سرکارم با جنازه بود / همه را جسد می دیدم!

12:36 - 1394/02/08

سلام. نام من حسرت هست که قبلا هم چندین سوال را مطرح کردمدر مورد ازدواج حالا بحتث و مشکل من ریشه ای تر شده و میبینم ایراد کار از جایی دیگست. راستش من در مقطع تحصیلی قبلیم بخاطر رشته ام (خواهشا نپرسید رشته ام چیه که حالا هی همه بخوان بیان بگن فلان رشته خوبه فلان رشته بده) مجبور شدم به سالن تشریح و جنازه سر و کار داشته باشم. االان بعد گذشت چند سال و دیدن عکسهای جنازه های مختلف(دیگه خدا را شکر مجبور نیستم با تشریح جنازه و حضور مستقیم سر و کار داشته باشم) احساس میکنم روحیه ام بهم ریخته. راستش اوایل که هرکسی را میدیدم تو ذهنم جسدش میومد جلو چشمام. به زنده بودنم برا چند دقیقه بعد هم امیدوار نیستم. شاید حرفام براتون ملموس نباشه و شاید بخندید اما مرگ خیلی سریع تر از انچه که ادم فکرشو بکنه اتفاق میفته.من الان تو تنهاییم برای روزی که خدای ناکرده نزدیکانم فوت کنند گریه میکنم. حتی وقتی میبینم جنازه غریبه ای را میبرن ناخود اگاه گریه میکنم. دوست داشتم هیچوقت نبودم. خانوادم معتقدند که من روحیه حساسی دارم.تو جامعه و محیط کارهم ادم بد ذات زیاد دیدم. خانوادم هم خیلی خیلی سخت گیرن و از کودکی بمن یاد دادن که جلو احساساتم را بگیرم و خودم تنهایی مشکلاتم را به دوش بکشم.خودمم دوست صمیمی چندانی ندارم و همه عمر و جوونیم پای درس و کار گذشته و الانم کل روزم با کار و چند نوع زبان خوندن و از خستگی کار و درس شب بیهوش رسیدن به خونه میگذره. دانشجوی درس خوانی بودم اما الان انگیزم برای زندگی و خواندن دکترا از بین رفته.البته یک مقداریش هم بخاطر این بود که در یکی از معروف ترین دانشگاههای تهران درس خوندم که دانشگاه خیلی سختگیر بود و من همزمان با فوق لیسانس کار هم میکردم و این باعث شد که خیلی زود خسته بشم. دوستامم اکثرا دکترا میخونن و من همش ناراحتم که چرا وقتی توانشو دارم باید از همکلاسیام عقب بیفتم. خودم را با کار و درس بدجور درگیر کردم و الانم فکر پذیرش گرفتن و همزمان شرکت در کنکور دکترا هستم. همیشه احساس عذاب وجدان دارم و فکرمیکنم وقتو عمرم کوتاهه و چه درسها و زبانهایی را که دوست داشتم یاد بگیرم و میترسم عمرم کفاف نده. خانوادم ارزو دارن که ازدواج کنم اما من تو دنیای خودم هستم.لطفا بمن بگید ایا بین شماها کسی هم مثل من هست یا من انقدر افسرده شدم و زندگی برام شده تکرار؟

http://btid.org/node/63667
تصویر marde nashenas

معلومه که میخوای دیگه به خاطرات بد و دردناک گذشته فکر نکنی پس ببین عزیز اصلا به گذشته و اون دوران فکر نکن خودتو حتی الامکان با کلاس آموزشی مشغول کن موسیقی گوش بده برقص. نذار خاطرات بیان توی مغزت.چی یادگاری داری که تو رو یاد اون روزها میندازه بندازش سطل آشغال.

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

منم با حسرت موافقم پیش دوتا روانشناس رفتم دقیقا همینجوری. خانومه ک فقط منو متهم میکرد حالا تا حدودی  مقصر بودم ولی دیگه کلا نه حداقل باید ریشه یابی میکرد ضمن اینکه راه حل نمیداد. مرده هم که تا وقت تموم میشد میگفت اقای مهندس برو میگفتم وایسا یه جمع بندی کنیم میگفت برو الان کار دارم!!!!!!yes کاملا احساس میکردم دارم باهاش معامله میکنم یه پولی میگیره و یه وقتی واسم میذاره. تو کشور ما متاسفانه به روان درمانی اهمیتی داده نمیشه اگه اون پزشک جسمه اینم پزشک روح چرا اینقد کم توجهی میشه من نمیدونم. مگه غیر اینه که خیلی از اسیب های اجتماعی واسه همین ذهن بیمار هست؟ من اگه قانون گذار بودم نمیذاشتم دوتا رشته دست نااهلش بیفته یکی معلمی یکیم روان شناسی . معلمی که دیگه اصلا نگو متاسفانه از پست ترین رشته ها شده تو ایران کسایی میرن این رشته که رشته دیگه ای قبول نمیشن اگه یکم حقوق و مزایا بیشتر بود هیچوقت اینجوری نمیشد معلمی که ربع ساعت اخر رو میگه کتابهارو ببند داره دزدی رو  به دانش آموزش یاد میده.

کسی باید روانشناسی بخونه که عاشق این رشته باشه و واسه بیماراش وقت بذاره. ما دبیرستان که بودیم دختره (دبیرستانمون دخترانه هم داشت و خبرا میرسید) آخر وقتی نزدیک غروب که مشاور داشته میرفته خونش میگه من مشکل دارم اما مشاور توجه نمیکنه میگه فردا بیا دختره هم شبش خودکشی میکنه. اگه این مشاور احساس مسیولیت میکرد هیچوقت این اتفاق نمی افتاد. هیچگسی دوس نداره سفره دلشو واسه بقیه باز کنه مگر مجبور بشه . حالا خانوم دکتر روانپزشک خوبی گیرش اومده باید خدارو شکر کنه کمن کسایی که عاشق کارشونن خیلی کم.

تصویر mazhararamesh

مخاطب گرامی!

 

طول و عرض زندگی رو باید توامان باهم بچینید و در مسیر رحمت و توفیقات الهی قرار بگیرید

طول زندگی به امید و یقین اگه برآورد بشه یقینا هر چی تقدیر راه باشه همش رحمت و انعام الهی متصور میشه و آدمی رو به سرانجام طول زندگی رهنمون میکنه 

عرض زندگی رو باید به میزان ظرفیت و اراده و ایمان خود برداشت تا به مرحله یاس و ناامیدی و شک نرسید

 

پس توامان در مسیری حرکت کنید که امید و یقین سرمایه شما بشود لذا اگر راه رو درست قدم بردارید مابقی تقدیراتی هست که در آن قرار گرفته اید

 

امید به خدا رو از دست ندهید و از خدا بخواهید آرامش رو بهتون برگردانه

 

موفقید ان شاءالله

تصویر سروناز20

سلام به نظر من شما هدف های اصلی زندگی رو گم کردین و خودتون رو درگیر کارهایی کردین که اصل نیستند ...

پیشرفت تو تحصیل خوبه اما اصل زندگی نیست ..

درس خوندن خوبه اما اصل نیست ...

خودتونم خوب اشاره کردید ..من خودمو با کار و درس بدجور درگیر کردم...

علت شاد نبودنتونم همین افراطتتون تو درس و کاره ..هر چیزی که از تعادل خارج بشه نتیجش همینه ....

به نظرم یه تجدید نظر تو اولویت های زندگیتون قرار بدین ...

مثلا باید اولویت شما زندگی فردیتون باشه ....ازدواج و...

درکنارش درس وتحصیل وکارو...حتی اگر دارین می بینید قادر به انجام همشون در یک زمان نیستید یکی رو به انتخاب خودتون فعلا حذف کنید .......

معنی حرفم این نیست که کار نکنید یا درس نخونید ..نه ..یعنی اگه شرایط ازدواجتون فراهم شد به خاطر درس و تحصیل کنار نذاریدش ....

 

تصویر haserat
نویسنده haserat در

روانشناسا خیلیاشون خودشون بیشتر به کمک احتیاج دارن. ضمن اینکه اگر یکیشون بیاد ببینه چه بلایی سر جسد ادم میارن تا یک سال لب به غذا نمیزنه. این حرفا برای دل خوش کردنه. من سه چهارماه درگیر روانشناسا بودم و اخرشم یک حرف مشترک بینشون ندیدم

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

اول اینکه در ایران زمانی فرد میره پیش روانشناس و مشاور که کار از کار گذشته باشد نه قبل از وقوع حادثه یعنی بیشتر به فکر درمان هستند تا پیشگیری

 

دوم از نظر مردم مشاوره ای خوبه که من هرچی گفتم اون من تایید کنه

سوم روانشناسی روانشناس که سواد داشته باشد نه مدرک

چهارم مردم حاضرن برای جسم و شکمشون پول خرج کنند اما حاضر نیستن برای روانشون خرج کنند

همه این عوامل دست به دست هم میدن تا مشاوره ها ما خوب و رضایت بخش نباشند

تصویر خانم آسمان

اره حسرت جون حتما باید بری مطب وگرنه تو درمانگاه و کلینیک دولتی اصلا اون دلسوزی ای که تو مطب دارن متاسفانه ندارن.

حتما هم در انتخاب روانشناس باید دقت کرد که دکتر باشه نه لیسانس و فوق لیسانس.

فکر کنم برای مشاوره ازدواج هم فقط بعضی هاشون مجوز دارن که میشه تو اینترنت پیدا کرد.

اون دکتر روانشناس که من پیشش میرفتم خیلی عالی بود و بسیار بسیار مذهبی و رازنگه دار تو کل ماه رمضون که من و بچه ها برای گروه پیشش میرفتیم روزه بود فارغ التحصیل دانشگاه علامه بود الان هم خودش استاد دانشگاه تو مشهد هست.

روانپزشک خوب هم اگه کسی بخواد بره حتما باید دقت کنه که دکتره استاد دانشگاه  علوم پزشکی  باشه وگرنه بقیه زیاد جالب نیستن.

مثلا پزشک من چه طرف رو پنج دقیقه ببینه چه چهل دقیقه همون ویزیت پایه رو میگیره اصلا هم برای مریضهاش خرج تراشی نمیکنه. برای من تا حالا یه مشاوره هم نذاشته. هر وقت من میرم پیشش تا دو سه هفته شارژ هستم.

یه دوست دیگه هم دارم الان پیش دکتر من میره میگفت قبلا ها که پیش یکی دو تا دکتر دیگه میرفتم به جای اینکه شارژ بشم تا دو هفته اعصابم خورد میشد و بدتر با شوهرم دعوا میکردم.

میخوام بگم دکتر با دکتر خیلی فرق دارهاگر  تجربه اول بد باشه ادم هیچوقت یادش نمیره من سال هشتاد و پنج رفتم پیش یه دکتر روانشناس که واقعا خودش خل بود دو سه ساعت که از من تست داشت میگرفت که من دیگه کلافه شده بودم بعدش هم به من گفت دوست پسر داری گفتم نخیر دوست پسر ندارم نه میخوام داشته باشم خلاصه اخرش به من گفت مطمئنی که به همجنس خودت تمایل نداری که دوست نداری دوست پسر داشته باشی خلاصه اون دکتر برای  من تجربه خیلی تلخی شده بود تا چند سال پیش با دکتر خودم اشنا شدم.

تصویر haserat
نویسنده haserat در

من اصلا انتظار تایید نداشتم. اتفاقا رفتم پیش مشاور که بهم راه حل نشون بده . روانشناس بمن گفت باید بری پیش روانپزشک و دارو مصرف کنی. بعد روانپزشک میگه مشکلی نداری. برای ازدواج رفتمپیش روانشناس به همراه خواستگارم . بعد هر حرفی را که جزو اسرار خانوادگی من بود گذاشته کف دست خواستگارم. بجای اینکه راه حل نشون بده. تازه به مشکلم اضافه کرد. فقط اون روانشناسی که مطب خصوصی بود به حرفام خوب گوش میداد. بقیشون یا وقت نمیخواستن بذارن یا بدون اینکه راهحل نشون بدن تازه مشکل دیگه ای میتراشن. من خودم خیلی مشتاق رفتن پیش مشاور بودم اما اگر یک دفعه دیگه برم هیچوقت همه اسرارم را به مشاور نمیگم چون دیگه اعتماد ندارم

تصویر خانم آسمان

اره قبول دارم خیلی هاشون خودشون مشکل دارن ولی من همیشه پیش هر پزشکی میخوام برم حتما سعی میکنم پیش استاد دانشگاه ها برم بهتر از کسایی هستن که واسه خودشون دفتر درست میکنن معلوم نیست کجا درس خوندن ولی استاد دانشگاه ها خیلی به روز هستن.

حالا شاید روانپزشک بتونه کمک کنه چون خودش پزشکی خونده تخصصشون اعصاب روان هست. بالاخره یه چیزی از اون دوران میدونن.

ولی ادم باید کاملا اعتقاد داشته باشه تا بره پیششون.

آره خداییش جسد مرده ترسناک هست ما یه گوسفند رو میبینیم میخوان سر ببرن خیلی حالمون بد میشه چه برسه به ادم ها.

تصویر haserat
نویسنده haserat در

پیش مشاور دانشگاهمونم رفتم. استاد دانشکده روانشناسی بود. اصلا نمیذاشت حرفم را بزنم و فقط میخواست زود تموم کنه بره به کارش برسه. ضمن اینکه اصلا احساس راحتی و خوبی باهاش نداشتم که دیگه حاضر باشم برم.من پیش روانشناسای دوتا دانشگاه و یک کلینیک خصوصی رفتم. تجربم این شد که روانشناس دانشگاه خودم که از همه حالش بدتر بود(استاد دانشگاه هم بود) پیش روانشناس کلینیک خصوصی رفتم با ساعتی ۸۰تومن حق مشاوره اونم هیچ راه حلی بمن نگفت و کلی جلسه برام نوشت که بخوام حسابی حق مشاوره بدم. پش روانشناس یک دانشگاه دیگه هم رفتمکه اولا راز نگه دار نبود و باعث بی اعتمادی من به روانشناسا شد. ثانیا انگ چسبوند که مشکل روانی داری و باید بری پیش روانپزشک(ضمن اینکه کلا از حرفام یک چیز دیگه برداشت میکرد) بعدم رفتم پیش روانپزشک اونم کلی سوال پرسید و اخرش گفت شما مشکلی نداری و نیازی به هیچ دارویی نداری. گفتم همکارتون گفتن من نیاز به دارو دارم!روانپزشکه گفت نظر همکارم بمن مربوط نیست و تخصص من اینه و میگم مشکلی نداری. خلاصه دیدم بعد ۴ماه فقط دارن پاس کاری میکنن و فقط دارم وقتمو تلف میکنم. ضمن اینکه به همه روانشناسا بد بین هم شدم

تصویر خانم آسمان

دوست خوبم خوشحالم که باز هم پست گذاشتی.

آره منم چهار سال پیش حال و روزم خیلی بدتر از الان تو بود فکر میکردم دیگه روزهای خوب نمیاد انقدر از خودم بدم میومد و از همه مردم حالم بهم میخورد قبلش خیلی اتفافهای بدی برام افتاده بود بریده بودم اتفاقا من دلم میخواست بمیرم همش گریه میکردم از اینکه مثل گذشته شاد و شنگول نبودم خیلی ناراحت بودم دلم نمیخواست کسی منو با اون حال و روز ببینه. خانواده منم دقیقا از این دسته بودن که میگفتن جلو احساساتت رو بگیر ولی همیشه ته دلم این بود که من باید دوباره خوب بشم. الان چهار ساله پیش دکتر روانپزشک میرم اتفاقا امروز هم پیشش بودم گفت  حالت خیلی خوبه ولی خدایی غیر از دارودرمانی خیلی به من تو این چهار سال کمک کرد برای همین همیشه میگم دکترهای روانشناس و روانپزشک یه نعمت هستن که باید ازشون استفاده بشه.

اصلا اگه مرجع تقلید بودم میگفتم رفتن پیش دکتر روانپزشک  واجبه.

باور کن منم حوصله درس خوندن  نداشتم اصلا انگیزه نداشتم به من گفت باید دکترا هم بگیری تمام ادمهای بدرد نخور زندگیم رو گفت از زندگیت بیرون کن.تمام شرایطی که میخواستم رو به خانوادم گفت باید براش فراهم کنید به حرفاش گوش بدین همیشه حق رو به من میداد.

به نظر من الان فقط باید مشکلت رو به یه متخصص بگی باور کن اگه پیش یه دکتر خوب بری بعد یه مدت از این رو به اون رو میشی هم این افکار از ذهنت میره بیرون هم در کنارش درست رو میخونی و به تمام اهدافت میرسی ولی اگه درمان نشه خدایی نکرده اوضاع از این بدتر هم میشه.

امیدوارم به زودی خبرهای خوبی در موردت بشنوم.

تصویر vakili
نویسنده vakili در

الهی

تصویر haserat
نویسنده haserat در

من هم برای ازدواج و هم برای مسائل شخصی پیش چندتا روانشناس رفتم اما همش یک مشت مزخرفات تحویلم دادن. یا میخواستن منو ده بیست جلسه بکشونن مطب و پول انچنانی بگیرن یا حرفاشون غیرواقعی بود. مثلا یکیشون به من گفت شما نیاز به دارو درمانی و روانپزشک داری و باید فلان دارو را مصرف کنی. من هم خیلی راحت قبول کردم و رفتم پیش روانپزشک اما روانپزشک گفت شما مشکلی نداری و نیاز به دارو هم نداری(البته موضوع مربوط به ترس از جسد نبود).خلاصه هرچی بیشتر رفتم پیش روانشناس کمتر چیزی دستگیرم شد و هیچ جوابی تو حرفای روانشناس ندیدم. حالا میخوام بگم بعضی از روانشناسا هم نظراتشون کاملا با هم در تضاده و یک جورایی وقتم را تلف کردم

تصویر haserat
نویسنده haserat در

من هم برای ازدواج و هم برای مسائل شخصی پیش چندتا روانشناس رفتم اما همش یک مشت مزخرفات تحویلم دادن. یا میخواستن منو ده بیست جلسه بکشونن مطب و پول انچنانی بگیرن یا حرفاشون غیرواقعی بود. مثلا یکیشون به من گفت شما نیاز به دارو درمانی و روانپزشک داری و باید فلان دارو را مصرف کنی. من هم خیلی راحت قبول کردم و رفتم پیش روانپزشک اما روانپزشک گفت شما مشکلی نداری و نیاز به دارو هم نداری(البته موضوع مربوط به ترس از جسد نبود).خلاصه هرچی بیشتر رفتم پیش روانشناس کمتر چیزی دستگیرم شد و هیچ جوابی تو حرفای روانشناس ندیدم. حالا میخوام بگم بعضی از روانشناسا هم نظراتشون کاملا با هم در تضاده و یک جورایی وقتم را تلف کردم

تصویر vakili
نویسنده vakili در

کاملا با حسرت موافقم.
تازه داروهایی هم که تجویز می کنند خواب آوره

تصویر تقدیر
نویسنده تقدیر در

شما تو این دو فاکتور کار کن

اولیش حذف چنین دیدگاهی

"من همش ناراحتم که چرا وقتی توانشو دارم باید از همکلاسیام عقب بیفتم."

دوم اینکه زندگی در زمان حال نه در گذشته و نه درآینده

اگر چنین کنی چیزهایی ، که اگه الان برات میگم مسخره به نظر خواهد آمد، معنا پیدا خواهند کرد از جمله شاد بودن و خنده رو زندگی کردن و ...

تصویر vakili
نویسنده vakili در

زندگی کلا سر و ته اش درد ، غم و رنج و گریه آوره !

تصویر zahrasadat-s

دوست عزیز اینکه به فکر مرگ هستی که خیلی خیلی خوبه !

اصلا باید خدا رو هم شکر کنی که چنین موهبتی نصیبت کرده !

همونجور که خودت گفتی مرگ به انسانها خیلی نزدیکه ! انسان به دم و بازدمی بنده !

پس از این موقعیت استفاده کن و فقط به فکر کارهای خیر و ثواب و نماز و کارهایی باش که تو رو به خدا نزدیک تر کنه ! اینجوری دیگه ناامید نیستی ! برعکس خیلی هم خوشحالی و منتظر مرگ باسعادت هستی !

کاش خدا این موهبت رو نصیب منم بکنه . الهی آمین .

تصویر vakili
نویسنده vakili در

خانم زهرا سعادت حالت خوب نیست؟!.. پرسشگر عزیز ناخواسته موهبت و نعمت جسد دیدن نصیبش شده وگرنه دلش نمیخواسته همچین بشه. عزیزم زهرا اگه شما علاقه به این هدیه خداوند داری برو مرده شور خونه استخدام شو و هرروز جسد ببین و به یاد مرگ بیفت خدارو شکر کن!

تصویر خانم آسمان

خانم تندیس هم هفته ای یه بار میان به یه کاربر تحصیل کرده گیر اساسی میدن و میرن ها!!!

تصویر tandis
نویسنده tandis در

چقدر بی تربیت و بی نزاکتی وکیلی !!! دلت خوشه درس خونده ای ؟ no

تصویر vakili
نویسنده vakili در

سلام دوست مهربونم
پروفایلم ساختگی است و از درجه اعتبار ساقط می باشد.
مدرک تحصیلی ندارم سفارش داده ام جعلی شو بسازند برام.
یک دفعه دیگه همینجوری بپری وسط نظر و بحث من و یکی دیگه می کشمت کادو پیچت می کنم اهدات می کنم به دانشگاه علوم پزشکی برا تشریح :)-
امیدوارم کلی عصبانی کرده باشمت:(- حرف دهنتو بفهم باادب باشخصیت بافرهنگ

تصویر zahrasadat-s

مرده شور خونه لیاقت می خواد . متاسفانه من ندارم .

به فکر مرگ بودن لیاقت می خواد . متاسفانه من زیاد نداشتم .

منتظر مرگ بودن لیاقت می خواد . متاسفانه من هنوز لیاقت ندارم . فقط تونستم کارت اهدای عضو بگیرم .

من از خدامه به یاد مرگ باشم تا بتونه تلنگری برای من باشه برای آخرتم .

ولی این دلیل نمیشه اگه کسی به یاد مرگ بود از دنیا ناامید باشه ! دنیا محله گذره . ولی باید خوب ازش استفاده کرد . مثلا اگه ایشون می تونن اینجوری فکر کنن :

اگه روی جسدی کار می کنن یه فاتحه برای ایشون بفرستن و امیدوارم باشن ( ان شاالله بعد از 120 سال ) که خود ایشون فوت کردن کسی هم پیدا بشه که براش فاتحه بفرسته .

به شما هم توصیه می کنم حتما حتما " سیاحت غرب " رو یا بخونید یا بشنوید براتون مفیده و یه روزی شاید به دردتون خورد .

تصویر Minoo28
نویسنده Minoo28 در

دعا می کنم هر چه سریع تز از این افکار و این وضعیت رها بشی

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

سلام دوست عزیز منم یه جورایی به پوچی رسیدم الان واسه چند ماه که مونده پایان نامم رو دفاع کنم احساس میکنم باید ولش کنم چون فک میکنم هدف زندگی چیز دیگه ای که من ازش غافلم.  دلیل اینکه به پوچی رسیدم تکراری شدن زندگیم هست. این فکر که کی قراره از زندگیم لذت ببرم مدام میاد سراغم. شاید شما هم دچار یک تکرار شدید که اگه کاری نکنید همینجور ادامه پیدا میکنه لازمه بعضی کارهارو واسه دلتون انجام بدین چون معدود افرادی هستن که از حرفه ای که دارن لذت میبرن واسه منی که با حرفم خیلی حال نمیکنم بهترین کار اینه که بریم سراغ کارهای مورد علاقمون. موسیقی خلا من رو بخوبی میتونه پر کنه و سراغش رفتم یکی گشت و گذار یکی نقاشی و یکی خوندن کتاب، بگرد ببین چی حالتو خوب میکنه. بدترین کار این هست که بخاطر اینکه دوستاتون رفتن و یا خانواده و فامیل بخواید یه کاریو انجام بدین هروقت واقعا احساس کردی دکترا رو باید خوند برو سراغش. مطمئن باش اگه تو کاری که علاقه داری موفق بشی هیچکس سرزنشت نمیکنه که دکترا نگرفتی. الان با چندتا از دوستای دوره دبیرستان یا کارشناسی در ارتباطی؟ شاید کمتر از انگشتای دست حتی نمیدونی اونا کجان و اونام از شما خبری ندارن دوستای دوره ارشدتم چند سال دیگه همونجایی میرن که قبلیا رفتن پس خیلی بخاطر اونا خودتو اذیت نکن فقط زمانیکه مطمئن شدی باید خوند بخون.  

تصویر هانا
نویسنده هانا در

به نظره من توی انتخاب رشته باید خیلی به روحیه ای که دارید توجه میکردید واقعا سخته درکت میکنم ببخشید اگر تو اون پستت درکت نکردیم چون واقعا نمیدونستیم این چیزا توی افکارته هر چه سریعتر یه فکری بکن برو پیشه روانپزشک حتی شده از راهه هپنوتیزم این خاطراتو از ذهنت پاک کنن برات عزیزم به نظره من برا یه زن مواجه شدن با این صحنه ها واقعا سخته واقعا تاثیر میذاره روحیه تون برا همین اینجوری شده افکارتون ناشی از ترسو خاطراته بدتونه عمر دسته خداست و هیچکس از روزه مرگش خبر نداره شما از مرگ نمیترسی و به خاطره مرگ گریه نمیکنی شما از جنازه میترسی این یعنی وسواسه فکری خیلی خیلی سخته هر چه زودتر درمان کن

تصویر خانم آسمان

هانا جون با نظرت در مورد روانپزشک خیلی موافقم هیچ کس الان به جز یه روانپزشک خوب و با تجربه  به دوست خوبمون نمیتونه کمک کنه.

راستی در مورد  هیپنوتیزم!گفتی! خواستم بپرسم اطلاعاتی داری که روشش جواب میده ایا کسی رو از نزدیک دیدی که این روش بهش کمک کرده باشه؟

 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

سلام خانوم دکتر من اطلاعاتی در مورده روشای درمانیه روانپزشکا ندارم فقط میدونم موردی اگر خیلی حاد باشه هیپنوتراپی میکنن تشخیصش با خوده دکتره با هیپنوتیزم میتونن اون وسواسه فکریو از بین ببرن تا اونجایی که میدونم اطلاعاتم در حده همینه که اسمشو شنیدم چیزی ازش نمیدونم

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

باسلام

از انتخاب گروه مشاوران رهروان ولایت برای همراهی و مشاوره متشکریم

کاش لینک پست های قبلی تون هم می دادید تا از سوالات قبلی هم مطلع می شدیم، با این حال خدمت تون عرض کنم که در کل خانم ها روحیه حساسی دارند به همین خاطر در روایات متعدد خانم ها به خصوص بانوان جوان از حضور در مراسم عزا و تشییع جنازه منع شده اند ،در قسمتي از وصيت رسول خدا  به امام علي علیه السلام چنين آمده است: «يا علي! ليس علي النساء جمعة و لا جماعة و لا اذان و لا اقامة و لا عيادة مريض و لا اتباع جنازة ... و لا تولي القضاء» [1]
در اين روايت تکاليفي مثل شرکت در نمازهاي جمعه و جماعت، اذان و اقامه، عيادت مريض، تشييع جنازه و مسئوليت قضاوت از زنان برداشته شده است.

شهید مطهری می فرمایند: صاحب وسائل كه خود محدث متبحرى است باتوجه به مجموع آثار و روايات اسلام مى‏گويد:
«از مجموع روايات استفاده مى‏شود كه براى زنان‏ رواست كه براى مجالس عزا يا براى انجام حقوق مردم يا تشييع جنازه‏ بيرون روند و در اين مجامع شركت كنند، همچنانكه فاطمه عليها السلام و همچنين زنان ائمه اطهار در مثل اين موارد شركت مى‏كرده ‏اند. پس جمع بين روايات حكم مى‏كند كه روايات منع را حمل بر كراهت كنيم»[2]

با توجه به روایات بالا میشه گفت که حضور زنان در چنین جاهایی مکروه می باشد، پس وقتی حضور در مجلس مکروه شد قطعا کراهت تشریح جسد برای یک خانم بیشتر است، اما این مسائل کلی است و جامعه اسلامی بالاخره به جراح و کارشناس امر نیاز دارد و چه بسا برای بعضی خانمها واجب باشد که دنبال این کار بروند تا جامعه بی نیاز شود ولی به شرطی که خودشون در خطر نباشند مثل اینکه شخصی که شنا بلد نیست بخواهد یه غریق را نجات دهد که بی شک خودش نیز غرق می گردد لذا وقتی شما شرایط و روحیه مساعد این کار را ندارید نباید دنبالش می رفتید و الان هم اگر واقعا با روحیه تان سازگار نیست حد الامکان خیلی کم به این مسئله بپردازید.

اما در مورد کار تلاش باید عرض کنم که همه کسانی که کارهای بزرگی را انجام داده اند بالاخره از دنیا رفته اند و مفید بودن انسانها به طول عمر نیست مگر فاطمه زهرا سلام الله علیها چقدر عمر کرد که این چنین جاودانه شد یا ائمه معصومین مثل امام نهم، دهم، یازدهم چقدر عمر کردن؟ شاید بگید اینها که امام بودند از افراد عادی مثال بزنید. در جواب باید عرض کنم بعضی از دانشمندان و افراد مشهور هم چندان عمری نداشتند مثل ابو علی سینا یا پروین اعتصامی و...

بنا بر این کار و تلاش نباید فراموش شود رسول خدا می فرمایند:‌«اعمل لدنیاک کأنّک تعیش أبداً، واعمل لآخرتک کأنّک تموت غداً».«برای دنیای خود چنان کار کن که گویی جاودانه زندگی می‌کنی و برای آخرتت چنان کار کن که گویی فردا خواهی مرد.»[3]

...........................................

1- صدوق،1404ق: ج4، ص364

2-مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ، ج‏19 ،ص 616 ، پاسخهاى استاد.

3- تنبیه الخواطر: 234/2

تصویر یه عاشق واقعی

احسنت yes

زیبا و جامع فرمودید لذت بردم 

تصویر طیبه خانم

سلام
جدی میگید؟ یعنی بر خانم ها نماز جماعت و جمعه واجب نیست؟ من خیلی شنیدم اصل نماز جماعته تا جایی که میشه باید نماز رو به جماعت خواند.

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

با سلام

نماز جماعت و جمعه برای مرد هم واجب نیست بلکه مستحبه اما برای زنان اقل ثواب را داره

صفحه‌ها