04:17 - 1393/06/11
من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم خیلی خوشگل است. تا در را باز کردم، اوه... چه شکلی!
داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟
گفت: نه!
گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است.
گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.
گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیکرد.
گفتند: یا علی رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمیکنی؟
گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوانتر هستم. میترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد.
گفتم: دل علی میلرزد، تو خاطرت جمع است.
بعضیها خودشان را از امیرالمؤمنین حزب اللهیتر میدانند.
بعضی خودشان را از مراجع تقلید حسینی تر میدانند.
استاد محسن قرائتی
انجمنها:
http://btid.org/node/39133
بله واقعا همین خاطر جمعیاس که کار دست یه عده ای میده دیگه...
خیلییییی جالب بود باران جان
ممنون حدیث جان...
مطلب جالب بود مرس
اما در باره خیال جمع بودن خودم:
از خودم خیالم جمع نیست !اما از خدا خیالم جمعه!!!!!
خدا خودش به یوسف کمک کرد و گرنه یوسفم آدمی نبود که روی فقیری به اسم زلیخا رو زمین بندازه
اما به شرطی که من هم باید زیر سایه ولایت خدا باشم تا از ظلمات به سوی نور منو رهنمون باشه
ان شاا... که باشیم
بسیار ممنون...
بله...ان شاالله
خدا حفظ کنه 120 سال، سلامت و با عزت حاج آقای قرائتی به حق محمد و آل محمد......
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....
با سلام
خدا خیرتون بده مطلب کوتاه و تاثیر گذاری بود.
کاش ما هم خاطرمان از اینجور چیزها خیلی جمع نباشد...
سلام علیکم...
ممنونم..ان شاالله همه اول و وسط و عاقبت بخیر بشن...
بله کاش...
ممنونم..
بسیار زیبا بود.
اللهم ارزقنا شفاعة علی بن ابی طالب علیهماالسلام
بسیار ممنون..
الهی آمین..
زنده باشید
ارزشمند و مفید بود
سلامت باشید.
بسیار ممنون..
ممنونم .خیلی عالی.
وای از دست ما آدما با این اعتماد به سقفمون....ببخشید نفسمون!!!!!
همون اعتماد به سقفمون
یه مشت خاک و این همه ادعا...خودمو میگما...
ممنون..
به نام خدا
اعوذ بالله من نفسی.....
ممنون باران جان..این غروز آدمیزاد رو به کجاها که نمیکشونه
خواهش میکنم..
بله..امان از غرور و غفلت...
ممنونم..