دخترتنها . غم یار

13:40 - 1399/05/11

سه درد آمد به جانم هرسه یک بار 

غریبی و اسیری و غم یار

اسیری و غریبی چاره دارد

غم یار و

غم یار و

غم یار...

http://btid.org/node/153673

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
18 + 1 =
*****
تصویر دخترتنها
نویسنده دخترتنها در

یک نگاه توام از قید دو عالم بس بود

یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادوئی اندوه شکست

آمدم تا بتو آویزم
لیک دیدم که تو آن شاخه بی برگی
لیک دیدم که تو به چهره امیدم
خنده مرگی

وه چه شیرینست
بر سر گور تو ای عشق نیازآلود
پای کوبیدن
وه چه شیرینست
از تو ای بوسه سوزنده مرگ آور
چشم پوشیدن
 
وه چه شیرینست
از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن
در بروی غم دل بستن
که بهشت اینجاست
بخدا سایه ابر و لب کشت اینجاست

تو همان به که نیندیشی
بمن و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم