سوال اعتقادی: نسب اربعه ببین اهل بیت و قرآن چیست..؟؟

09:08 - 1401/12/24

سلام.
اینجا جواب سوال ما را میدهید. ؟
نسب اربعه ببین اهل بیت و قرآن چیست
قرآن و اهل بیت آیا همانند  و یکسان هستند هستند یا اینکه عدل همند؟
منظور اینکه آیا یکی اند یا دو موجود ؟
کاملا منطبق هستند یا خیر ؟ اگر منطبق اند یکی اند و اگر منطبق نیستند پس چه تفاوتهایی بینشان هست که عدل بودن ازبین نمی‌رود ؟

 

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/240214

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 3 =
*****
تصویر اعظمی علی

با عرض سلام و خسته نباشید 

پاسخ قسمت اول سوال حضرت‌عالی: نسب اربعه بین دو مفهوم کلی به لحاظ مصداقشان برقرار می‌باشد، مثلا می‌گوییم بین سفیدی و انسان عموم من وجه است؛ زیرا در برخی مصادیق اشتراک دارند و در برخی مصادیق از یکدیگر جدا می‌شوند.
اما بین دو امر جزءی نسب اربعه جریان ندارد، مثلا نمی‌گوییم بین حسن و حسین چه نسبتی از نسب اربعه برقرار است؟ زیرا کلی نیستند تا اشتراک و افتراق بین آنها سنجیده شود.
قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام هم دو امر جزءی در خارج هستند که در نظر گرفتن نسب کلی بین آنها بی معنی است، زیرا فرض آن است که در صدد بیان نسبت بین حقیقت قرآن و حقیقت اهل‌بیت هستیم نه بین مفهوم این دو.
و اما قسمت دوم سوال جناب‌عالی: باید عرض کرد: مسلما قرآن و اهل‌بیت دو حقیقتند، قرآن وحی الهی است که بر قلب وجود نازنین پیامبر خاتم نازل گشته :«وَ إِنَّهُ‏ لَتَنْزيلُ‏ رَبِّ الْعالَمين‏ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ».[1] «و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده که روح الامین آن را بر قلب تو نازل گردانیده تا از بیم دهندگان باشی». اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز انسان‌های والایی هستند که  به‌عنوان مصداق أتم مومنین و متقین و راسخین در علم و مطهرین و مصلین و محسنین و صالحین و اولوالعلم و من عنده علم الکتاب و مانند این اوصاف شناخته می‌شوند. 
اما آنچه در روایت ثقلین آمده که  از این دو حقیقت  به‌عنوان دو ثقل یاد نموده، معنایش این است که آن دو، قرین یکدیگرند و تمسک به هر کدام بدون دیگری، ابتر و بیهوده است. همین خود دلیل آن است که آنها دو حقیقتند که مکمل و موید هم هستند نه اینکه یک چیز باشند. اما تعبیر عِدل که فرمودید، ضمن اینکه در روایتی دیده نشد، بر فرض وجودش، معنایش هم وزن بودن دو امر در عیار و میزان ارزش است. به دو چیزی که در دو کفه ترازو به یک اندازه باشند نیز عِدلین گفته می‌شود و لو اینکه آنها دو چیز متفاوت باشند. این معنا، با حدیث ثقلین که آنها را با تعبیر دو ثقل یاد می‌کند نیز سازگاری دارد.
از آنچه گفته شد، تفاوت این دو حقیقت نیز دانسته می‌شود. قرآن وحی خداست که مبین شریعت الهی است و ائمه علیهم‌السلام  مفسرین و حافظین آن هستند که از ایشان با تعبیر قرآن ناطق یاد می‌شود و کلامشان نطق از قرآن و تفسیر آن می‌باشد.
پی‌نوشت:
[1]. شعراء 192-194.

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://btid.org/fa/news/178531

پاسخ سوال دوم
ما در روایت معتبری نداریم که حضرت فرموده باشند به دلیل وجود آیه «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ».[1] «خود و آنانى كه به همراهى تو از گناه توبه كرده اند استقامت كنيد». در سوره هود، من پیر شدم. اتفاقا آنچه در این روایات وجود دارد بدین صورت است که حضرت در کنار سوره هود از سوره‌های واقعه، مرسلات، نبأ، تکویر، نیز نام می‌برند، در حالی‌که در سوره‌های مذکور چنین مضمونی وجود ندارد.[2] 
البته در نقل ضعیفی وجود دارد که شخصی می‌گوید: «پیامبر را در خواب دیدم و از ایشان سوال کردم که چه چیزی در سوره هود شما را پیر کرد؟ حضرت در جواب به آیه مذکور اشاره فرمودند».[3] این نقل علاوه بر ضعف سندی و عدم مشخص بودن راوی، صرف یک خواب است که نمی‌توان به آن اعتماد نمود.
ولی بر فرض اعتماد به چنین نقلی در توجیه آن برخی این‌گونه گفته‌اند: «صرف امر به استقامت سبب پيري زودرس پيامبر نشده، زيرا امر به استقامت در سوره شوري هم آمده؛ ولي آنچه سبب اين پيري گشت، اين بود كه ايشان به استقامت امت هم مأمور شد (و من تاب معك) و وظيفه استقامت امت وقتي به دوش ايشان واقع شد، او را پير كرد».
پس‌نوشت:
[1]. هود: 112.
[2]. مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج89، ص198.
[3] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، دارالقلم، ص510.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://btid.org/fa/news/55728