینا صحیح نخواهد بود و اگر به این روال ادامه بفرمائید، یقینا مشکلات روحی بیشتری برای شما ایجاد خواهد شد.
ولی این هم که بگوئیم ناگهان و سریعا او را فراموش کنید، قبول داریم خواسته‌ای بزرگ برای شما خواهد بود؛ خصوصا این که ما هم یقین نداریم این دو نفر واقعا به قصد ازدواج با یکدیگر ارتباط داشته باشند و شاید ارتباط آنها صرفا کاری یا درسی بوده باشد؛ لذا پیشنهاد داده می‌شود با مراجعه به نهاد دانشگاه و مشاورین حاضر در آنجا ماجرا را با آنها در میان گذاشته و بخواهید تحقیقی را انجام و به شما نیز نتیجه تحقیق را بیان کنند؛ اگر به هر دلیل آن دو قصد ازدواج دارند که دیگر فکر کردن به آنها مطلقا صحیح نخواهد بود و اگر قصد ازدواج نداشته باشند، مشاورین دانشگاه از طریق راه‌هایی که خودشان بلد هستند می‌توانند نظر این پسر را نسبت به شما مطّلع گردند.

به هر حال امیدوارم بهترین قسمت، نصیب‌تان گردد.

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

با سلام
از اینکه ما را برای مشاوره و همفکری انتخاب نمودید متشکریم.
قبل از هر چیز باید بگم صبر و خویشتن داری شما قابل تحسین هست و این عمل بزرگترین عبادتهاست و ان شا الله خداوند متعال به پاس این خویشتن داری ها شوهر خوبی را نصیب تان می کند.
اما در مورد بی حوصلگی تان عرض کنم، شاید یكی از علت های به وجودآمدن افسردگی در افراد بویژه در سنین جوانی روش های غلط تربیتی یا آموزشی باشد.بارها دیده ایم كه جوانان بعد از گذراندن مراحل سخت كنكور و سعی و تلاش فراوان هنگامی كه وارد دانشگاه می شوند دچار ناامیدی شده و عمدتا با افت تحصیلی مواجهند.چرا كه بیشتر آنان با توجه به تعاریفی كه شنیده اند و تصویری كه از دانشگاه برایشان ترسیم كرده ایم انتظار دیدن فضایی كاملا متضاد و متفاوت را ندارند.آنها معمولا با دیدن فضایی متفاوت از تخیلات شان امید خود را از دست داده و با بی حوصلگی و بی هدفی تحصیل خود را ادامه می دهند.درحالی كه اگر از ابتدا تصویر منطقی و واقعی از فضای دانشگاه برای آنها ترسیم می شد، شاید آنها راحت تر با واقعیت كنار می آمدند یا حتی از ابتدا روش دیگری را برای زندگی خود انتخاب می كردند... در مورد شما عشق یک طرفه هم مضاف بر علت است و همین مسئله می تواند شما را سر خورده کند.

در مورد عشق یک طرفه تان عرض کنم عشق واقعی زمانی است که دو طرف بتوانند از نظر احساسی و ذهنی همه احساساتشان را با هم شریک باشند. این یک عشق سالم، متوازن و درست است. اگر کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد دیگر عشق با ارزشتان را صرف او نکنید، اما یادتان باشد که این پایان دنیا نیست. با گذشت زمان با کسی آشنا می‌شوید که می‌تواند شاد و خوش حالتان کند و به همان اندازه دوستتان خواهد داشت که شما دوسش دارید. 
واقعیت را بپذیرید و بدانید وقتی عاشق کسی هستیم احساس می‌کنیم که آن فرد تنها کسی است که می‌تواند ما را شاد و خوشبخت کند. چیزی که نمی‌توانیم درک کنیم این است که هیچوقت نمی‌توانیم با کسی که دوستمان ندارد خوشبخت شویم. پس بااینکه ممکن است احساس کنید می‌توانید برای همه عمر به آن فرد متعهد باشید، اما فرد مقابل این احساس را به شما ندارد. پس به جای سعی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن فرد سعی کنید این واقعیت را بپذیرید که این عشق دوطرفه نیست و آن را فراموش کنید. دیگر وقت و فکر و انرژی بیشتری را صرف آن فرد نکنید. پذیرش این واقعیات باعث می‌شود بتوانید تمرکزتان را تغییر داده و اولین قدم برای فراموش کردن آن فرد را بردارید.
موفق باشید