به کانال مشاوره ازدواج و خانواده در تلگرام بپیوندید برای ورود همین جا کلیک کنید.
با سلام من پسری ۲۸ ساله و دارای مدرک فوق لیسانس برق می باشم که چند ماه پیش خانواده یکی از دختر های فامیل رو برای ازدواج به بنده پیشنهاد کردند ایشون دختری با ۲۹ سال سن و مدرک فوق لیسانس شیمی و شاغل می باشند و با توجه به اینکه خانواده تحصیل کرده و مودبی دارند من با پیشنهاد خواستگاری موافقت کردم و با خانواده به خواستگاری رفتیم در همون جلسه اول با صحبتهایی که کردیم و با توجه به شناختی که از خانواده من داشتن جواب مثبت دادند اما گفتند دختر خانوم با شغل من مشکل دارند چون شغل بنده آزاد است و هنوز نتونستم شغلی متناسب با مدرکم پیدا کنم و بعد از اون جلسه قرار شد که ما بصورت تلفنی با هم در ارتباط باشیم تا همدیگر رو بهتر بشناسیم در طول این 7ماهی که گذشته ما با هم در ارتباط بودیم و بارها دختر خانوم این قضیه رو مطرح می کردند که من با کار تو مشکل دارم و به من می گفت من باید تصمیم بگیرم و باید فکر کنم ، البته این رو هم بگم ایشون بخاطر مسائل کاری بشدت تحت تنش و اضطراب می باشند و همیشه می ترسن که نتونن با توجه به شرایط کاری زندگی خوبی رو تشکیل بدهند .اخیرا در تماس هامون به من اعلام می کنه که تو خیلی خوبی و من بدردت نمی خورم تو لیاقتته خوشبخت بشی منتظر من نمون من نمیتونم تصمیم بگیرم همش دچار اضطرابم و نمیخوام تو در گیر و پابند من بشی و زندگیت رو بهم بریزی اما من در جوابش میگم که من پای همه چیز تو وایسادم اما ایشون میگن که من عذاب وجدان دارم که تو رو واسه یه جواب نگه داشتم و من هر چی فکر می کنم نمیتونم تو رو خوشبخت کنم و کلا دیگه نمیخوام ازدواج کنم .تو رو خدا یه راهکاری بدین؟ آیا کنار کشیدن توی این شرایط کار درستیه یا نه ؟ من بشدت دوست دارم کمکش کنم .و از طرفی ویژگی های شخصیتی ایشون در شناخت اولیه که عبارت است از راستگویی ،پاکدامنی ،حیا ،خانواده دار بودن،مودب بودن و.... باعث میشه که من نتونم از ایشون دست بکشم .
به من میگه خیلی ذهنم درگیره
11:06 - 1394/09/28
انجمن‌ها:
http://btid.org/node/81624
جمع بندی مطلب: http://www.btid.org/fa/news/84233
خوب شمام ازش بپرسید این چه مشکلیه که مانع خوشبختی ما میشه و بهش این اطمینان رو بدین که هرچی باشه شما کنارشین و باز هم اون رو دوست دارین. بهش بگو اگه فکر میکنی این مساله تو زندگی ایندمون تاثیر میذاره بهم بگو تا یکبار برای همیشه حلش کنیم و اگر مربوط به گذشتست فراموشش کن و بذار همونجا بمونه. اگه دیدی باز هم حرفای تکراری میزنه و نمیخواد با این موضوع کنار بیاد به نفعته که همین الان رهاش کنی وقتی بعد از هفت ماه اون هنوز نتونسته مشکلشو با شما حل کنه فردا روز برای هر مساله ای باید مدام بهش اسرار کنی که چی شده و اونم مدام حرفای ناامید کننده بزنه.
ممنونم راهکار خبلی خوبیه بهش فکر می کنم حتما و انجام میدم
خودش داره واضح مشکلشو مطرح میکنه گفته < من یه عیبی دارم که یه حقی از تو رو ضایع میکنه و نمیتونم بهت بگم > کاملا روشنه که ایشون قبلا با کسی رابطه داشته و حالا میترسه بعد ازدواج دستش روشه و آبروریزی بشه و حتی خونوادشم در جریان نیستن خوب. معلومه که اون شما رو میخواد در واقع میخواد علاقه و اعتماد شما رو بسنجه تا مطمین شه اگه مشکلشو باهاتون مطرح کنه شما میبخشید و باز هم حاظرید باهاش ازدواج کنید ولی اگه ببینه شما دلبستگی چندانی ندارید اونم ابروی خودشه بی دلیل نمیریزه.
من با شناختی که از ایشون دارم تصور نمی کنم که اهل این صحبت ها باشه از طرفی هم تمامی ما خطاهایی توی زندگی داشتیم بهر حال این نظر شما هم قابل اهمیته و میشه روش تمرکز داشت اما بحث اینجاست که بابد چه واکنشی بنظر شما انجام داد ؟؟؟؟
من هم معتقدم که این خانم شما رو نمی خواد.
بهتره برین سراغ کسی که شما رو بخواد.
آقاي ادن خودتونو گول نزنيد اون اگر ذره ايي ب شما محبت داشت بخاطرتون هركاري ميكرد خانوما خيلي بيشتر از آقايون غيرت دارن هيچ وقت حتي دلش نميومد بشما بگه برو با يكي ديگه اين يعني شمارو نميخاد حالا ب هر دليلي بنظرم از همين امروز ولش كنيد و بهش فكر نكنيد ميدونم سخته ولي شدنيه.
سلام
من با نظر آقا حامد موافقم ب نظر من يا گزينه ي بهتر از شما براي اين دختر خانوم پيدا شده يا شما اون چيزي ك ميخاست نبودين يا نتونسته تو اين مدت حسي ب شما پيدا كنه ك فرقي نداره كدوم يكي از موارد باشه درهرحالت اين خانوم ميخان شما از زندگيش برين بيرون ولي بخاطر اينكه حرفو حديثي پشت سرش نباشه داره ب شما ميگه ك لياقت شما خوشبختيه ك شما ول كنين برين تا شايد از عذاب وجدانشم كم كنه بگه خودش نخاست،بنظر من اين خانم حالا هرچقدرم ك خوب باشن ب درد شما نميخورن چون دلشون باشما نيست من خودم ١خانومم و كاملا مطمينم از اين ك داره بهانه تراشي ميكنه.
سلام دوست من
راستش گاهی تجربیات به آدم کمک میکنه ، گاهی خود آدم ... راستش چون برای خودم همچین موضوعی اتفاق افتاده دارم نظرم رو میگم .. چه خوب و یا چه بد بنظر میاد که شما اون چیزی که اون میخواسته نبودین(به عبارتی با تفکرات الانش فکر میکنه شما مرد مورد انتخابش نیستین)، با هر بهانه ای شده میخواد محترمانه شمارو جواب کنه .. من خودم هم پسرم و 32 سالمه و میدونم که باورش چقدر سخته اما خب دخترها اینجورین ... گاهی از آتش رد میشن گاهی هم ... بهتره یمدت فاصله بندازی خیلی نامحسوس ... اگر بعد از یکی دو هفته کم کم خبری ازش نبود بدون که اون تصمیم گرفته که ازتون جدا بشه ... و شمایین که چسبیدی بهش ... من نمیخوام نا امیدت کنم اما خب اگر بعد اون زمان چنین اتفاقی افتاد سعی کن با خودت کنار بیای که باید دنبال زندگیت باشی
دیشب من اینکار رو کردم و ازش فاصله گرفتم و گفتم برو دنبال زندگیت و ان شاالله خوشبخت بشی دیشب که حالش خراب شد و گفت نمیتونم صحبت کنم و رفت
به نظرم در حال حاضر بهترین تصمیم رو گرفتین و سعی کنین یه مدت روی همین موضع باشین ببینین چی پیش میاد.
انشاالله هر چی خیر هست پیش بیاد.
شما ک خودتون باز به برمیگردید به تفکر قبلی برای چی نظر خواستید؟!؟!؟
ایشون دختر 18 ساله که نیستن که بخاد بترسه از مشکلات و..بالاخره 29 سالشون وبا توجه به اینکه سر کار میرن زودتر به بلوغ فکری رسیدند چون در اجتماع بودند..
غرور رو نباید برای هرکسی شکست ..ی سری چزا ازدور قشنگن بهشون که برسیدید قشنگیشون رنگ میبازه..
بهرحال براتون یک دنیا خوشبختی وعشق ارزو میکنم .
شما بهتره قید این خانوم رو بزنید. مگه این که به خاطر شاغل بودنشون اصرار دارین که حتما با این خانوم ازدواج کنید.
اصلا اینطور نیست حتی من حاضرم اگه کار داره بهشون فشار میاره و خودشون بخوان و دوست داشته باشن توی خونه باشن و به سر کار نرن من فقط به خاطر خودش و اخلاقیاتش میخوامش
بنظرم ایشون فقط و فقط از زندگی و مشکلاتش میترسه و یکبار از زبونشون پرید و گفت که من میخوام با کسی ازدواج کنم که پایه رفتن به تهران باشه چون اونجا هم کار بیشتری هست و هم جای پیشرفت و اونجا میتونم کاری پیدا کنم که به زندگیم بیشتر برسم من نمیخوام در آینده بچه ی من در این شرایط بزرگ بشه
سلام برشما.
نمیدونم چرا ولی متن ک خوندم این حس بهم دست داد ممکنه ی نفر دیگه رو بخوان..واینا بهانه باشه..البته حدس هست ن چیز دیگه.
الان زندگی مشترک رو با عشق اتشین شروع میکنن به 8ماه نرسیده طلاقه !!!!اونوقت ازدواجی ک از اول با نخواستن یکی از طرفینه ممکنه دوام داشته باشه؟
انسان ازدواج میکنه ک به ارامش برسه نه اینکه هر روز جنگ ودعوا داشته باشه من تورو نمیخواستم اویزونم شدی ودلم برات سوخت....!
گاهی دراوج تمنا باید نخواست...
موفق باشید
یازهرا
خانم وقتی چیزی نمیدونی لطفا از رو احساساتت حرف نزن حس کردن خیلی فرق داره با واقعیت ازاین دست مشاوره ها بدی که یه زندگی رو به بهم میریزی لطفا چیزی نمیدونی خاموش باش.
خانم معین منم با نظر خانم مریدا موافقم به نظرم به واقعیت بیشتر نزدیکه شما اگه نظر بهتری داری لطفا بیان کن تا ما هم استفاده کنیم نه اینکه به نظر کاربرهای دیگه گیر بدی حتما شما استاد روانشناسی هستی که انقدر با قاطعیت نظر میدی!!!!!!!!
زندگی بهم زدن یعنی اینکه بخوای بین کسی که صیغه عقد خونده شده بهم بزنی و بکشونیشون سمت طلاق نه اینکه بخوای به یکی محترمانه بگی که این خانوم شمارو نمیخواد.
مریدا جان من باخوند ن متن دقیقا همین حس داشتم
بهتره تکلیفشون مشخص کنن اینا 7ماه دارن بهم تعارف میکنن این طوری زندگی دوام نداره
همانطور که عرض کردم بهتر است ایشان را متقاعد کرده که باهم تحت نظر مشاور اقدام کنید. چرا که در مشاوره حضوری، مشاور بهتر می‌تواند علت شک و تردیدهای طرف مقابلتان را تشخیص داده و شما را در به دست آوردن جواب مثبت ایشان یاری کند.
به نظرم دیگه کم کم داری از در ترحم وارد میشی
چرا اینطور فکر می کنین ؟؟؟
باسلام و ارزوي توفيق
برادر من چرا 7 ماه طول كشيده واسه شناخت وجواب گرفتن حداكثر يك ماه بايد مشخص ميشد
حالا هم سالي كه نكوست از بهارش پيداست يه مشكلي هست ونميتونه بهتون بگه پس بهتره به كسي ديگه فكر كنيد هر چند توي اين 7 ماه وابستگي عاطفي پيش اومده و كمي سخته ولي چاره اي نيست اينده خودتون رو با احساسات وعواطف نابود نكنيد
خوشبخت باشيد ان شاالله
برادر من وقتتون رو با خانمی که تکلیفش با خودش مشخص نیست و سنگ جلوی پات میزاره تلف نکن.
خانمی که بخواد ازدواج کنه مسائل رو تا این حد کشدار نمیکنه.
نگران نباش و از اینکه از دستش بدی نترس.
با سلام به شما به کاربر گرامی
بهتر است در یک جلسه به صورت حضوری با همدیگر صحبت کنید و ببینید علت مخالفتش چیست؟ آیا واقعا با شغل شما مشکل دارد؟ آیا خواستگار دیگری دارد؟ آیا شما را به عنوان همسر نمی‌تواند بپذیرد؟
اینکه بعد از گذشت 7ماه از آشنایی اینگونه طرف مقابلتان اظهار نظر می‌کند، خیلی طبیعی به نظر نمی‌رسد. از طرفی اگر واقعا به دلیل شک و تردیدها نمی‌توانند تصمیم گیری کنند بهتر است به ایشان پیشنهاد بدهید که هردو زیرنظر یک مشاور بروید و با نظر مشاور اقدام کنید.
با آرزوی موفقیت
من با ایشون کلی صحبت کردم و چندین بار به بیرون رفتیم و حضوری صحبت کردیم اما ایشون میگن تو خیلی حیفی با من ازدواج کنی تو خیلی خوبی و من یه عیبی دارم که یه حقی از تو رو ضایع می کنه و نمیتونم بهت بگم اگه هر دختر دیگه بود پیشنهاد تو رو سریع قبول می کرد اما من نمیخوام حق الناس گردنم بیاد 7 ماه هست دارم با خودم کلنجار میرم که حق تو رو از بین نبرم منم هر چقدر میگم بیا بریم پیش مشاور میگه من نمیام اما تو برو پیش مشاور ببین چجوری میتونی منو فراموش کنی البته از حرکاتش فهمیدم که منو دوست داره .بعدش میگه بیا به خانواده هامون بگیم من تو رو بخاطر کارت میخوام رد کنم نمیدونم والاه باید دیگه چبکار کنم