با سلام
سوال من اینه که چطور اقتدار رو به همسرم برگردونم چون با هم مشکلات زیادی داشتیم بخاطر همین زیاد به حرف هم گوش ندادیم یا متقابلاً متاسفانه به هم توهین کردیم علی رغم مشکلاتی که هنوز پابرجاست من تصمیم گرفتم عوض بشم چون اصلا دوست ندارم جدا بشم و دوست ندارم ناراحت باشم یا کسی رو ناراحت کنم تصمیم دارم در مقابل اشتباهاتش صبر و سکوت کنم و پرخاشگری نکنم آیا این درسته؟
لطفا بهم بگین چطور اقتدارش رو بهش برگردونم ؟
واینکه چطور امیدوارش کنم به زندگی گاهی اوقات ناامید هستش ؟
من مطمئنم میتونم زندگیمو درست کنم فقط چند تا راه حل میخواستم که تک به تک انجام بدم من خیلی امیدوار هستم
همسر من کمی لجباز و دهن بینه من توی مسائلی که داریم تصمیمات عقلانی تری میگیرم باید چیکار کنم که اونم به حرفم توجه کنه واین که لطف کنین بگید یک مرد از همسرش چی میخواد که من همون طور باشم
با پدر مقابل بچه ها چطور رفتار کنم وپدرشون رو چطور بهشون نشون بدم
ده ساله ازدواج کردم ۲۸ سالمه ودو فرزند دارم و همسرم ۳۵ سالشه
ممنونم
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با سلام خدمت شما کاربر گرامی ممنونم از اینکه به مجموعهی ما اعتماد کردید.
برای بهبود وضعیت زندگیتان تصمیم خوبی گرفتهاید، کار شما قابلتحسین است. برای تغییر هیچگاه دیر نیست.
حفظ اقتدار مرد به این معنا نیست که شما از یادآوری اشکالات شوهرتان بپرهیزید، زیرا لازمه زندگی مشترک این است که مسائل را با همسر خود در میان بگذارید و در پیشرفت زندگی با یکدیگر همراهی و همکاری کنید، اما چون پذیرش انتقاد زن برای مرد سخت است (چون هر مردی، انتقادها و نصیحتهای زنش را نشانه بیاعتمادی او به خود میداند و میپندارد که همسرش او را ضعیف شمرده. نمیتواند به او تکیه کند)، مقاومت میکند، پس خوب است از راههای دیگر وارد شوید، به طور نمونه:
۱- کامیابیهای ایشان را پر رنگ کنید تا خودباوریهایش بالا رفته، احساس لیاقت بیشتری کند و در پی آن، ضعف مدیریتش کاهش یابد.
۲- از روش الگویی استفاده کنید، یعنی خودتان راه درست را پیش بگیرید و بدین ترتیب، او را به خیر و صلاح فراخوانید. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِکُمْ، وَ لَا تَکُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِکُمْ. مردم را به رفتارتان به راه راست بخوانید».(اصول کافی،ج2، ص 78)
۳- همه مواردی که تذکرندادن شما مشکل اساسی ایجاد نمیکند، پند و اندرز را ترک کنید تا خودش بر اساس اثر مواجهه با پیامدهای طبیعی و منطقی رفتار، با پیامدهای طبیعی رفتارش مواجه شود و واقعیت را دریابد و درس بگیرد. بدین ترتیب در تصمیمهای بعدی حسابشدهتر عمل خواهد کرد.
۴- چنانچه با هیچیک از این راهکارها به نتیجه مطلوب نرسید و ناتوانی وی در مدیریت، لطمههای جدی و جبرانناپذیری به زندگی میزند میتوانید تذکر کلامی را برگزینید که البته آن هم شرایط خاص خودش را دارد. تذکر کلامی اگر با شرایط انجام شود، پذیرفته میشود، چون بر اساس سخنی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام): المؤمِنُ غَريزَتُهُ النُّصحُ، غریزه مومن بر پند و اندرز است. (تصنیف غررالحکم و دررالحکم، ص225 )
موفق باشید.
در حال پاسخگویی