- آقای سروش در نظری نادر، قرآن کریم را سخن خود پیامبر خوانده است؛ ما در این نوشتار ثابت خواهیم کرد که این نظر با آیات بسیاری از قرآن کریم سازگار نیست.
در مطالب گذشته[1] به بیان و نقد نظریه آقای سروش در باب وحی و قرآن کریم پرداختیم و گفتیم که او فرضیهای را در باب وحی مطرح کرده و در آن مدعی شده که قرآن کریم محصول تجربههای خود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است و الفاظ آن از خود اوست. همچنین در مطالب گذشته به نقد این مطلب با استفاده از خود قرآن کریم پرداختیم. در این نوشتار به ادامه نقد سخن او میپردازیم.
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که اگر آنها را به خود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نسبت دهیم و بگوییم که گوینده آنها خود حضرت بوده، نه تنها مناسب نیست، بلکه کفر لازم میآید و انسان را از دایره توحید خارج میکند.
الف) مخلوقات خداوند متعال
در آیات بسیاری که به صورت صیغه متکلم است، آفرینش انسان و جهان مطرح شده و آن را به خود نسبت داده است؛ روشن است که خالق انسان و جهان هستی جز خداوند متعال نمیتواند باشد و اگر بگوییم خود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خالق هستی است، کفر و شرک پیش میآید. به عنوان نمونه چند آیه را ذکر میکنیم:
1. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طين [مومنون/12] و يقيناً ما انسان را از [عصاره و] چكيدهاى از گِل آفريديم.» سپس به مراحل رشد جنین اشاره کرده و میفرماید: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين[مومنون/14] آنگاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پارهگوشتى در آورديم، پس آن پارهگوشت را استخوانهایی ساختيم و بر استخوانها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم، پس هميشه سودمند و با بركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.»
2. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوب [ق/38] همانا ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روز آفريديم، و هيچ رنج و درماندگى به ما نرسيد.»
ب) بندگان خدا
در آیات بسیاری که به صورت صیغه متکلم است، از انسانها به عنوان بنده من یاد شده است؛ لذا در این آیات هرگز نمیتوان پذیرفت که گوینده آنها پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) باشد. مانند اینکه فرموده است:
1. «وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادی[طه/77] و همانا به موسى وحى كرديم كه بندگانم را شبانه [از مصر] حركت بده.»
2. «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتي نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا [مریم/63] اين است بهشتى كه به هر كس از بندگان خود كه پرهيزكار باشد، به ميراث میدهيم.»
3. «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوين [حجر/42] قطعاً تو را بر بندگانم تسلّطى نيست، مگر بر گمراهانى كه از تو پيروى میکنند.»
ج) ارسال پیامبران
روشن است که ارسال رسل برای هدایت بشر، فعل مستقیم خداوند متعال است و نسبت دادن به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به هیچ وجه درست نیست و در آیات بسیاری از قرآن کریم سخن از ارسال رسل و آمدن انبیای الهی است. مانند اینکه فرمود:
1. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط [حدید/25] همانا ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ترازو [ى تشخيص حق از باطل] نازل كرديم تا مردم به عدالت بر خيزند.»
2. وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْك [غافر/78] قطعاً پيش از تو پيامبرانى فرستاديم سرگذشت گروهى از آنان را براى تو حكايت كردهايم، و سرگذشت برخى را بيان نكردهايم.»
د) وحی الهی به پیامبران
آیات بسیاری به صیغه متکلم در قرآن کریم وجود دارد که مفاد آنها فرستادن وحی بر انبیاست. طیبعی است که این آیات نیز نمیتواند وصف خود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) باشد؛ زیرا شان پیامبر وحی بر دیگران نیست و این کار مختص به خداوند متعال است. مانند اینکه فرمود: «إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عيسى وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً [نساء/163] ما به تو وحى كرديم، همانگونه كه به نوح و پيامبران پس از او وحى كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان [داراى مقام نبوتشان] و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحى کرديم و به داود، زبور داديم.»
ج) عطاها و سنتهای الهی درباره پیامبران
در آیات متعددی از عطاکردن هدایایی به پیامبران یا سنتهایی در مورد آنها سخن به میان آمده است که چون با صیغه متکلم آمدهاند، هرگز با اینکه فاعل آنها پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) باشد همخوانی ندارد. مانند اینکه فرمود:
1. «وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُس[بقره/87] و به عيسى بن مريم دلايل روشن و آشكار عطا کرديم، و او را به وسيله روح القدس توانايى بخشيديم.»
2. «وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْما [نمل/15] يقيناً ما به داود و سليمان، دانش [ويژه] داديم.»
3. «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا [مریم/12] اى يحيى! كتاب را به قوت و نيرومندى بگير و به او در حالى كه كودك بود، حكمت داديم.»
همچنین آیاتی از قرآن کریم که بیان میکند خداوند متعال انسان را به بلا و مصیبت و ... آزمایش میکند، یا آیاتی که بیان میکند که خداوند متعال از پیامبران خود پیمان گرفته است؛ همچنین آیاتی که بیان میکند ما پاداش محسنین و نیکوکاران را داده و مجرمین و گناهکاران را به سزای عملشان میرسانیم، همه و همه دال بر این مطلب هستند که گوینده این آیات خداوند متعال بوده است و هرگز پیامبر عظیم الشان اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نمیتواند گوینده این سخنان و این آیات باشد.[2]
در نتیجه: فرضیهی آقای سروش مبنی بر اینکه قرآن سخن خود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است و حاصل تجربههای شخصی او، به هیچ وجه با مفاد و مضامین این آیات سازگاری ندارد و در برخی موارد به کفر و شرک میانجامد. بنابراین به هیچ وجه سخن وی قابل توجیه و قابل دفاع نیست و نمیتوان آنرا پذیرفت.
__________________________________
پینوشت
[1]. به این مطلب و این مطلب مراجعه فرمایید.
[1]. بر گرفته از کتاب وحی نبوی، علی ربانی گلپایگانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1391ش، ص 124-140.
نظرات
ایشان نمی گویند که پیامبرگرامی اسلام درجای خداوندنشسته اند بلکه می گویند پیام خداوند در ظرف وجودی پیامبرریخته شده وبه مارسیده است.به بیان دیگر درآن آیات که نویسنده محترم به اشتباه آنهارا به پیامبرنسبت داده وگفته اند دراینصورت کفرآمیز می نماید رسول گرامی از قول خداوندآیات راآورده وبه مردم دستورخدارابلاغ کرده اند وچون فرمان خدابوده هیچ اتهامی متوجه پیامبرنیست.
با سلام خدمت شما.
نه دوست عزیز، ایشان میگویند سازنده و آوردنده قرآن خود پیامبر است، نه خدا؛ لذا این تعبیر که وجود پیامبر ظرف است غلط بوده و با نظر آقای سروش جور در نمی آید؛ او خود پیامبر را آوزدنده و سازنده قرآن میداند، دقیقا به زنبور مثال می زند و میگوید همانطور که زنبور با خوردن شهد گلها عسل میسازد و میدانید که جنس شهد گل با عسل فرق میکند؛ پیامبراکرم نیز با دیدن حقایق بالا در برخی موارد، و با دیدن جامعه و سوالات و خواست مردم در برخی موارد، به سازندگی قرآن دست میزند و ذهن اوست که الفاظ را در کنار هم میذارد و تولید عسل میکند.
اما اگر بگوییم پیامبر هیچ کاره بوده و خدا الفاظ را فرستاده و پیامبر فقط مانند ظرفی دریافت کرده است؛ اینکه نظر علمای ماست و با نظر آقای سروش فرق میکنه؛ لذا سخن او اینه که خود پیامبر سازنده قرآن است. و این سخن او با این آیات سازگاری نداره، چون این آیات تمام این موارد رو به خودش نسبت میده و این درست نیست.
لطفا نظر سروش رو با دقت بیشتری ملاحظه بفرمایید نکته حقیر را تصدیق میفرمایید.