سلام خدمت کارشناسان و دوستان عزیز
من دو سال پیش با آقایی عقد کردم. بنده فوق لیسانس و 32 سالم هست، ایشون دیپلم و 34 ساله هستن. بعد از چند ماه ازعقد همونطور که قبلا هم گفتم ایشون حمله صرع بهشون دست داد. چون این اتفاق در منزل ما رخ داد ایشون بسیار خجالت زده شد و روز به روز رابطه ما خراب و خراب تر شد. از نظر من خیلی انسان سردی بود بطوریکه در مدت یکسال عقد، شاید دو سه بار پیشنهاد داد با هم تنها بشیم و هیچ گونه رابطه جنسی نداشتیم. البته یکی دوبار پیشنهاد داد بهم اما من قبول نکردم و دیگه ادامه نداد. تا اینکه یهو مشکل کاری براش پیش اومد و بعد از بحث به مدت چهار ماه با من تماسی نگرفت...همونطور که گفتم من پیش مشاور رفتم و ایشون با من دعوا کرد که چرا رفتم. علاوه بر این با من در هیچ مجلسی نمی آمد..خانواده ش هم حتی یک تماس نداشتند. یعنی در کل خانواده بی تفاوتی بودند. کارش هم از عصر تا 12 شب بود. یعنی نمی توانست عصرها با من جایی بیاد. صبحها هم تا 11 میخوابید. قبل از بحثمون هفته ای دو بار اونهم نیم ساعت هم رو میدیدم. تا اینکه بحث شد و بنا به درخواست من هفت ماه پیش بصورت توافقی جدا شدیم. البته اول من حرف طلاق رو پیش کشیدم و ایشون گفت من دارم تو رو اذیت میکنم بیا جدا بشیم. اینهم بگم بارها تلاش کردم که طلاق نگیریم ولی نشد.
اما..دیروز پیام داد عزیزم بیا دوباره یه مدت با هم باشیم، من تغییر کردم و هرطوری فکر کردم دیدم تمام حرفهای تو درست بوده. صیغه هم نمیخونیم که محرم نشیم فقط به قصد آشنایی باشه. اگر به نتیجه رسیدی عقد و عروسی روبا هم تو یک روز میگیریم و زندگی مون رو شروع میکنیم. من فعلا جواب رد دادم. به نظر شما درست هست دوباره با هم باشیم؟ من دیگه نمی تونم بهش اعتماد کنم.
ببخشید انقدر طولانی شد
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
خدای حکیم زن رو به کیا میده.
البته شایدم ما از اینا بدتر باشیم
قدر ندونیم
ممنون از نظراتتون، فکر نکنم بازگشت به اون دوران به صلاح بنده باشه، شخصی که یکبار کاری رو کرده حتما و قطعا اون رو تکرار میکنه. مطمئنا الان از هم دور هستیم این حرفها رو میزنه و اظهار پشیمانی میکنه، اگر نزدیک بشیم دوباره کارهاش رو تکرار میکنه، لا یتغیر لخلق الله.
از اول هم اصلا راضی به ازدواج باهاشون نبودم چون کاملا درک میکردم ایشون بی مسئولیت هست و در ضمن فاصله فکری بسیار بسیار زیادی داریم. منتها شخصی که معرفی شون کرد خیلی تعریف کرد از ایشون من هم فکر کردم اشتباه میکنم. متاسفانه بعد از عقد فهمیدم هر آنچه راجع بهش فکر میکردم درست بوده، اما افسوس که فایده ای نداشت.
با سلام به شما کاربر محترم
این بار اگر بنایی دارید توصیه میکنم آشنایی و شناخت هردو زیر نظر مشاور نیز باشد؛ زیرا او بهتر میتواند به شما و ایشان در این زمینه کمک کند تا اشتباهات گذشته تکرار نشود.
موفق باشید.
سلام عزیزم ناراحت نشو
متاسفانه بعضی قصدی هم شاید نداشته باشن
اما مدام نمک روی زخم می پاشند
این فرد رو که میگی به درد نمیخوره
فقط خواهش میکنم خواستگارات رو الکی رد نکن
ممنون از شما..
تابلو هست که هنوز به اون علاقه داری
تو هم وضعت خوبه ، بهتر از تو نمیتونه پیدا کنه
تو هم احتمالا توی شهرستان محروم هستی ، معلوم نیست اون تو رو نگیره ، کس دیگه ای بگیرتت
واقعا راجع به دخترها چی فکر میکنید. اگر تا بحال جوابتون رو ندادم چون نمیخواستم به آقایون با شخصیتی که در این انجمن هستند توهین کنم.
ممکنه کسی نیاد من و بگیره، نگیره، چه اتفاقی می افته...صد هزار مرتبه خدا رو شکر میکنم که خوشبختم و در کنار مادرم بهترین روزهای زندگیم رو سپری میکنم. تو همین مدت کوتاه بعد از طلاق حداقل پنج مورد خواستگار داشتم که سنشون از من کمتر بود.. اگر خدا خواست با شخص دیگری ازدواج کردم که هیچ، اگر هم نخواست باز هم شکر خدا..هیچ کمبودی در زندگیم نداشتم و ندارم که با اومدن شوهر بخوام جبران کنم اون رو.
خیلی ممنون از نظر غیر کارشناسیتون. بنده در یکی از بهترین محله های تهران زندگی میکنم و اصلا دوست ندارم برگردم به زندگی با اون شخص. اون شخص از نظر من یک بیمار هست و من نمی تونم حتی ثانیه ای تحمل کنم اون رو. اگر برخورد بدی باهاش نداشتم چون مریضه و حمله غش بهش دست میده. منظورم این بود که چطور از دستش راحت بشم. مجبورم بخاطر مهریه هر ماه ملاقاتش کنم. در ضمن در هنگام خواستگاری اصلا اطلاعی از مال و اموال من نداشت و نداره. دیگه هیچ نظر و کمکی از کسی نمیخوام. اشتباه کردم که این پیغام رو گذاشتم. خودم یک فکری میکنم..شما هم انقدر راحت نظر نده لطفا.
چقدر عصبانی، متن سوالت با این جوابت خیلی متفاوته،البته اون نظر جالب نبود ولی متن سوالت شاید اینطور نتیجه رو نشون داد خصوصا پاراگراف آخر
ببخشید عذر خواهی میکنم..شاید..منم بد نوشتم..تو متن هم ننوشتم وضعم خوبه قبلا گفتم..وضع خانواده ش هم خوبه...اصلا از وقتی که دوباره پیداش شده داغ کردم. چهار ماه من رو رها کرد، عین یک مجسمه هر روز به رو به رو خیره میشدم.