هنوز عشق اولم رو فراموش نکردم

01:57 - 1394/02/06

سلام به همه اعضای سایت. من ۲۱ سالمه و تا امروز هیچوقت علاقه ای به ازدواج نداشتم. چندوقتیه همش از خودم میپرسم علت این عدم تمایل برای ازدواج چی میتونه باشه؟ تنها جواب قانع کننده ای که تونستم پیدا کنم این بود که "من هنوز عشق اولم رو فراموش نکردم".

شاید فکر کنید تازه اون رابطه تموم شده و هنوز حالو هواش از سرم نپریده، اما الان ۴ سال از آخرین باری که اون فرد رو دیدم میگذره!!! و هنوز هم گاهی دلم براش تنگ میشه!!

من ۶سال عاشق اون فرد بودم اما اون به من بی اعتنا بود. درواقع اوایل دوستی میزان عشق اون بیشتر از من بود اما کم کم ورق برگشت. علاقه اون هرروز کمتر میشد و من هرروز عاشق تر میشدم!

اما این روند خیلی طول نکشید. بی تفاوتی اون فرد نسبت به من باعث شد منم نسبت به اون رابطه سرد بشم و بعد ۶سال عاشقی اون رابطه تموم شد. البته این موضوع چندان هم دردناک نبود چون من تو اون زمان عاشق فرد دیگه ای شده بودم. الان ۱ ساله علاقه من نسبت به شخص دوم از بین رفته اما هنوز نتونستم عشق اولم رو فراموش کنم.

فکر میکنم دلیل عدم تمایل من نسبت به ازدواج هم همین موضوع باشه.

چطور میتونم فکرش رو از سرم بیرون کنم؟؟؟؟؟؟

درضمن اون فرد الان ازدواج کرده.

 

http://btid.org/node/63410

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 7 =
*****
تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض تشکر از تمامی دوستان

برای جمعبندی مطلب با ارجاع به همان پاسخ ابتدایی

علی رغم اینکه عدم تمایل شما به ازدواج میتواند علل دیگری نیز داشته باشد همانند نوع نگرش فرد به مسئله ازدواج و انتظارات او از ازدواج، که می‌تواند به گونه ایی باشد که گاهی با وجود تمایل فرد به جنس مخالف به دلیل وجود موانعی علاقه ندارد این ارتباط را در کانال ازدواج دنبال کند.

پیشنهاد ما این است که با اندکی تامل و با یک نگاه کلی تر مجددا بررسی کنید که آیا امکان دارد عوامل دیگری نیز در عدم تمایل شما به ازدواج دخیل باشند یا منحصرا علت را در همین مسئله که بیان کردید میبینید؟

حال با فرض اینکه مشکل شما برای تمایل نداشتن به ازدواج همین علاقه سابق شما به آن فرد باشد باید بگویم که شما چاره ایی ندارید به جز فراموشی خصوصا اینکه میفرماید ایشان ازدواج کرده اند.

برای فراموشی و از بین بردن این علاقه اصلی ترین فاکتور را پذیرش واقعیتها ایفا میکنند. باید واقعیتهای اطراف خود را بپذیرید و بر مبنای آن آینده خود را بسازید که قطعا آینده مبتنی بر واقعیتها آینده ایی روشن و درخشان است.

بنده برای نمونه چند مولفه از این واقعیتها را بیان میکنم و شما میتوانید خود به این لیست واقعیتهای دیگری را اضافه کنید و برای خود باورپذیر کنید.

۱.واقعیت این است که هر قدر شما به او بیاندیشید در عدم علاقه او به شما هیچ تاثیری نخواهد گذاشت.

۲.هر اندازه طالب و خواهان او باشید از میزان امکان ناپذیر بودن وصلت شما یک سر سوزن کاسته نخواهد شد.

۳.واقعیت این است که هر انسان با داشته هایش میتواند به خوشبختی برسد و داشته اصلی زندگی شما جوانی شماست که باید تا آن را از دست نداده اید به فکر بهره برداری درست و لذتبخش از آن باشید.

۴.باور داشته باشید که اگر بین دو نقطه قرار گرفته باشید با نزدیک شدن به یکی بی تردید از دیگری دور خواهید شد. پس اطمینان داشته باشید که با یک نگاه واقع بینانه با ایجاد سرگرمی ها و مشغولیات مفیدِ موقت،باید خود را مهیای حرکت به سمت یک مسیر جدیدی کنید که نقطه عطف آن ازدواج با شخص مورد نظرتان است .

با توکل به خدا و توسل به اولیاء معصومین علیهم السلام  به دنبال انجام دستوراتشان باشید تا آنها هم نظر لطفشان را بر زندگیتان بگسترانند.

حسن ختام مطلب هم شعر زیبایی از مولای متقیان باشد که تقدیم حضورتان میگردد.

 ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؟ ---قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین؛ آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه می‌آید كجاست؟ برخیز و فرصت میان دونیستی را دریاب[۱]

---------------------------

۱.نهج السعادة للشيخ المحمودي جلد۳ صفحه

نظر شما را به مطلبی که در این زمینه نوشته شده تحت عنوان «من او را میخواستم اما او...» جلب مینمایم.

با آرزوی توفیقات روزافزون برای شما...

تصویر شبنم73
نویسنده شبنم73 در

به نظر من عشق اصلا وجود نداره اینا همش توهم ما ادماس 

یا اینکه بیکاریم می خوایم فکرمونو ی جوری سرگرم کنیم

یا زیادی فیلم می بینیم!

تصویر خانم آسمان

به نظر من عشق یه نعمت الهی هست که ممکنه خدا به هر کسی نده.

تصویر احسان69

خوشبحالت که همچین دیدگاهی داری، واقعا خوشبحالت. درد عاشقی بد دردیه! امیدوارم بهش مبتلا نشی

تصویر pari-naz
نویسنده pari-naz در

اون شخص وقتی ۱۱ سالم بود معلم آموزشگاه زبانم بود. اون موقع ایشون ۲۱ ساله بودن.  چندبار خارج از آموزشگاه با هم صحبت کردیم و من اینو گذاشتم به حساب علاقه ایشون. اما خب این قرارها و صحبت های تلفنی ۶سال طول کشید بعدش ایشون آموزشگاهشون رو عوض کردن. یک ترم تو آموزشگاه جدید معلمم بودن اما بعدش من عاشق کس دیگه شدم و بعد اون کلاس نرفتم، ایشون هم خبری از من نگرفت.

شنبه روز معلمه، خیلی دوست دارم به بهانه روز معلم برم به اون آموزشگاه و ببینمش اما عقلم بهم میخنده!!

تصویر احسان69

گفتی خودتم رشته زبان خوندی آره؟ دلیل انتخاب این رشته همین بود؟

تصویر pari-naz
نویسنده pari-naz در

نه. خودم به زبان علاقه دارم، ولی شاید اگر اون نبود انقدر به زبان علاقه مند نمیشدم.

تصویر pari-naz
نویسنده pari-naz در

درضمن اینم بگم صحبت های خارج از کلاس ما راجع به درس نبود! ایشون با من مثل یه دوست دختر رفتار میکردن نه دانش آموز

تصویر mazhararamesh

مخاطب گرامی!

 

شما فکرتون همش درگیر عشق اولیه ای هست که دایما میخواهید *فراموش کنید* اما به فراموشی سپرده نمیشه...

اصولا در روانشناسی عشق فراموش نشدنی هست، لذا شما نیازی نیست افکارتون رو اذیت کنید که باید عشق رافراموش کنید تا به آرامش برسید

بیایید این عشقی که پایدار نبوده راکناربگذارید، کنارگذاشتن عشق بافراموش کردن عشق فرق داره، یعنی با علاقمندی به عشق پایداردیگه ای ، عشق قبلی را کنار میگذارید و به مرور فراموشی صورت خواهد پذیرفت

 

موفق باشید

تصویر احسان69

من که مطالب قبلتون رو خوندم اتفاقا با خودم حدس زدم که احتمالا جریان دیگه ای از قبل تو زندگیتون بوده که الان اینطور دارین واسه انتخاب جدیدتون با خودتون لج میکنید.
چرا بخاطر خواستگار دیگه اون شخص رو رد کردین؟ خواستگار دیگتون چیکار کرد؟ کامل بگید لطفا

تصویر mahdipour
نویسنده mahdipour در

دوست عزیرم  امیدوارم که در سایه حضرت حق مشکلات شما هر چه سریعتر حل شود.

برای حل این مساله می توان گفت:ما قبل از اینکه وارد مرحله انتخاب همسر بشویم باید نخست اهداف،ملاک ها،برنامه های لازم برای شروع یک ازدواج موفق را باید معین کنیم، وهمچنین یک تعریفی جامعی از یک ازدواج موفقی داشته  باشیم،

بااین  مقدمه می خواستم اشاره کنم که باور و منطق شما برای یک ازدواج موفق با چنین رویکردی( که عشق را تنها ملاک  خودتان در نظر گرفته اید) صحیح نیست،دوست داشتن یکی از ابعاد و ملاک ازدواج هست و این ضامن خوشبختی شما نمی تواند باشد.محبت و علاقه یک طرفه نتیجه خوبی ندارد.وشما باید توجه داشته باشید که فرد دوست داشتنی شما اولا: دیگر در زندگی شما نیست و ازدواج کرده،دوما: به شما علاقه انچنانی نداشت،وبالخره روزی این قضیه تمام می شد و چه بهتر قبل از ازدواج این فاصله و دوری اتفاق افتاده است

 شما منتظرنباشید که  ابتدا باید عاشق کسی شوید  و محبت او را تجربه کنید و بعد با او ازدواج داشته باشید.چرا که این روش برای یک زندگی سالم فکر منطقی و صحیح نیست،به خاطر اینکه شاید همین فرد مشکلات دیگری داشته باشد در آینده ای نه چندان دور تحمل کردنش سخت و چه بسا تبدیل به جدایی  شود.

هر کاری اصولی دارد و باید از کارشناس مختص آن مشورت گرفت، پس مطالعه در این زمینه و رجوع به یک فرد مشاور دلسوز و آگاه برای شما لازم و ضروری است.

 برای فراموش کردن مهر و محبت این دو مورد هم ،همین کافی است که آنها شما را دوست نداشتند و چه بسا در شرایط سخت زندگی شما را رها می کردند و در آن صورت خیلی آسیب به شما می رسید، و همین  اتفاقات لطف خدا بود.

از ته دل به خدای مهربان توکل کنید و رابطه خوبی با او داشته باشید و یقیقنا بدانید که هیچ مهری به اندازه مهر و محبت خدا نمی تواند نجات بخش باشد.

همچنین با خانواده خودتان مشورت کرده و معیارهای خودتان را باز گوکنید،(این ملاک ها هم مد نظرتان باشد:1 داشتن ایمان2.خانواده با اصالت .هم کفو(هم فرهنگ  وهم عقیده)3.سن و تحصیلات متناسب با شما 4.جمال مناسب)

واز آنها برای انتخاب گزینه خوب کمک بگیرید.

 پس با نگاه کردن و عاشق شدن و یا چت کردن و دنبال سایت ها گشتن و... راه مناسبی برای شناخت و انتخاب نیست،و سعی نکنید خودتان جدا گانه تصمیم گرفته و اقدام کنید.

این نکته را فراموش نکنید که اگر با مشورت و توکل به خدا و با شناخت بیشتر وبا آمادگی لازم وارد مرحله ازدواج بشوید زندگی خوبی خواهید داشت.

تصویر vakili
نویسنده vakili در

بفرما بعد از رویت این متنه یکساعته حالم گرفته شده و دلم گریه می خواد دلتنگ شدم دلتنگ تو ای دوست ای دوست

تصویر vakili
نویسنده vakili در

براتون کپی و پیست کردم:
ازدواج برای دختری به سن و سالِ من و چند سال بزرگ تر از من، داشتن یک همراه است؛ کسی که بیاید و بشود همسفر زندگی ات؛ کسی که کارهایی را که تا به حال انجام نداده ای یا تنهایی نتوانسته ای از پسش بربیایی را با او انجام دهی؛ کسی که بتواند تو را و آرزوهایت را درک کند؛ هم آرزویت شود حتی؛ وقتِ دلتنگی های لوس و دخترانه ات کنارت باشد و آرامت کند؛ امیدی باشد برای ادامه دادن؛ یک دوستِ خوب برای کشف دنیا؛ در این گیرودار اکتشافات هم چیزهایی هست که از او یاد می گیری و چیزهایی هم به او یاد می دهی؛ یک هم آرزو؛ هم آرمان؛ هم پیمان؛ دخترها در این سن و سال به دنبال عشق می گردند و عشق را حلال همه مشکلات می دانند...

اما از یک سنی به بعد، که بسته به خانواده و شهر و فرهنگ متفاوت است، ازدواج رنگِ دیگری به خودش می گیزد؛ همسر نقش دهان بندی را دارد که بر دهانِ خاله و خان باجی ها می بندی؛ نقش یک بانک را دارد که دیگر خرجت روی دوش خانواده ات نباشد؛ نقش کسی که از تنهایی و فقط از تنهایی بیرونت بیاورد؛ نه بیشتر؛ آخر زنِ تنها در جامعه برای زنان رقیب و برای مردان نمی دانم چیست؛ کسی که کمی امنیتت را افزایش می دهد؛ دیگر آرامش، همسفر بودن، هم آرمان بودن و چیزهایی از این دست معنایی ندارند؛ یک هم خانه داری که خب بر طبق عادت دوستش هم داری؛ آدم ها موجوداتی وابسته اند دیگر...

به نظرم آن ازدواجی که در اسلام سفارش شده و دین را کامل می کند، فقط و فقط دسته اول است؛ که کسی را وارد زندگی ات می کنی که بهتر از قبل زندگی کنی؛ نه این که زندگی عادی ات را این بار با شیوه ای دیگر ادامه دهی؛ من این طور فکر می کنم...

منبع سایت تابناک

تصویر vakili
نویسنده vakili در

براتون کپی و پیست کردم:
ازدواج برای دختری به سن و سالِ من و چند سال بزرگ تر از من، داشتن یک همراه است؛ کسی که بیاید و بشود همسفر زندگی ات؛ کسی که کارهایی را که تا به حال انجام نداده ای یا تنهایی نتوانسته ای از پسش بربیایی را با او انجام دهی؛ کسی که بتواند تو را و آرزوهایت را درک کند؛ هم آرزویت شود حتی؛ وقتِ دلتنگی های لوس و دخترانه ات کنارت باشد و آرامت کند؛ امیدی باشد برای ادامه دادن؛ یک دوستِ خوب برای کشف دنیا؛ در این گیرودار اکتشافات هم چیزهایی هست که از او یاد می گیری و چیزهایی هم به او یاد می دهی؛ یک هم آرزو؛ هم آرمان؛ هم پیمان؛ دخترها در این سن و سال به دنبال عشق می گردند و عشق را حلال همه مشکلات می دانند...

اما از یک سنی به بعد، که بسته به خانواده و شهر و فرهنگ متفاوت است، ازدواج رنگِ دیگری به خودش می گیزد؛ همسر نقش دهان بندی را دارد که بر دهانِ خاله و خان باجی ها می بندی؛ نقش یک بانک را دارد که دیگر خرجت روی دوش خانواده ات نباشد؛ نقش کسی که از تنهایی و فقط از تنهایی بیرونت بیاورد؛ نه بیشتر؛ آخر زنِ تنها در جامعه برای زنان رقیب و برای مردان نمی دانم چیست؛ کسی که کمی امنیتت را افزایش می دهد؛ دیگر آرامش، همسفر بودن، هم آرمان بودن و چیزهایی از این دست معنایی ندارند؛ یک هم خانه داری که خب بر طبق عادت دوستش هم داری؛ آدم ها موجوداتی وابسته اند دیگر...

به نظرم آن ازدواجی که در اسلام سفارش شده و دین را کامل می کند، فقط و فقط دسته اول است؛ که کسی را وارد زندگی ات می کنی که بهتر از قبل زندگی کنی؛ نه این که زندگی عادی ات را این بار با شیوه ای دیگر ادامه دهی؛ من این طور فکر می کنم...

منبع سایت تابناک

تصویر Minoo28
نویسنده Minoo28 در

سلام وکیلی جون معلومه که درد عشق رو کشیدیااااا الهی...

تصویر احسان69

هیچکس به اندازه ی من دذد عشق رو تجربه نکرده.! هرررر روز دیونم میکنه

تصویر vakili
نویسنده vakili در

عزیزدلم
عشق اول ک هیچ وقت فراموش نمیشه. کمرنگ میشه ولی فراموش نمیشه. اگه همینجوری پیش بری ضرر می کنی ها .. فرصت های خوب زندگیتو از دست می دی و به خاطر فکر به اون آقا خودتو سرزنش می کنی...!

تصویر خانم آسمان

خوب اینطوری نگین داغ دل همه تازه میشه.

حالا خوبه تکلیف این کاربر مشخص شد این اقا ازدواج کرده دیگه تمومه ولی اونی که ازدواج نکرده و نامعلومه خیلی دردناکه.

به نظرم فراموش نمیشه کافیه خوابش رو ببینی تا یه هفته بهم میریزی همش اسمش رو لب ادمه و شکلش تو چشم ادم و صدای خنده هاش تو گوش ادم!!!

تصویر vakili
نویسنده vakili در

آره واقعا ! مثلا برا بار هزارم با خودم عهد می بندم که دیگه بهش فکر نکنم ولی خوابشو می بینم و میشم همون دیونه ای که بودم
خدا هم گاهی آزار داره انگار

تصویر خانم آسمان

فکر نکنم که مشکل شما ربطی به عشق و عاشقی های قبلی داشته باشه.

من به همه عشقها احترام میذارم ولی عشق یعنی اینکه دو تا حرف عاطفی بین دو طرف رد و بدل شده باشه اگه دوروز همدیگر و نبینن انگار دنیا تموم شده و هزار تا حالت دیگه تنها کششی هم که تو عشق واقعی هست اینه که دوطرفه هست.

 حالا شما باید ببینی این عشق دو طرفه بوده یا نه.

اگر یه درصد احتمال دادی که دوطرفه هست اون اقا هنوز ازدواج نکرده بری دنبال عشقت سرانجامش رو معلوم کنی وگرنه یه عمر بلاتکلیف میمونی.

ولی من هنوزم نظرم اینه که شما امادگی ازدواج  نداری یه ذره به خودت فرصت بده بعضی ها تو هجده سالگی به بلوغ فکری برای ازدواج میرسن بعضی ها تا پنجاه سالگی هم نمیرسن.

تصویر خانم آسمان

الان تازه دیدم نوشتی ازدواج کرده خوب دیگه بیخیالش شو الان داره کیف و حال متاهلی رو میکنه و بدبختی های زندگیش رو تحمل میکنه.

مطمئن باش  اگه به خاطر عشق اون اقا مشکل داری بالاخره یکی جایگزینش میشه.

من که حاضر نیستم یه لحظه هم به یه مرد متاهل فکر کنم احساس گناه بهم دست میده.

تصویر vakili
نویسنده vakili در

خانمم احساس گناه دیگه چیه. چندش آوره در فکر مرد متاهل بودن !
این پرسشگر هنوز داره با یاد اون شب و روزهاشو سپری می کنه و غافل از اینکه اون متاهله و سرش گرم زن و بچه و مشکلاتشه.
از فکرش بیا بیرون ، اول و آخر که میای بیرون پس زودتر بیا تا سریع تر مسیر زندگیتو پیدا کنی و نشی یکی مثل من.

تصویر بانو نون

یا خدا

21 ساله ، 4 ساله فقط ندیدیش ، 6 سالم عاشقش بودی ، تازه وسطاش عاشق یکی دیگه هم شدی تا پارسال

چی میشه گفت واقعا؟؟

 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

عشق تو اون سن فراموش نمیشه واقعا خونواده ها کجا هستن نذارن یه دختر تو این سن ارتباط بگیره با کسی عزیزم شما بچه بودی این اشتباهو کردی ارتباط گرفتی و خیلی طبیعیه که عاشق شدی اونم یه عشقه کاملا پاک نمیشه کامل فراموشش کنی ولی با گذره زمان کمرنگ میشه و با ازدواج و ابراز علاقه یه نفره دیگه میتونی جایگزین کنی به کلی عدم تمایله الانت به ازدواج بیشتر یه ترسه از مسئولیت و سختیای ازدواج داری و چون از این مسئولیت دوس داری فرار کنی فک میکنی علاقه ای به ازدواج نداری برا سنه شما این نگرانیا طبیعیه مطالعه در مورده ازدواج داشته باش کتابای روانشناسی و یا دررابطه با ازدواج بخون به جای اینکه نگران باشی از همین الان سعی کن مستقل باشی کاراتو خودت انجام بدی برا زندگیت برنامه و هدف تعیین کنی اینجوری ترساتم از بین میره علاقه ونیاز  به ازدواج پیدا میکنی

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

با سلام

من 21 سالمه و 4 ساله وی را ندیدم یعنی در واقع 17 سالتون بوده که از وی جدا شدید منهای شش سال عاشقی می مونه یازده سال یعنی شما تو یازده سالگی عاشق شدید؟!! بعد هم میگی میلی به ازدواج نداری!

تصویر مروارید

ما تا سن قبل از دانشگاه به این چیزا اصن فکر نمیکردیم ما به کجا داریم میریم واقعا؟؟؟؟ 

تصویر مهمان
نویسنده مهمان در

تو این جامعه همه چیز ممکنه laugh

تصویر بنیامین

با سلام

ببخشید میشه زمان دقیق عاشقی رو بفرمائید کی هست؟

تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض تشکر از سوالی که در این انجمن مطرح کرده اید.

علی رغم اینکه عدم تمایل شما به ازدواج میتواند علل دیگری نیز داشته باشد همانند نوع نگرش فرد به مسئله ازدواج و انتظارات او از ازدواج، که می‌تواند به گونه ایی باشد که گاهی با وجود تمایل فرد به جنس مخالف به دلیل وجود موانعی علاقه ندارد این ارتباط را در کانال ازدواج دنبال کند.

پیشنهاد ما این است که با اندکی تامل و با یک نگاه کلی تر مجددا بررسی کنید که آیا امکان دارد عوامل دیگری نیز در عدم تمایل شما به ازدواج دخیل باشند یا منحصرا علت را در همین مسئله که بیان کردید میبینید؟

حال با فرض اینکه مشکل شما برای تمایل نداشتن به ازدواج همین علاقه سابق شما به آن فرد باشد باید بگویم که شما چاره ایی ندارید به جز فراموشی خصوصا اینکه میفرماید ایشان ازدواج کرده اند.

برای فراموشی و از بین بردن این علاقه اصلی ترین فاکتور را پذیرش واقعیتها ایفا میکنند. باید واقعیتهای اطراف خود را بپذیرید و بر مبنای آن آینده خود را بسازید که قطعا آینده مبتنی بر واقعیتها آینده ایی روشن و درخشان است.

بنده برای نمونه چند مولفه از این واقعیتها را بیان میکنم و شما میتوانید خود به این لیست واقعیتهای دیگری را اضافه کنید و برای خود باورپذیر کنید.

1.واقعیت این است که هر قدر شما به او بیاندیشید در عدم علاقه او به شما هیچ تاثیری نخواهد گذاشت.

2.هر اندازه طالب و خواهان او باشید از میزان امکان ناپذیر بودن وصلت شما یک سر سوزن کاسته نخواهد شد.

3.واقعیت این است که هر انسان با داشته هایش میتواند به خوشبختی برسد و داشته اصلی زندگی شما جوانی شماست که باید تا آن را از دست نداده اید به فکر بهره برداری درست و لذتبخش از آن باشید.

4.باور داشته باشید که اگر بین دو نقطه قرار گرفته باشید با نزدیک شدن به یکی بی تردید از دیگری دور خواهید شد. پس اطمینان داشته باشید که با یک نگاه واقع بینانه با ایجاد سرگرمی ها و مشغولیات مفیدِ موقت،باید خود را مهیای حرکت به سمت یک مسیر جدیدی کنید که نقطه عطف آن ازدواج با شخص مورد نظرتان است .

با توکل به خدا و توسل به اولیاء معصومین علیهم السلام  به دنبال انجام دستوراتشان باشید تا آنها هم نظر لطفشان را بر زندگیتان بگسترانند.

حسن ختام مطلب هم شعر زیبایی از مولای متقیان باشد که تقدیم حضورتان میگردد.

 ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؟ ---قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین؛ آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه می‌آید كجاست؟ برخیز و فرصت میان دونیستی را دریاب[1]

---------------------------

1.نهج السعادة للشيخ المحمودي جلد3 صفحه