من کی ام . با قرار و فعل حرام میخواست من رو خداشناس کنه!

06:41 - 1397/11/02

سلام من یک دخترم و سالها پیش با پسری  فقط از طریق چند تماس تلفنی بابت راهنمایی در انجام کاری  که توسط شخصی معرفی شدند در یک بازه زمانی بسیار کوتاه که هیچ شناختی از هم نداشتیم و فقط موضوع کار بود از سر دلسوزی عاشق شدم و با تمام وجود ابراز علاقه و احساسات کردم قرار گذاشتیم و همدیگه رو دیدیم من فقط سرشار از عاطفه و محبت بودم چون تنها دلیل عاشق شدنم دلسوزی بود و هیچ از روابط جنسی نمیدونستم و ایشون بنا به گفته خودشون به خاطر رفتار محبت آمیز من متأسفانه دست منو گرفتند و صورتم رو بوسیدن ( در خیابون)و در آخر هم هیچ جوابی به پیشنهاد من ندادند و بهم گفتند انشاءالله، توکلت به خدا باشه امیدت به خدا باشه برو خودتو بشناس تا دیگران رو و بعد خدا رو بشناسی و بعد برای همیشه قطع هر گونه ارتباط، از همون روزها تا الآن آدم موفق و با نشاط نیستم و عجز و ناتوانی تمام وجودم رو فرا گرفته و نمیدونم من کی ام و کجای کار قرار دارم خدا کیه و کجای کار قرار داره و ضمن اینکه اون عمل نادرستی که گفتم انجام شد این صحبتها هم همچنین من رو از پا درآورده معنی انشاءالله رو نمیدونم و اینکه کجا باید بکار برد و توکل و امید یعنی چی ؟ و به چه درد میخوره هیچ درکی ندارم یعنی توکل، امید و خدا تو دلم جاری نیست اصلا و این در حالیست که قبل از این اتفاق با تمام وجودم امید به خدا . توکل به خدا. انشاءالله . خودم و خدا رو احساس میکردم و در هر کاری موفق بودم الآن نقش خودم ، اسباب رو انکار میکنم و هر کاری میخوام بشه و اقدام میکنم ته دلم میدونم نمیشه با این جملاتی که این آقا بهم گفت من نابود شدم خواهش میکنم شما هم یه جمله بگید که با تمام وجود درک کنم و به دلم بنشینه معنی تمام اینا ، سالهاست درگیرم و گاها تو این زمینه مطالعه میکنم بدتر میشم و دچار سرگردونی و حیرانی بیشتر و گمراهتر میشم . به من بگویید من کی ام ؟ و کجای کار قرار دارم؟ امید و توکل کی و کجا باید باشند؟ انشاءالله چی؟ اینا یعنی که من فاعل نیستم و اسباب دخیل نیست من قدرت ندارم دیوونه شدم تو رو خدا همونطوری که با یه جمله نابود شدم فقط با یه جمله من رو به لحظه گذشته ام برگردونید،  که میدونستم اگه مثلا در درس موفق نشدم مقصر خودمم و همیشه تمام تلاشم رو میکردم تمام راهها و ابزار رو بکار میگرفتم  تا موفق شوم( الآن تمام تلاشم رو نمیکنم و  سریع با شکست اولین راه میگم نه اگه خدا میخواست میشد و راههای دیگه رو نمیرم) و با تمام وجود حس میکردم نیرویی غیر از خودم الآن اینجور نیستم تو رو خدا نجاتم بدین سالهاست درگیرم مثل مرده متحرکم. میخوام مثل اول آفرینشم باشم متأسفانه مطالب زیاد حال من رو بدتر میکنه فقط یه جمله قوی میخوام که منو برگردونه

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/140238

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****
تصویر مصطفی راهی

با سلام.
ما هم از شرایط و حالی که برای شما پیش آمده متاسفیم و امیدواریم که به زودی زود مشکلتان برطرف شود.
آنچه در برداشت اولیه و طبق تجربه به ذهن می‌رسد این است که آن رفتار اشتباه نمی‌تواند اینگونه شما را فرو بریزد مگر اینکه ریشه‌های این فرو ریختن را از زمانهای قبل و در لایه‌های زیرین رفتارهای ظاهریتان جستجو نمایید چرا که نه حرف آن شخص به این میزان سنگین بوده و نه رفتارش این همه توان شکستن شما را داشته مگر این که شما از قبل آمادگی این بهم ریختگی را داشته‌اید و منتظر آن ضربه بوده‌اید.
به نظر می‌رسد این همه افکار منفی و نداشتن توکل و... را باید در مرور گذشته تا حالتان بیابید و مورد بررسی قرار دهید. برای این کار بی شک نیاز به مراجعه به یک مشاور و روان‌شناس با تجربه، متعهد و کارآزموده دارید تا ریشه‌های این مشکل را برای شما بیابد و به کمک شما حل نماید.
شاید کلیدیترین سوالی که بتواند به شما کمک کند که کمی عمیق‌تر بیندیشید این است که بجای اینکه به خودتان بگویید حالم با آن ملاقات خراب شد بپرسید چه شد که حالم با آن ملاقات به ریخت؟
شما گفتید که " از سر دلسوزی عاشق شدم و با تمام وجود ابراز علاقه و احساسات کردم قرار گذاشتیم و همدیگه رو دیدیم من فقط سرشار از عاطفه و محبت بودم " چرا باید اینگونه باشد که این حد از علاقه در کوتاه ترین زمان ممکن برای شما حاصل شود؟( این مطلب را نیز بررسی نمایید)

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام خدمت کاربران و تشکر از نظراتشون، و عرض سلام خدمت کارشناسان انجمن لطفا به این دو سؤال جواب بدین؟ اگه شرایط ازدواج برام پیش بیاد آیا باید این موضوع رو بگم؟ من این حس رو دارم گناهکارم و خدا منو نبخشیده لطفا امید بدین به بخشش خدا

تصویر مصطفی راهی

با سلام. قطعا که خدا بخشنده هست فقط به این بستگی داره که آیا اون شخصی که از خدا بخشش رو طلب میکنه از ته دل توبه کرده یا نه. پس شما به دل خودتون رجوع کنید و ببینید که آیا عمیقا از اون رفتار پشیمون هستید یانه؟ اگر هستید پس ما هم به شما تبریک می‌گیم که به دایره عفو الهی وارد شدید.
درباره گفتن این مطلب هم به خواستگار به گمانم اگر دلبسته اون آقا نباشید یعنی اون در گذشته شما بوده و به حال و آینده شما راه پیدا نکرده و اثری هم در زندگی شما به اون میزان نگذاشته که این اثر تا این زمان در زندگی شما باقی مونده باشه پس نیازی نیست به خواستگارتون بگید خصوصا که شما توبه کردید.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

معلومه نه

کاری نکردی که

البته واقعا دست از ساده لوح بودنت بردار

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خدا خیلی دوستت داشت که افتضاح بیشتر نشد

ان شاءالله یعنی همین که خدا نزاشت لگد مال بشی!

منتها قرار نیست خدا همیشه جلوی اشتباهت رو بگیره!

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

اوه یه گناهی شده که باید جبران بشه یعنی توبه کنی و دیگه تکرار نشه...اینهمه فلسفه بافی خودتو داغون من کجام اون کجاس کی به کیه خیلیا هستن در پوشش دین خیانت میکنن 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خدا بهت رحم کرد

کارهای دیگه باهات نکرد بنده خدا

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

واقعا! اگر کاری می‌کرد که از دختری بیفتی چی؟! 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خیلی از شما ممنونم از اینکه وقت گذاشتین و راهنمایی کردین سر این موضوع خیلی شکستم و پیر و داغون شدم افتاده شدم و افسردگی گرفتم سالهاست از اون ماجرا میگذره و من از زندگیم جوانیم هیچ نفهمیدم ، نمیدونم اگه شرایط ازدواج پیش بیاد این اتفاق رو باید بگم یا نه ؟

تصویر مصطفی راهی

تاکید می‌کنیم بر این مطلب که حتما بگردید دنبال علت این مطلب که چرا این خطا که البته مهم هم بوده این چنین شما رو به وادی پوچی و ناامیدی کشونده؟ چرا که خود واقعه فی نفسه این همه مخرب روح و روان نبوده است خصوصا که فوری متوجه شدید و توبه کردید.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

با سلام ضمن تشکر از پاسخگویی شما. من تا آن زمان و در اون سن(26) هیچ گاه تن به ذلت نداده بودم تو سخت ترین شرایط قرار گرفته بودم اما نباختم اما متأسفانه در این اتفاق بسیار شکستم خرد شدم  تحقیر شدم و سالهاست که این شکست من رو از پا درآورد . اثرات مخرب در روح، روان و در نهایت نابودی جسمم ماندگار شد طوری که ترس از قرار گرفتن در اجتماع دارم ، تو این چند سال بارها تماس از طرف ایشون داشتم مطمئنم که ایشون بودند اما نمیخوام ذره ای احساس نسبت به ایشون در وجودم داشته باشم به گونه ای که تمام سعیم رو میکنم اگر ازدواج کردم به جهت جبران تا جایی در توانم هست نسبت به همسرم کمترین محبتی دریغ نکنم . سالهاست زجر کشیده ام در خود ریخته ام افسردگی گرفته ام ، یعنی با توبه حقیقی این گناه تو کارنامه ام نیست و خدا در برابر همسر آینده رسوام نمیکنه

تصویر ابن عابدین
نویسنده ابن عابدین در

خانم محترم به این چرت و پرتها نگاه نکن که میگن نه نباید بگی.همه اش بستگی به کسی داره که قراره با شما ازدواج کنه.اگه آدم حساسی بود باید بهش بگی.وگرنه بعدا از ازدواج بفهمه باید انتظار طلاق رو داشته باشی

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

معلومه که نباید بگی

کاری نکردی

رفتی به نیت خواستگاری

فهمیدی سرت کلاه رفته

هرچند از سادگیت من هم متعجب شدم!!!

 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام فقط پیشنهاد ازدواج ، و این در حالی بود که من هیچ اطلاعی از شهوت و میل جنسی نداشتم خدا شاهده، خواستگاری و پیشنهاد بنده صرفا از سر دلسوزی و برای ازدواج بود ایشون از یک قومیت هستند و من هم از قوم دیگه، معرفی که ایشون رو به من معرفی کردند تا در مورد کارم از ایشون راهنمایی بگیرم عنوان کردن ایشون فلانه( اسم قومیتشون رو بردند) بهش محل نده و از خیلیا خواستگاری کرده و جواب رد شنیده اینجا بود که دلم متأسفانه سوخت و در حالی که هیچ شناختی از هم نداشتیم من کامل خودم رو معرفی کردم و در مورد پیشنهادم  بسیار پافشاری کردم حتی از مسئولین مرتبط با جایی که مشغول بودم کمک خواستم و واسطه قرار دادم من بدون هوا و هوس جلو رفتم صرفا جهت کسب رضایت ایشون برا ازدواج و میتونستم به ایشون ثابت کنم اگه مدتها با ازدواج در کنار هم باشیم هیچ گاه رابطه ای با ایشون برقرار نخواهم کرد و ایشون جز محبت از من نخواهند دید در واقع من با این نیت جلو رفتم که ثابت کنم همه اقوام مختلف کشور انسانیم چون معرف ما  آدم خودبینی بود

تصویر فاطمه ملک زاده
نویسنده فاطمه ملک زاده در

به نظرم شماحتما باید با یه روانشناس صحبت کنید تا با واقعیت ها آشنا بشید 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

نه بابا بیشتر سردرگم میشه باور کن

روانشناس لازم نداره

یک مشاوره اخلاقی و اعتقادی میخواد

الان میره پیش روانشناس غرب زده بدترش میکنه

تصویر Mohammad7
نویسنده Mohammad7 در

مجددا سلام .

ترحمتون بیجا بوده .

قدر خودتونو بدونید.  گذشته رو فراموش کنید.

دیگع هم نگید جوونیم فلان شد بهمان شد .

خدا دوستون داشته اتفاقات بدی نیفتاده .

الانم با انرژی زندگیتونو ادامه بدید

تصویر Mohammad7
نویسنده Mohammad7 در

سلام.

زیاد مفهوم‌ نبود متن . چه پیشنهادی دادید؟

)انشالله) یک لفظ عادی شده برای ما و مرتب به کار میبریم .

اما خیلی معجزه میکنه .

من توی قرآن ۲جا دربارش خوندم :

۱. یک جا به پیامبر میگه خداوند که : هرگز مگو فردا چنان میکنم مگر اینکه بگی انشالله 

 

۲. دو نفر بودن باغ دار ، قرار گذاشتن که فردا برن چیدن محصولشون ، صبح رفتن دیدن برباد رفته، چون نگفتن انشالله .

 

انشالله یعنی تلاش ما ، زحمات ما ، به ثمر میشینه اگر خدا بخواهد ،

به این معنی نیس ما بشینیم و بگیم انشالله خدا انجام میده ، خیر

ما انجام میدیم تلاش میکنیم اگر خدا خواست نتیجه گرفتیم چه بهتر ، اگر هم نشد حتما حکمتی بوده .

 

من بعد از ۲۹سال یه چیزی رو فهمیدم معنای توکل و انشالله و سپردن خودمون به خدا ، فقط و فقط برای آرامشه .

اگر نتیجه حاصل بشه که خدا رو شکر

اگر هم نشه کسی نخواسته که خودش مراقب اوضاعه، خودش بهترین حامی هست .

 

نکته آخر : من‌نمیشه برم دزدی کنم ، پولشو خرج مسجد کنم ، و بگم توکل کنید به خدا و از خدا حرف بزنم. 

این آقا بوس و دست و ... رو انجام داده ، دم از خدا زده ،

شما توجه نکنید . دید خودتونو خراب نکنید .

شیطان بوده .

ذهن شمارو خواسته منحرف کنه .

به قرآن پناه ببر تا درست شه شرایط روحیت

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ممنون

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

مقدمه ای که بخواد با فعل حرام شروع بشه بهتر از این نمیشه

چرا اینقدر دخترها ساده اند؟