من طلاق نمیخوام

12:31 - 1395/02/25

18- سلام خسته نباشید .
 ببخشید من متاهلم خودم بچه تهرانم و همسرم ترک اردبیل. من متولد 67 هستم سیکل دارم ولی رفتم دیپلم خیاطیم گرفتم و همسرم متولد 65 و لیسانس زیست شناسی، من و همسرم از طریق اینترنت باهم آشنا شدیم قبل از اینکه بیاد خواستگاری همه چیز به خونوادش گفته بود و من خبر نداشتم .
اومدن خواستگاری گفتن هیچی رسممون نیست، و نه طلا نه آینه شمدانی برام نگرفتن عروسی و ماه عسل نرفتم، عقد هم کردیم هیچ کاری برام نکردن  هیچ کدوم از خونواده ی همسرم نه تبریک گفتن نه دیدن دادن سر سفره عقد.
یک سال بعدش رفتم توی خونه خودم، خونواده شوهرم و فامیلاشون هیچ کدوم پاگوشا نکردن هرچی برام میاوردن خونواده ی همسرم میبردش. کم کم اینا همش شد کینه رفتم تو دلم . همسرم هیچ وقت پشتم نبود و طرف خونوادش رو میگرفت، تا متاسفانه خیلی خونوادش دخالت میکردن توی زندگیمون تا این که یه دعوای خونوادگی پیش اومد (مادرم و برادرم اومدن خونه من و تا با خونواده همسرم صبحت کنه پدرشوهرم مادرم رو هل داد خواهر شوهرم یه سیلی زدم تو صورتم دعوا شد، برامون پلیس خبر کردن خواهر شوهرم رفت توی کوچه داد و جیغ میکرد رفتم لباسش کشیدم آوردم داخل . مردم جمع شدن پلیس اومد. بعد از این که اومدیم خونه، همسرم گفته بود رفتی توی کوچه لخت عریان . بخدا میخواستم خواهر شوهرم بیارم داخل که داد نزنه. همین) که من به عنوان قهر اومدم خونه ی پدرم .( قهر کردم اومدم خونه پدرم فکر نمیکردم نیاد دنبالم بخواد طلاقم بده . بخدا اگه میدونستم اینجوری میشه هرگز نمیومدم خونه پدرم به عنوان قهر)
2 سال گذشت و هیچ کدوم از خونواده همسرم نیومدن دنبالم. اونا به خاطر دعوا و گرفتن دیه ( خودزنی کردن) از دستمون شکایت کردن بعد من مهر و نفقه ام رو گذاشتم اجرا. حالا هر کسی که میشناختم واسطه قرار دادم که برگردم سر زندگیم خونواده همسرم و خود همسرم قبول نکردن. هرچی التماس و خواهش و قسم و قران همسرم رو میدم قبول نمیکنه میخواد طلاق بده.
من همسرم و زندگیم رو دوست دارم نمیخوام اسم بیوه بیاد روم طلاق بگیرم. هرچی زنگ و اس میدم به همسرم جواب نمیده. کارم شده گریه. کاری از دستم برنمیاد. جهیزه ام آوردم خونه پدرم . دارم دیوونه میشم خیلی سخته برام. هرچی دعا و نذر میکنم نمیشه که نمیشه .

توروخدا من چیکار کنم کاری از دستم برنمیاد از شما راهنمایی میخوام. کمکم کنید. اول تابستون هم میخوان هم مهرم بدن هم دارن برای طلاق میان(مهریه م قسط بندی شده 6 تا پیش پرداخت 4 ماه یکی) اومدن بیفتم رو دست و پای همسرم گریه کنم و یه دونه کتاب قران ببرم قسمش بدم که برم گردونه؟
شما بگید چیکار کنم چه حرفی بزنم که قبول کنه. چون من هرچی حرف زدم قبول نکرد لطفا راهنماییم کنید؟
من معمولا فشارم میفته پیش همه گفته من مریضم هرماه یه دفترچه برام میگیره از یه طرف هم میگه من 12 تا سیم کارت داشتم با هزار پسر حرف میزدم بخدا دست بزارم رو قران من با کسی حرف نزدم و رابطه نداشتم . اینا باعث شده روی تصمیمش بمونه

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/91135

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 1 =
*****
تصویر فردی
نویسنده فردی در

سلام منو همسرم خیلی اختلاف داریم تقریبا هروز دعوا داشتیم و نمیگم همش اون مقصره منم مقصر بودم ولی اون هیچ وقت کوتاه نمیاد همیشه من پیش قدم شدم حدود ۲۰ روز پیش ینی درست روز عید غدیر خونه اونا بودم همسرم اومد بهم گفت چرا درست سلام و احوال پرسی نکردی با خواهرم چرا ...................

تصویر شقایق کریمی
نویسنده شقایق کریمی در

من طلاق نمیخوام عاشق شوهرمم از خونه قهر کرده رفته اشتباه از من بوده اما اون برنمیگرده خانوادش نمیزارن من اشتباه رو چند بار تکرار کردم اما دیگه نمیخوام تکرار کنم میخوام بهش ثابت کنم کمکم کنید خواهش میکنم 

تصویر یاسمن
نویسنده یاسمن در

سلام منم شوهرموخیلی دوست دارم دیوانه وار اونم منو دوست داشت نمیدونم الان داره یانه یه مریضی گرفتم ک درمان داره ولی همسرم میگه خسته شدم میخوام جدا بشم چیکار کنم ک جدا نشم دیوونه میشم جدا بشم خیلی دوستش دارم 

تصویر کارشناس پاسخگو

سلام؛ متاسفانه از نوع بیماری شما اطلاعی نداریم و این که آیا همسرتان فقط به خاطر این بیماری هست که می‌خواهند جدا شوند یا علل دیگری هم دارد؟ با توجه به اینکه این سوال برای چندین روز پیش هست خوشحال خواهیم شد در صورتی که صلاح دیدید و نیاز به کمک هنوز باقی بود سوال را به صورت کامل با شرح توضیحات در این آدرس ارسال بفرمائید تا کارشناسان مشاوره پاسخ شما را تقدیم نمایند:

https://www.btid.org/fa/node/add/forum

تصویر محدثہ
نویسنده محدثہ در

منو شوھرم تویعقد بودیم و خونہ مادر شوھرم زندگی میکردم بخاطر دعوا ھای زیادمون کہ ھردو تقصیر داشتیم منو بیرون کردہ من پشیمونمو میخوام شوھرمو نگہ دارم برا خودم چیکار کنم؟

تصویر Shaghayegh
نویسنده Shaghayegh در

سلام من 22 سالمه و شوهرم 27 سالشه ​​​​​​ تورو خدا کمکم کنید همسرم میگه خسته شدم ازت یا مهرتو ببخش با من زندگی کن یا طلاق خواهش میکنم کمکم کنید هر کاری میکنم راضی نمیشه راستش با مشاوره تلفنی صحبت کردم میگه من باعثم میگفت سه تا چیز تو زندگی مهمه اول احترام اعتماد محبت 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سوال را در تاپیک جدا گانه ای بپرسید، اینجا کسی نمی‌بینه که جواب بده

تصویر Shaghayegh
نویسنده Shaghayegh در

سلام تورو خدا کمکم کنید همسرم میگه خسته شدم ازت یا مهرتو ببخش با من زندگی کن یا طلاق خواهش میکنم کمکم کنید 

تصویر  Bb
نویسنده Bb در

فقط دوستان دعا کنید هر کسی این مشکل داره زودتر گره مشکلش حل بشه

منم مشکلم همینجوری تقریبا

 

تصویر mojgan.t.dadashzadeh@gmail.com
نویسنده mojgan.t.dadash... در

منم مثل تو عزیزم..خونواده نامزدم دوسم ندارن ..ولی نامزدم هیچوقت پشتمو خالی نمیکرد همیشه طرف من بود..ولی عوض شده الان طرف خونوادشو میگیره میخواد جدا بشه..به طور مجنون وار دوسش دارم نمیدونم آخرمون چی میشه..اصلا نمیخوام جدا بشم..3ساله نامزد کردیم عروسی نمیگیرن میخوان پسرشون طلاقم بده

تصویر سمیه و  هوشمند
نویسنده سمیه و هوشمند در

الانم دوسش دارم دعا میکنم خدا ارومت کنه مث من , من بعضی وقتا اروم نیستم اما ایمانم قویه زن مسلمونی نیستم اما همه زندگیمو دادم دست خدا میخوام خدا بیاد پادرمیونی کنه منم فکر کنم طلاق بگیرم یک ساعت بعدش مردم , نمیدونم اما خیلی ایمانم قویه خیلی به وجود خدا اعتقاد دارم

تصویر سمیه و  هوشمند
نویسنده سمیه و هوشمند در

منم عین توم دو ساله اینجوریم نمیخوام طلاق بگیرم خیلی دوسش دارم اما منتشو نمیکشم , منم از طلاق میترسم وحشتناک ,هر کی جای من بود دیونه شده بود

تصویر raha1265
نویسنده raha1265 در

عزیز دلم اون دلش جای دیگست بعدشم فداتشم یه هم چین ازدواجی از اول اشتباه بوده چون ریشه خانواده خرابه اصالت نداره وجدان انسانیت در وجود همچین انسانهای بیماری خشکیده حتی حیوون بهتر از ایناست میدونم  سخته طلاق ولی هر سرپایینی نشونه سقوط نیست

بزرگترین اشتباه شما اینه که التماس میکنی محل میدی گریه میکنی میدونم درک میکنم سخته تو هیچ تقصیری تو این مسائل نداشتی اصلا فقط تنها تقصیرت اصرارت التماست پافشاریته بزار هر گوهی دلش میخواد بخوره هر کسی با همچین آدمی زندگی کنه اگه کوتاه بیاد مثله تو میشه زندگیش واگه کوتاه نیاد هر بلایی که سرتو آوردن عینه همونو هزار برابرشو سر اون کثافتا میارن هم خواهر سلیطش هم همسرتو خانوادش مطمئن باش این دنیا همه جواب پس میدن فقط زرنگ باش حقو حقوقتو بگیر به گوه خوردن میوفته اصلا زنگ نزن مسیج نده هیچی بزار تموم بشه شاید یه ماه  یک سال دو سال ده ساله دیگه میفهمی برای تو بهتر از این کثافت بوده 

تصویر shokofe
نویسنده shokofe در

ان شاءالله ب حق این روزای خوب مشکلت حل بشه

تصویر یاسی73
نویسنده یاسی73 در

ولش کن اگ اون تورومیخواست میومد دنبالت....میدونم سخته خیلی سخته ولی خودتو تباه نکن اینقدخودتو عذاب نده خیاطی کن سرگرم شو خودتو ب ی جایی برسون بزار بسوزه ک توروازدست داده....ی روزی سرش ب سنگ میخوره برمیگرده ببینه خیلی بهترازقبل شدی پیشرفت کردی.اون موقع توتاخچه الابرار زمین گرده عزیزم نگران نباش

تصویر 123456
نویسنده 123456 در

خ گناه داری 

من یک طرفه به قاضی نمیرم که بگم اونا فقط مقصر هستن 
البته که شما هم مقصری ولی خب 

گریه و زاری فایده نداره، اصن چه معنی میده گریه کنی و به دست و پا بیوفتی ادمای ضعیف این کارو انجام میدن 
ولی ادمای قوی فقط عمل میکنن 

شوهر شما خ کله شقه 
قوی باش 
برو دادگاه 
البته قبلش برو پیش رئیس دادگاه بگو نمی خوای طلاق بگیری اونم معمولا  شما دوتا رو میفرستن مشاوره 
وقتی رفتین پیش مشاور با شوهرت حرف بزن چون مشاور از بیرون به قضیه نگاه میکنه و هم اینطور که یه غریبه هست دل شوهرتو نرم میکنه مطمئن باش 
برو پیش یه مشاور خ کار بلد 

دختر جان اینو یادت باشه یه زن اگه بخواد و اراده کنه میتونه یه شاهو از تخت پادشاهیش بکشه پایین و خودش پادشاهی کنه 
مثلا بچه پایتخت  هستی 
تو باید خ چیزا بلد باشی 

یا علی 

 

تصویر setayesh.mashreghi

سلام دوست عزیزم

خیلی براتون ناراحت شدم

اولین چیزی که میخوام بگن خدمتتون اینه که اتفاقا آذری ها خیلی رسم و رسوم خاصی دارن از طلا و لباس و شاباش خرید انچنانی و .... هیچ فرقی هم نداره چه پولدار باشن چه وضع اقتصادی خوبی هم نداشته باشن باز این مراسم رو به جا می یارن حالا اونیکه پولداره سرویس برلیان و خونه و ماشین و .... میده اونیکه نمیتونه 1سرویس معمولی میگیره و خرید معمولی و ....

مگه میشه واسه تازه عروس که ازدواج اولش هست آینه شمعدون نگرفت و خرید نکرد براش و هدیه ی سر عقد نداد؟!!!!!!!!

باور کنید توی تُرک زبان ها حتی واسه خانم بیوه هم همه ی این کارها رو میکنن

متاسفانه خانواده ی همسر شما یک مورد واقعا نادر هستن....

عزیزم متاسفانه شما هم مثل یکی از دوستای خیلی عزیز من برا شوهرت و خانوادش راحت گرفتی و همین باعث شده جای اینکه سر تا پات رو طلا بگیرن و روی چشم بزارنت اینطوری با شما برخورد کنن

عزیز دلم دوست من بنده خدا برایاینکه به شوهرش نشون بده دوستش داره رفت مهریه ش رو بخشید(500 سکه رو کرد 14 سکه) فکر میکنی بعدش چی شد؟ شوهر نامردش 1هفته بعد اینکه دوست من مهریه رو میبخشه صبح که دوستم سر کار بوده یه خاور میگیره کل جهیزیه و پول و طلا و وسایل شخصی و لباس و .... رو جمع میکنه و میره که میره

فکر میکنی اگه دوستم مهرش رو نبخشیده بود اون جرات میکرد چنین کار وحشتناکی باهاش بکنه؟

بنده خدا دوست من صدای ضبط شده ی شوهرش رو داره که شوهرش در اون اعتراف کرده دوست من در 2سال زندگی مشترک همیشه حتی خرید منزل رو با حقوق خودش انجام داده و از شوهرش هیچ وقت هیچی نخواسته...اگه مرد واقعا مرد باشه یکی مثل دوست من یا یکی مثل شما رو باید روی سرش حلوا حلوا کنه

دوست من انقدر ضعف نشون نده سیکل داری مگه چیه؟ مگه انسانیت و فهم و شعور و کمال یک انسان به مدرک تحصیلی اونه؟

من با توجه به چیزهایی که در زندگی دوست و آشنا خصوصا همین دوست عزیزم که انقدر سختی کشیده دیدم بهت توصیه میکنم به فکر خودت باش

مردای این مدلی هر چقدر هم جلوشون کوتاه بیای باز قدر شناس نیستن و تازه جسور تر هم میشن

امیدوارم از حرفای من ناراحت نشی

 

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

پاسخ اجمالی:

مشکل شما به دو دغدغه و یک روش غلط شما بر می گردد.

دغدغه اول: مشکل فرهنگی

دغدغه دوم: ازدواج از طریق دوستی و فضای مجازی

روش غلط شما: التماس برای ادامه زندگی

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

با سلام

از انتخاب گروه مشاوران رهروان ولایت برای همفکری و مشاوره متشکریم

پرسشگر گرامی مسئله شما در وهله اول بر می گرده به نوع آشنایی شما، شما از طریق سایت همسرتان را انتخاب کردید و به نظر می رسد تحقیق کافی در این مرحله صورت نگرفته باشد و صرفا به خاطر عواطف و احساسات جوانی شوهرتان را انتخاب کرده باشید.

به خاطر همین شوهر شما با دو مشکل بزرگ در ذهنش درگیر هست و رفتارهای شما این مسئله را تشدید می کند و اگر رفتارتان را تغییر ندهید فکر نکنم بتوانید به سر زندگی برگردید اما اگر درست رفتار کنید احتمال زندگی مجدد وجود دارد من اول به دو دغدغه ذهنی شوهر شما اشاره می کنم بعد نسبت به رفتارتان سحن خواهیم گفت.

دغدغه اول:  دغدغه فرهنگی است و طبیعی است فرهنگ قومیت ها متفاوت می باشد و دختری که در تهران بزرگ شده از نظر فرهنگی با پسری که در یک قومیت و مکان دیگر بزرگ شده متفاوت خواهد بود طبیعتا خانواده اردبیلی بیشتر به سنت ها پایبند است اما سبک شما تهرانی است خوب این امر باعث تضاد شدید بین شما و خانواده می گردد و چه بسا خانواده پسر فکر کنند شما فرد بی قید و بندی هستید.

دغدغه دوم: این است که شما در فضای مجازی اشنا شدید و مدتی دوست بوده اید این مسئله به شدت ذهن شوهر شما را مشغول کرده است و وی فکر می کند هر ان شما با فرد اجنبی در ارتباط هستید و تفاوت فرهنگی به این فکر قدرت می بخشد و مثل خوره ذهن وی را نابود می کند.

اما کارهای شما: شما وقتی التماس می کنید که شوهرتان شما را بر گردونه بر افکار غلط شوهرتان صحه می گذارید و وی روز به روز بدتر می شود پس شما باید التماس نکنید بلکه کاملا طبیعی بر خورد کنید و استدلالی جلو برید و به وی بفهمانید که شما به زندگی تان ارزش قائل هستید اما به شرطی که این ارزش دو طرفه باشد مدتی باهاش تماس نگیرید و بهش فرصت دهید تا فکر کند در نهایت ممکن است چند ماه دیگر به این نتیجه برسد که وارد مذاکره شود در این صورت شما به صورت اصولی مذاکره کنید لذا من نظرم بر این است که چند ماهی بهش فرصت دهید و در طول این چند ماه تماس نگیرید به حال خودش واگذار کنید.

موفق باشید