چرا امیر المومنین علیه السلام در شورای انتخابی شرکت کرد

16:06 - 1394/03/09

بین اهل سنت و  شیعیه در لزوم  خلیفه بعد از  پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  اختلافی نیست. همانا اختلاف در این است که ایا خلافت  خلیفه  پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به انتصاب است یا  به انتخاب.[1] به عقیده اهل سنت بر خلاف نبوت، امامت، مقام الهى نيست تا امام نیز از جانب خدا منتصب شود بلکه واجب است كه امام را خود مردم برگزينند یعنی امامت انتخابی است. اما در باور شيعه، مقام «امامت» همانند مقام «نبوت» عهد إلهى و از جمله مقاماتى است كه خداوند آن را جعل نموده و به افرادى كه لايق آن باشند واگذار مى‌نمايد. حال، شبهه‌ای  وجود دارد که اگر امامت، عهد الهی است و تعيين امام با خداست پس چرا اميرالمومنين(عليه‌السلام) با اینکه خلافت را انتصابی می‌دانست در شورای انتخابی شرکت کرد و خليفه منتخب را پذيرفت؟!!! آیا شرکت کردن او در شورا نشانگر مشروعیت شورا و انتخابی بودن خلافت نیست؟!!!
در جواب ابتدا باید گفت این امر روشن نیست که امیر المومنین(علیه‌السلام) به اختیار خویش در این شورا شرکت کرده باشد چرا که تهدیدهاى خلیفه دوّم درباره اعضاى شورا حاکى از یک استبداد عجیب و شگفت آور است؛ زیرا عمر قبل از مرگش ابو طلحه انصارى را با پنجاه مرد مسلّح از انصار، مامور نمود هنگامى که از مراسم دفن من بازگشتید، این شش نفر عضو شورا را براى امر خلافت در خانه اى گِرد آور تا یک نفر را از میان خود براى خلافت برگزینند. و تو با آن افراد مسلح بر در خانه توقف نمایید؛ اگر اعضای شورا ظرف سه روز کسی را از میان خود انتخاب نکردند همه کشته شوند. و در صورت انتخاب فردی اگر این انتخاب بالاتفاق صورت گرفت، مشکلی نخواهد بود و اگر اکثریت بر کسی توافق کردند مخالفین باید تابع اکثریت باشند وگرنه گردن زده شوند. و اگر سه نفر به يكى توافق كردند و سه نفر به يكى دیگر، با كسى بيعت كنيد كه عبدالرحمان با وى بيعت كرده است.[2] حال آیا با این ارعاب و تهدید مى توان تصور نمود که امام از روى میل باطنى در شورا شرکت کرده باشد؟!!! 
على(عليه‌السلام) در ماجراى شوراى شش نفره به خلافت نرسيد و در ابتدا نیز خلافت عثمان را نپذیرفت و بر آن اعتراض نمود اما از آنجا که مخالفت حضرت به مرگ حضرت می‌انجامید لذا پس از اعتراض، با عثمان بيعت کرد؛ امّا نه از آن رو که او را شايسته اين جايگاه بداند، بلکه آن حضرت براى جلوگيرى از ايجاد آشوب و پرهيز از درگيرى داخلى، راه همکارى را در پيش گرفت. مشارکت امام در شوراى شش نفره از یک اصل کلى سرچشمه مى گرفت و آن این که: اکنون که حق از محور خود بیرون رفته، باید کوشش کرد لااقل مصالح اسلام و مسلمین در حد امکان محفوظ بماند، شکاف کمتر شود و فساد مستولى نگردد.
امام در حالى که خود را خلیفه شرعى مى دانست و حق خویش را مغصوب و به غارت رفته مى دید، ولى آنگاه که خلافت خلفا تثبیت گردید، مصلحت را در این دید که تا آنجا که مصالح اسلام و مسلمانان ایجاب کند با آنان همکارى نماید، و لذا خلفا در کارهاى مهم با او مشورت مى کردند، او نیز کمک فکرى مى‌کرد.[3]
روشن است که على(عليه‌السلام) حاضر نيست براى رسيدن به خلافت ـ که حقّ اوست ـ از هر ابزارى استفاده کند و با درگيرى و لشکرکشى آن را به دست آورد. او ظلم بر خود را براى جلوگيرى از تفرقه و نابودى اصل اسلام تحمّل مى کند. امّا از يکسو، آن حضرت چون خود را شايسته آن جايگاه مى دانست، لازم ديد در آن جلسه شرکت کند و با مخالفت نخستين خود و احتجاج با اصحاب شورا حقّانيت خود را بار ديگر در تاريخ ثبت کرد و از سوى ديگر، خشونت برخى از صحابه و کينه توزى آنان را براى آيندگان به تصوير کشيد. به علاوه اینکه، کمک به وحدت جامعه اسلامى دليل ديگر آن حضرت براى مشارکت در شورا بود.
برای اطلاعات بیشتر به این لینک مراجعه شود: http://www.jonbeshnet.ir/news/60693
و توضیح کاملتر در: http://safiran12.mihanblog.com/post/366
______________________
[1]. شرح عقاید نسفیه ص 232،  الفصل  ج 4 ص 72
[2]. ر.ک. طبقات ابن سعد، ج 37، ص 247 /ـ تاريخ طبرى، ج 3، ص 294 ـ/  منتخب الكنز، ج 4، ص 429 ـ/  انساب الاشراف، ج 5، ص 16 ـ / عقد الفريد، ج 4، ص 98 طبع بيروت./ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 50 ./ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص185- 188
[3]. نهج البلاغه، خطبه 146. خطبه در باره علّت مشاوره دادن به عمر (خلیفه دوّم) درباره جنگ با امپراطوری ساسانیان است./ و آیه الله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج1، ص354

 

http://btid.org/node/66516

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 9 =
*****