نامزدم میگه گزینه بهترازتو هست!

07:31 - 1400/03/22

سلام نامزدم۱۶سال و۱۱ماهشه منم۲۶سالمه باهم بحث کردیم میگه که گزینه بهتر از تو در آینده نصیبم میشه و الانم هست تو چه آپشنی داره اخه!

میگفت خیلی ناراحتی برو همون دخترا که ریخته به قول خودت رو بگیر

اینجوری میگه اعصابم خورد میشه شما بودین اعصابتون خورد نمیشد چیکار میکردین ۳ساله نامزدیم.

---------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe

 

http://btid.org/node/170262

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****
تصویر مسیح
نویسنده مسیح در

ما با  کسی که ۱۰ سال کوچکتره ازدواج نمیکردیم .با کودکان ازدواج نمیکردیم . و اگه کسی ما رو  اپشن بیشتر میخاست با یه خداحافظ خوش حالش میکردیم :)))

چون  این زندگی دوام نمیاره .ببین کی بهت میگم 

تصویر به تو از دور سلام

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

سلام بر شما کاربر ارجمند

ببینید آقا نامزد شما نه تنها گرم و سرد زندگی رو نچشیده؛ چیزی هم به دلش نمانده که حسرت خوردن رو تجربه کنه؛ تا آمده بفهمه کیه، شما نامزدش کردی! چه بسا تعریفش از خودش و خانمها این باشه که موجوداتی بسیار خواستنی هستند که هر زمانی اراده کنند همسر برمی گزینند و همسر هم موجودیست که آفریده شده که همه آرزوهای خانم رو اجابت کنه! 

یک وقتی من واسطه ازدواجی شدم. دلیلش هم این بود که مادر پسر به من سپرده بود که برای پسرشون واسطه بشم. من دیدم دختری موقری در فامیل هست که لیسانسش رو گرفته و شاغل هم هست و خوش چهره هم که هست و خلاصه امتیازات بالایی داره .... و متوجه شدم خیلی تمایل داره ازدواج کنه ولی خواستگار نداره. اون پسر هم با اختلاف سنی یکسال با خانم ، مهندس رسمی شرکت نفت ، خوش چهره و خوش اخلاق و خوش مشرب و خلاصه ایشون هم دارای امتیازاتی بود. متأسفانه پس از ازدواج هر بحثی میکردند، به مادر منتقل میکردند و مادرشون هم با من تماس میگرفتند. (بهرحال گاهی واسطه شدن این مسائل رو هم داره) در یکی از این دعواها مادر دختر به من گفت همونطوریکه واسطه این وصلت شدی حالا هم دخترم رو راضی کن طلاق بگیره. (من به احدالناسی پیشنهاد حتی بهم خوردن نامزدی نمیدم. چه برسه به طلاق؛ چون معتقدم هرکسی خودش باید به این نتیجه برسه و اگر قراره با مشورت هم به این نتیجه برسه؛ باید مشاور این پیشنهاد رو بده که اصول مشاوره میدونه؛ نه من!) ولی چون دختر در صحبت کردن و بیان مقصودش ضعیف بود، بهش گفتم مادرت میگه طلاق بگیر؛ نظر خودت چیه؟ گفت: من طلاق نمیخوام. گفت: من تا 22_23 سالگی یک خواستگار نداشتم؛ کلی نذر و نیاز و دعا کردم تا خدا به دل تو انداخت واسطه بشی. حالا تصور کن جدا شم کی منو میگیره؟ دیگه تو هم پشت دستت داغ میگذاری برای من قدمی برداری! گفتم پس بزرگ فکر کن و با این خیالات بچه گانه نه شوهرت رو اذیت کن و نه ته دل مادرت رو خالی کن و نه پشت دست من داغ بگذار!

خیلی از خانمهایی که در سن پایین ازدواج می کنند و بعد ناسازگاری می کنند؛ و بقولی خدا رو بنده نیستند؛ دلیلش اینه که خیال می کنند همانطوریکه بار اول ازدواج کردند؛ دوباره هم ازدواج می کنند. خیال می کنند که بقول صائب تبریزی:
 سر زلف تو نباشد، سر زلف دگری
از برای دل ما قحط پریشانی نیست
(یعنی تو نباشی؛ هزار نفر دیگه برای من هست) بعد که طلاق گرفتند می فهمند که خبری نیست!

البته خب حق هم دارند؛ بلوغ فکری به فاصله چند سال پس از بلوغ جنسی اتفاق می افتد. راستش رو بخواهید من نظرم این هست که پدر و مادرشون در حقشون جفا کردند که فرصت بهشون ندادن خودشون رو پیدا کنند و بفهمند کی هستند؟! چه جایگاهی دارند؟! و ... فورا شوهرشان دادند؛ خب اونم به بلوغ فکری نرسیده خیال میکنه ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند و له له میزنند و مشتاقند تا تو را به همه رویاهات برسانند!!!!!!
لذا من برای شما پیشنهادی دارم و البته نگرانم شما از پیشنهاد من خطا برداشت کنید. ببینید پسرم من نمیگم نامزدیت رو بهم بزن. و نمیگم این دختر بدرد تو نمیخوره. این موارد رو با نوشتن دو سه تا پیام مجازی یکطرفه، بدون شنیدن صحبتهای خانم نمیشه قضاوت کرد و حکم داد. لذا صرفا در حد یک پیشنهاد بهش نگاه کن؛ لطفا. شما با شرایط خود بررسی کن و ... .
پیشنهاد من این هست که عقدتون رو عقب بندازید و به ایشون بگید نیاز به تأمل بیشتر دارید و یکماهی رو هیچگونه تماسی با ایشون نگیرید. و با آرامش و البته قاطعانه و بدون مشاجره و هرگونه پرخاشگری؛ ولی جوری که گرفتگی و ناراحتیتون در چهره تون کاملا نمایان باشه؛ به نامزدتون بگید که من باید بیشتر فکر کنم.باید فکر کنم به اینکه من نمیتونم سالی 12 مانتو بخرم. من نمیتونم بیخیال بشم که شما هرجا دلت خواست بری و اجازه نگیری(البته این را بدانید که الان، از نظری شرعی هیچ وظیفه ای در قبال اجازه گرفتن ازشما نداره) باید به این فکر کنم که دختر 13 ساله ای که 23 سالم بود عاشقش شدم، الان بعد از سه سال متوجه شده که براش بهتر از من هست. باید به این فکر کنم که نامزدم گناهی نکرده که باید درس بخونه ولی میخواد به زور همسر من بشه. باید به خیلی از حرفها و رفتارهات فکر کنم؛ شاید خدا هم برات خواست از اسارت عشق من آزاد شدی!!!!!!!!!!(البته شما با ادبیاتی بگو که کاملا رساننده باشه و کاملا متوجه بشه که باید ترمز بکشه)!
البته تأکید میکنم این پیشنهاد به منزله بهم زدن نامزدی نیست. و فقط یک دنده بک گرفتن از جانب شماست که ایشون متوجه شه اگه میخواد به شما برسه باید ترمز بکشه!
شما یکماه هیچ گونه تماسی با ایشون نگیر. ولی خانواده ها رو هم درگیر نکن. و بین خودتون دونفر مطرحش کنید. اگر قراره به خانواده هم گفته شه اجازه بده ایشون بگه و بعد مردانه حرفهات رو بزن! این پیشنهاد این خاصیت رو هم داره که هرکدامتون در عالم تنهایی و بدون داشتن دیگری بررسی کنه که این ازدواج چقدر براش ارزشمند هست و چقدر باید روش سرمایه گذاری کنه!

پسرم؛ پیشنهاد اولیه من چنانکه در پیجهای قبلی هم گفتم رفتن به مشاوره متخصص و متعهد هست. ولی خب مشاوره ؛ جلسه ای 150 هزار تومان شاید برای همه مقدور نباشه. و این هست که آدم متوجه میشه چقدر باید قدردان مشاوران اینجا باشه که در طبق اخلاص مشاوره می دهند. 

امیدوارم که عاقبت بخیر باشید و هرچه بصلاحتون هست مقدر بشه. آمین

یاعلی

تصویر sed313
نویسنده sed313 در

با سلام خدمت شما مخاطب گرامی

سوالاتی مشابه در همین موضع قبلا پرسیده شده و کارشناسان و کاربران محترم سایت پاسخ گویی داشته اند برای دریافت جواب خود می‌توانید به لینک زیر مراجعه کنید:

http://btid.org/node/170033

با تشکر، موفق باشید.