فرق عشق و هوس...

23:43 - 1395/09/13

 

شاگردی از استادش پرسید: هوس چست؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور
اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد
داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به
امید پیدا کردن پر پشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت: هوس یعنی همین...!

شاگرد پرسید: پس عشق چیست؟
استاد به سخن آمد که به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش
که باز هم نمی توانی به عقب برگردی...
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد از شاگردش پرسید این دفعه چی شد؟ او در جواب گفت: 
به جنگل رفتم و اولین
درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. 
ترسیدم که اگر جلو بروم، دست خالی
برگردم.
استاد گفت: عشق هم یعنی همین...!

و این است فرق عشق و هوس...

http://btid.org/node/101796

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 2 =
*****
تصویر باران
نویسنده باران در

ذوق شــــــــــــعرم را 

کجا بردی

که بعد از رفتنـــــــت

عشق و شـــــعر و دفتر و خودکار

آرامـــــــم نکرد...

تصویر باران
نویسنده باران در

یک ساعت که آفتاب بتابد…
خاطــره آن همه شبهای بــــارانی از یاد میرود….

این است حکایت آدم هــا….
فراموشـــــی….

تصویر باران
نویسنده باران در

همیشه فردایت را
تنها تصور کن
بدون هیچ کس
تو و خودت...

امروز که تمام شود
حتی سایه ات هم
در کنارت نخواهد ماند...

این تنها قانونیست که
تو را باز میدارد
از التماس برای ماندن دیگران...

و تنها آن زمان است که
دیگر ترسی از رفتن
هیچ کس و از دست دادن هیچ چیز را نداری..