عزاداریها موجب رشد و کمال اخلاقى و بیدارى جامعه اسلامى است لذا ائمه ما (ع) به عزادارى و مدیحه سرایى دستور داده اند و تجربه تاریخ حقانیت این دستورات را ثابت نموده است.
چرا هر سال عزاداریها تجدید شده و خاطرههاى کهنه زنده مىشود؟ بدون تردید اگر در عزادرایها هیچ هدفى جز تجدید غم و اندوه و زنده شدن خاطرههاى کهنه نباشد، امر پسندیدهاى نیست اما با توجه به اقسام عزادراى و اهداف و انگیزههایى که در پى دارد بویژه براى شهیدان کربلا عزاداریها نه تنها مطلوب و پسندیده است بلکه به عنوان یک عمل نمادین شناخته شده و از شعایر الهى به شمار مىآید؛ زیرا مجالس عزا در صورتى که براى غیر پیامبر و امام مانند، پدر و مادر، بستگان نزدیک باشد، برگزارى آن انسان را به یاد مرگ انداخته و موجب عبرت مىشود؛ اگر چه حزن و اندوه تجدید مىشود اما در صورتى که براى انسان اثر مثبت داشته باشد انجام آن رجحان دارد. اثر دیگر آن این است که در این مجالس، قرآن و دعا خوانده مىشود و یا مقایسهاى بین مصیبتها وارده با مصایب پیامبر اکرم (ص)، اهل بیت (ع) و بزرگان صدر اسلام انجام مىگیرد و در آنها اطعام مىدهند که بر اساس روایات ثواب فراوانى براى برگزار کننده و کسانى که از دنیا رفتهاند دارد اما اگر عزاداریها براى پیامبر اکرم (ص) و امامان و علماى بزرگ باشد، تجدید عزاداریهادر هر سال، کارآمدترین راه رشد اسلام خواهد بود؛ چرا که تجدید یادبودها در تولدها و وفیات، اعیاد بزرگ دینى - ملى و حوادث مهمى که در بین ملتها رخ مىدهد، از شعایر و رسومات دیرینهاى است که مطابق طبع بشرى بوده و از عاطفه انسانى، احترام و تجلیل و بزرگداشت رجال دین سرچشمه مىگیرد. روشن است که جاوید ماندن خاطرههاى سرنوشت ساز، آثار و فواید خوبى براى نسلهاى آینده دارد.
یکى از حوادث مهم و سرنوشتساز تاریخى، شهادت امام حسین (ع) بوده است و به راستى هیچ یک از حوادث تاریخ اسلام مصیبت بارتر از حادثه محرم سال 61 نیست. این واقعه به همان اندازه که براى اسلام ضربه مهلکى بوده، درسهاى عالى و آموزندهاى نیز در بر داشته است به گونهاى که هر چه پیرامون آن بیشتر اندیشه شود، اثرات بهترى در بر خواهد داشت. در بستر زمان، نام امام حسین و عاشورا از معناى اصلى خود وسیعتر شده و نشان همه خوبیها و ارزشها گردیده است؛ چنان که نام یزید و ابن زیاد نماد همه زشتیها و پلیدیها و ظلم و ستمگرى مىباشد.
حسین مظهر صدق، عدل، پاکى، ایثار و عبودیت خداست. عاشوراى حسین تجسم عشق و اخلاص و فناى فى اللّه و جهاد در راه خداست. عاشورا تبرى از رذالتهاو پستیهاست. عاشورا بهترین روش عملى براى برافراشتن کلمه توحید، حقیقت و راستى و سعادت است. از اینرو هر کس که عاشق و شیفته فضیلت، اخلاص، عدالت و...مىباشد در زنده نگهداشتن عاشورا مىکوشد.
عاشورا روز خدا و روز پیامبر خداست. روز عید قربان رسول خدا و ذبح عظیم آن حضرت است. جا دارد که خاطره روز شهادت امام حسین را زنده نگهداریم.
اگر هر سال در روز عید قربان خاطره قربانى ابراهیم را با قربانى کردن گوسفند، زنده مىکنیم، شایسته است که هر سال روز عاشورا، روز قربانى شدن فرزندان رسول خدا (ص) را با عزادارى و گریه، جاوید و پایدار نگهداریم.
افزون بر این، حسین (ع) پاره تن رسول خدا (ص) و نور چشم آن حضرت است که در زندگى همواره او را مانند گلى خوشبوى مىبویید و مىبوسید. (1)
بنابراین تا هنگامى که محبت اهل بیت پیامبر (ص) در دلهاى مؤمنان نفوذ دارد، تا وقتى که دلها به محبت حسین (ع) مىتپد و سینهها در دریاى ولایتش غرق است، هرگز سوگواریها با گذشت زمان کهنه نمىشود و اندوه بر مصایبش دایمى و همیشگى خواهد بود. پیامبر (ص) از گریه حسین ناراحت و آزرده مىشد؛ چنان که حافظ طبرانى مىگوید: «پیامبر (ص) از خانه عایشه (رض) بیرون آمد و بر خانه فاطمه (ع) گذر کرد، ناگهان صداى گریه حسین (ع) را شنید به فاطمه فرمود: مگر نمىدانى گریه او مرا آزار مىدهد؟». (2)
اگر جناب رسول خدا (ص) از گریه ریحانه خود چنین ناراحت مىشد پس چه حالى خواهد داشت هنگامى که وى را با فجیعترین وضعى کشته ببیند، به خاک و خون آغشته بیابد و بنگرد که به رو افتاده و چهره نازنینش به خاک و خون غوطهور است؟ رگهاى گردنش پاره و سرش از قفا بریده شده در حالى که عمامه و ردایش به یغما رفته و باد بیابان، خاک و خاشاک بر پیکرش ریخته است؟
کدام یک از حوادث تاریخ این گونه بوده است؟ هنگامى که جگر آن حضرت از سوز عطش مىسوزد، اعضاى شریفش زیر سم ستوران کوبیده شده و سر نازنینش بالاى نیزه شهر به شهر مىگردد و اهل بیتش را مانند بردگان اسیر مىکنند، کدام یک از حوادث تاریخ به این تلخى است؟ آیا بر ما و کسانى که او را به راستى باور دارند و در ولایتش صادقاند لازم نیست در این مصیبت بسیار سنگین همواره اظهار همدردى و سوگوارى نماییم و تا قیامت بر جگر گوشه پیامبر اسلام اشک بریزیم و از این اشک ریختن بهرهها ببریم؟
حافظ ابوبکر زاغونى (م514 ه.ق) روایت مىکند که: «در اطراف قبر حسین هفتاد هزار فرشته پریشان حال تا قیامت بر او مىگریند». (3) همچنین ابن مغازلى واسطى در کتاب المناقب تعداد فرشتگان را چهل هزار روایت کرده است. خوارزمى نیز این روایات را در مقتل نقل کرده است (4) .
از این که خداوند مرقد پاک حسین را کانون اندوه و حزن فرشتگان قرار داده و خون آن حضرت را در ملأ اعلا بایگانى نموده است و از این که در روایت آمده که رسول خدا روز عاشورا خون او و خون اصحابش را در شیشهاى جمعآورى نموده و به آسمان بالا برده، ثابت مىشود که اندوه و گریه بر سبط پیامبر (ص) تا قیامت کبرا ادامه خواهد داشت و تا هنگامى که عزاى حسین در روز رستاخیز برگزار شود ریزش اشکها ادامه خواهد یافت و عزاى آن حضرت با شرکت جمیع مخلوقات در صحنه محشر بپا خواهد گردید. این سوگوارى عمومى زمانى صورت مىگیرد که مادر داغدیدهاش فاطمه (ع) با جامههاى خونین وارد محشر گردد، همان طور که ابن مغازلى در مناقب و حافظ جنابذى حنبلى در معالم العتره به طور مرفوع از على (ع) این واقعه را نقل کردهاند. رسول خدا فرمود: «وقتى دخترم فاطمه وارد محشر مىشود، لباسهاى خونین با اوست سپس به پایهاى از پایههاى عرش چنگ مىزند و عرض مىکند اى جبار! بین من و قاتل فرزندم داورى کن. به خداى کعبه سوگند که به نفع دخترم داورى مىکند».
نگهدارى خون و لباس مقتول در عرف عرب و امتهاى دیگر نشانه این است که هنوز قصاص و خونخواهى صورت نگرفته است و پس از آن دل مجروح التیام کامل خواهد یافت. بیایید در غم این حادثه با پیامبر اسلام، صحابه، فاطمه و فرشتگان هم صدا شویم و بر حسین زهرا و خون خدا بگرییم و این شیوه را استمرار دهیم چرا که براى برگزارى عزادارى، حد مشخصى تعیین نشده است بلکه دلایل عزادارى هر دو مورد را در بر مىگیرد؛ خواه کم باشد یا زیاد فرق نمىکند و اگر مشروعیت آن ثابت شود خواه یک روز، یک هفته و یا هر سال، تفاوتى ندارد.
در روایات آمده که رسول خدا (ص) فرمود: «زن براى غیر شوهر به مدت 3 روز و براى همسرش به مدتى که خداوند در قرآن به عنوان عده بیان فرموده، لباس عزا بپوشد و از لباس زینت پرهیز کند. چهار ماه و ده روز است». (5) از این گونه روایات چنین استفاده مىشود خانمها پس از مرگ شوهر خود لباس عزا پوشیده و ترک زینت کنند. در بعضى از روایات آمده است که اگر در آرایش و زینت خود قصد تظاهر و خودنمایى نداشته باشند اشکالى ندارد. (6) در پارهاى دیگر از روایات از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده که براى صاحبان عزا 3 روز غذا پخت نموده و بفرستید. (7) روشن است که هیچ یک از این روایات مدت عزا و سوگوارى را معین نکرده است بلکه در یک روایت حکم زینت خانمها و در دیگرى فرستادن طعام را بیان کرده است و بر فرضى که دلالت بر عزادارى داشته باشد در علم اصول بحث شده که عدد مفهوم ندارد تا مازاد را از حد معین جدا کند. فقیه بزرگ شیعه سید محمد کاظم یزدى درباره مدت عزادارى و سوگوارى مىنویسد: «ولا حدّ لزمانها و لو آدّت الى تجدید حزن قد نسى کان ترکها أولى و یجوز الجلوس التعزیة و لا حدّ له ایضاً، وحده بعضهم بیومین او ثلاث و بعضهم على أن الأزید من یوم مکروه و لکن ان کان الجلوس بقصد قرآءة القرآن و الدّعا لا یبعد رحجانه» (8) ؛ مدت زمان عزادارى حد و اندازه معینى ندارد البته - بدین جهت که - موجب تازه شدن اندوه شود ترک آن بهتر است. نشستن براى تعزیه نیز چنین است هر چند بعضى به دو یا سه روز آن را مقید کردهاند و برخى دیگر بیشتر از یک روز را مکروه دانستهاند ولى جلوس براى قرائت قرآن و دعا رحجان دارد و استحباب آن بعید نیست.
روشن است که این فتاوا و تعیین اندازه سوگوارى درباره غیر پیامبر (ص) و ائمه (ع) مىباشد چرا که براى کسانى که در همه عصرها الگو و نمونه بودهاند برپایى عزادارى داراى آثار و فواید فراوانى است که در رحجان و بلکه استحباب آن جاى شکى باقى نمىماند. بنابراین دلیلى بر تعیین حد و اندازه عزادارى وجود ندارد.
بر فرض پذیرش این فرضیه که از روایات و سیره، تجدید عزادارى اثبات نمىشود این مطلب روشن است که اگر در زمان پیامبر عملى و مراسمى نبوده به معناى آن نیست که تا قیامت انجام آن صحیح نیست بلکه همین اندازه که با دستورات و کلیات دین اسلام مخالف نباشد و از مصادیق بدعت به شمار نیاید کفایت مىکند و تردیدى نیست که عزاداریها در هر عاشورا و یا در سالگرد ارتحال پیامبر اکرم (ص) با این دید انجام مىشود. با توجه به بحثهایى که در فصول گذشته بیان شد پیرامون اقسام عزادارى، اهداف، آفات واشکالات آن و همچنین با توجه به مباحث قرآنى، روایى و سیره مسلمانان روشن مىشود که مسأله عزادارى از بحثهایى نیست که بتوان آن را با برداشتى سطحى انکار نمود و به خاطر برخى از روایات که در آنها از رفتارهاى خلاف شرع جلوگیرى شده اساس عزاداریها را منکر شد. اگر همراه آن دلایل، به محتوا، اهداف و آثار مثبت عزاداریها نیز توجه و دقت بیشترى بشود هیچ گونه تردیدى در مشروعیت بلکه رجحان و استحباب آن باقى نمىماند.
آیا با توجه به سیره و سنت نبوى و مسلمانان صدر اسلام مىتوان عزاداریها را بدعت دانست و آن را خلاف قضا و قدر الهى معرفى نمود؟ و آنها را گاهى با رفتارهاى دوران جاهلیت مقایسه نمود؟
هر چند پاسخ این اشکالات از لابلاى مباحث سابق روشن مىشود اما در تکمیل بحث یادآورى این نکته لازم است که بدعت، یعنى چیزى که جزو دین نیست و بدون هیچ دلیل به صورت جزیى از دین درآمده است. در مورد حکم مسأله عزادارى با توجه به تحقیقى که انجام شد هیچ روایتى در کتابهاى شیعه و سنى پیدا نمىشود که عزاداریها را بدعت دانسته باشد؛ تنها مطلبى که در روایات بدان اشاره شده انجام رفتارها، اعمال و سخنان باطل و دروغ است که باید از آنها به عنوان آفات عزادارى یاد نمود و از نفوذ آنها در مجالس عزا جلوگیرى نمود، نه این که اساس، عزاداریها را انکار کرد.
اگر برادران اهل سنت بگویند براى ما ثابت نیست عزاداریهایى که شیعیان انجام مىدهند سنت باشد و بلکه بدعت است. براى جواب باید افزون بر دلایل سابق، بدین گونه پاسخ گفت که از نظر اهل سنت، بدعت بر دو قسم است؛ بدعت حسن و پسندیده و بدعت قبیح و زشت. بدعت پسندیده مانند نماز تراویج که بدون هیچ دلیل شرعى خلیفه دوم نحوه انجام آن را تغییر داد و به صورت یک سنت مستمر آن را با جماعت برگزار نمود.
در این زمینه نمونههاى فراوانى که اهل سنت بدان عقیده دارند و و یا عمل مىکنند وجود دارد؛ نظیر جمعآورى قرآن در عهد ابوبکر، زیاد کردن اذان براى نماز جمعه در عهد عثمان، صحیح دانستن سه طلاق در یک مجلس، تقدم خطبههاى عید قربان و عید فطر بر نماز عیدین و دهها مورد دیگر که براى آنها هیچ دلیل و روایتى وجود ندارد و تنها استدلال موجود استناد به بدعت حسن که نتیجه رفتار برخى از صحابه است مىباشد.
اگر بدعتها را به حسن و قبیح تقسیم کنیم، آیا براساس همان مصلحتها نمىتوان عزاداریها را که فواید فراوانى براى جامعه اسلامى دارد از مصادیق پسندیده آن دانست؟ افزون بر این از دیدگاه اصولى اهل سنت در مواردى که در شرع مقدس نصى وجود ندارد، باید به قیاس و مصالح مرسله تمسک جست؛ آیا آثار و اهداف مجالس عزا طبق این مبنا از مصادیق مصالح مرسله و استحسان به شمار نمىآید؟ آیا نمىتوان آن را با برخى دیگر از اعمالى که اشاره کردیم به موجب قیاس ظنى مقایسه نمود؟
نکته دیگر آن که در برابر حوادث تلخى که مسلمانان با آن روبرو شدند نظیر حادثه عاشورا و همچنین برپایى مجالس عزا سه گونه موضع مىتوان برگزید:
1. ساکت و بىتفاوت بود؛
2. جشن گرفت و در آن ایام به شادمانى پرداخت؛
3. و یا با برگزارى مجالس، اجتماعات و مرثیه سرایى مناسب همراه با پرداختن به علل، انگیزهها، آثار و فواید آن و با گریستن در مصایب آنان شریک شد.
بدون تردید راه سوم از نظر عقلا صحیحترین خواهد بود؛ زیرا جشن و شادمانى اگر براى آن باشد که کشته شدهاند، روشن است که خلاف شرع بلکه موجب بغض و کینه اهل بیت است که حکم آن روشن است. و اگر براى آن باشد که چون با خون آنان اسلام و مسلمین زنده شده و ظلم و ستمگران رسوا شدهاند هر چند اشکالى ندارد اما موجب مفاسد دیگرى مىشود چنان که مسیحیان در سالگرد به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح جشن مىگیرند که آثار بسیار منفى آن در جامعه مسیحیت به چشم مىخورد. اما عزاداریهایى که توسط مسلمانان در ایام شهادتها و...برگزار مىشود، نه تنها مفاسد اخلاقى ندارد بلکه موجب رشد و کمال اخلاقى و بیدارى جامعه اسلامى نیز مىگردد. از این رو ائمه ما (ع) پیروان خویش را به جاى جشن و شادمانى به عزادارى و مدیحهسرایى دستور دادهاند و تجربه تاریخ حقانیت این دستورات را ثابت نموده است.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
(1) - راه و روش ما راه روش پیامبر ماست، علامه امینى، صص 59-58.
(2) - همان.
(3) - همان.
(4) - مقتل، خوارزمى، ج 2، ص 169؛ در کامل الزیارات، باب 42، تعاد فرشتگان هفتاد هزار روایت است.
(5) - صحیح بخارى، کتاب الجنائز، باب حداد المرأة على غیر زوجها، ج 1، ص 154 و ج 3، ص 189 و
(6) - وسائل الشیعه، ج 15، ص 449 ابواب العدة، باب 29.وسائل
(7) - همان.
(8) - عروة الوثقى، ج 1، ص 443، مستحباب الدفن.
برگرفته از مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی