استیون ویلیام هاوکینگ فیزیکدان و کیهان شناس بریتانیایی است. او نیاز به آفرینشگر ماده و جهان را نفی نموده است. مناظرة بین من و او را در این باره بخوانید:
استیون: اگر جهان آغازی داشت، ما میتوانستیم فرض کنیم که خالقی دارد. اما اگر جهان به طور کامل خود اتکا باشد، یعنی مرز و لبهای نداشته باشد، آن را نه آغازی هست و نه انجامی. در این صورت چه جایی برای خدا وجود دارد؟
من: این سخن چند اشکال دارد.
1- بیکرانگی زمان صرفاً یک پیشنهاد است و هیچ پایة علمی ندارد.
2- اشتباه شما این است که گمان کرده اید اثبات وجود خدا تابع آغاز زمانی عالم است. در حالیکه چنین نیست. جالب اینجا است که بسيارى از فلاسفه از دیر زمان ماده را قديم زمانى و در عين حال حادث ذاتی و مخلوق بارى تعالى دانسته و مسبوق بودن آن به عدم زمانى را به منزله منع فيض ازلى دانسته اند. به تعبیری معیار و ملاک نیاز جهان به خالق را حدوث زمانی ندانسته اند، لذا تفاوتی در حادث بودن جهان یا قدیم بودن آن نیست. معیار نیاز به خالق حدوث ذاتی است که از آن به امکان ذاتی تعبیر می شود. بنابراین پدیدة ممکن چه حادث زمانی باشد و چه قدیم زمانی، نیاز به خالق دارد. در خصوص مسألة حادث یا قدیم بودن زمانی جهان، با توجه به فیض ازلی خداوند می توانیم قائل به قدیم بودن جهان هستی شویم. شهید مطهری میگوید:
«جهان با همه نظامات و علل و اسبابش يكجا قائم به ذات اوست. زمان و زمانيات و مكان و مكانيات، اعمّ از آنكه متناهى باشند يا غير متناهى؛ يعنى اعمّ از آنكه رشته زمان محدود باشد يا از ازل تا ابد كشيده شده باشد، و ابعاد مكانى و فضايى جهان نيز اعمّ از اينكه به جايى منتهى شود يا نشود و بالاخره دامنه موجودات، اعمّ از آنكه در زمان و مكان نامتناهى باشد يا متناهى، متأخّر از ذات و هستى اوست و فيضى از فيضهاى او به شمار مىرود.» علل گرایش به مادیگری ( ج اول مجموعه آثار شهید مطهری، ص484)
3-زمان بعدی از ابعاد ماده است و از حركت آن انتزاع میشود. از اين روی وجود زمان پيش از ماده از اساس بىمعنى است. بنابراين لازم نیست که برای زمان مرز و لبه معینی فرض شود که خداوند جهان مادی را در آن آفریده باشد، بلکه زمان تابع ماده و حرکت است و خود مخلوقی از مخلوقات الهی است که جعل تبعی به آن تعلق گرفته است.
استیون: اگر از حادث یا قدیم بودن جهان صرف نظر کنیم، ویژگی دیگری در جهان داریم که پاسخ ما را می دهد و آن عبارت است از قوانین فیزیکی جهان مانند قانون گرانش و ... این قوانین عامل پیدایش جهان اند. بنابراین نیازی به فرض وجود خالق برای جهان نداریم.
من: این سخن نیز اشکالاتی دارد.
1-اساساً بحث از وجود یا عدم وجود خداوند بحثی فلسفی و فراتر از تبیینهای علمی است. علم به معنای دانش تجربی (science) بیانگر روابط بین پدیدههای جهان و چگونگی پدید آمدن آنها است؛ اما نسبت به چرایی آنها و اینکه اصلاً چرا جهانی هست و اینکه آیا نظام جهان هدفمند و تابع ارادهای آگاه است یا نه، ساکت است و ابزار و روشی برای کشف آن ندارد.
2-اگر آنچنان که هاوکینگ معتقد است وجود جاذبه و قوانین طبیعت برای پیدایش جهان کافی است، باز این سوال وجود دارد که چرا و چگونه جاذبه و قوانین طبیعت وجود دارند؟ خود جاذبه و قوانین فیزیکی عدمی و خلإ محض نبوده و باید قائم به چیزی باشند. پس آن چیست و آیا طرح و اراده خدایی در پدیدآیی آن و خاصیت شگفتانگیزش وجود ندارد؟ یا آنها واجبالوجود بالذاتند و نامعلول؟ اینگونه مسایل از طریق براهین فلسفی پیگیری میشود و نه در علوم تجربی و با روش های تجربی.
3-اساساً این قوانین به تنهایی برای توجیه نظم موجود در جهان کافی نیست. ما این مطلب را قبلاً در پست جداگانه ای توضیح دادیم.
استیون: اگر این گونه که شما می گویید طرح و تدبیر در کار بوده است و زمین برای حیات انسان اختصاص پیدا کرده است، چرا منظومه های دیگری مانند منظومة ما وجود دارند؟ کشف منظومههای دیگری نظیر منظومه خورشیدی ثابت کرده است منظومه ما که در برگیرندة یک خورشید و سیارههایی است که پیرامون آن میچرخند، یک پدیده منحصر به فرد نیست. این مساله نشان میدهد که وجود حالت فیزیکی ایدهآل بین خورشید و کره زمین و پیدایش انسان روی کره زمین، یک پدیدة از پیشطراحی شده و دقیق برای موجودیت و رفاه انسان نیست، بلکه زمین از میان میلیاردها سیاره دیگر کاملاً اتفاقی در شرایطی قرار گرفته که تحت آن شرایط، موجودی به نام انسان میتواند رشد کند.
من: این سخن نیز قابل قبول نیست، زیرا:
اصولاً دلیل خداشناسان این نیست که تنها یک منظومه شمسی وجود دارد و تنها همین کره خاکی زیستگاه انسان است تا با کشف منظومههای دیگر، برهان آنان ابطال شود. اگر علم هزاران منظومه خورشیدی دیگر هم کشف کند، کوچکترین خدشهای بر براهین خداشناسی وارد نمیشود. شما گمان کرده اید که اگر نظامات دیگری بهسان نظام خورشیدی کشف شد، باید کثرت آنها را گواه بر نفی خدا گرفت، در حالی که جریان برعکس است. براساس حساب احتمالات حتی اگر در نظم مختصر و اندک بتوان احتمال تصادفی بودن را پذیرفت؛ ولی گستردگی و افزایش و تکرار نظم احتمال تصادف را نفی میکند و موجب کاهش درجه احتمال تصادف و میل آن به صفر است. بنابراین وجود جهانهای متعدد نافی وجود خدا نیست.
این دیدگاه بر فرض صحت با خدای برآمده از الهیات ناقص غربی در تعارض است. در این رویکرد هرگاه با شکاف و مجهولی معرفتی در تبیین پدیدهها روبرو میشدند آن را به خدا نسبت داده و کار او میدانستند و به عبارتی خدا را در حد فرضیات علمی تنزل میدادند. این جریان باعث میشد که هرگاه فرضیهای علمی برای آن پدیده یافت شد، خدا کنار گذاشته شده و جای خود را به علم بشری میسپرد. این گمانه ناشی از ناآشنايى به مقام و جايگاه الوهيّت است. به تعبیر استاد مطهری «الفباى خداشناسى اين است كه او خداى همه عالم است و با همه اشياء نسبت متساوى دارد. همه اشياء بدون استثناء مظهر قدرت و علم و حكمت و اراده و مشيّت اويند و آيت و حكايت كمال و جمال و جلال او مىباشند. فرقى ميان پديدههاى معلوم العلّه و مجهول العلّه در اين جهت نيست.» علل گرایش به مادیگری (ج اول مجموعه آثار شهید مطهری، ص484)
مرتضی، مطهری، علل گرایش به مادیگری، ج1 مجموعه آثار استاد مطهری، تهران، نشر صدرا
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register