اگر اسلام دين كاملي است چرا اول مسيحيت ظهور پيدا كرد بعد اسلام؟

10:11 - 1396/06/07

از ابتداي خلقت تا روز قيامت، دين مورد رضايت خداوند متعال يكي بيش نبوده است و تمام انبياي الهي از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم (ص) بشر را به يك دين دعوت نموده اند. خداوند اين دين مورد نظر را «اسلام » نام نهاده و در قرآن كريم نيز از آن نام برده است: «ان الدين عندالله الاسلام».

پرسش: اگر اسلام دين كاملي است چرا اول مسيحيت مطرح و ظهور پيدا كرد و بعد اسلام؟ برتري اسلام به مسيحيت در چيست؟ چرا بايد پيامبران ما اديان متفاوتي (هر چند در اسم)را در بازه هاي زماني خاص تبليغ مي كردند؟

از ابتداي خلقت تا روز قيامت، دين مورد رضايت خداوند متعال يكي بيش نبوده است و تمام انبياي الهي از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم (ص) بشر را به يك دين دعوت نموده اند، چنان كه خداوند متعال مي فرمايد: «شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا و ...؛ خداوند براي شما ديني قرار داد كه قبلا به نوح توصيه شده بود، اكنون به تو توصيه مي كنيم و به ابراهيم و موسي و عيسي نيز توصيه كرديم.» (2)
خداوند اين دين مورد نظر را «اسلام » نام نهاده و در قرآن كريم نيز از آن نام برده است: «ان الدين عندالله الاسلام؛ (3) دين نزد خدا اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است.» «ما كان ابراهيم يهوديا و لانصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما؛ (4) ابراهيم نه يهودي بود و نه نصراني بلكه مرد موحد و مسلماني بود»
و در جاي ديگر از قرآن مي فرمايد: «و وصي بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بني ان الله اصطفي لكم الدين فلاتموتن الا و انتم مسلمون (5) ؛ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود چنين وصيت كرد: خداوند براي شما دين انتخاب كرده پس نميريد مگر مسلمان باشيد.»
پس معلوم شد كه هدف اصلي از بعثت انبيا تبليغ يك دين بوده و آن هم دين اسلام است. البته همه اديان و شرايع در تمام مسائل با هم اشتراك نداشته، بلكه به خاطر موقعيت و مقتضاي زمان و مكان اختلافاتي با هم داشته اند، چنان كه خداوند متعال فرموده است: «لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا؛ (6) ما براي هر قومي از شما شريعت و طريقه اي «خاص » قرار داديم.»
اما اين اختلافات جزئي خللي به مقصد اصلي و اصول فكري و عملي مشترك بين تمام اديان الهي نمي رساند، چرا كه به استناد آيات و روايات، همه اديان در اصول مانند مبدا و معاد و نبوت اشتراك دارند، آياتي كه ظهور در امر خداوند به پيامبر اكرم(ص) در تبعيت از ملت و دين ابراهيم و شرع نوح(ع) دارند اشاره به همين امر است. (7) با توجه به اين كه دين يك امر فطري است اهميت دين واحد براي تمام انسانها بهتر معلوم مي شود. چرا كه عادتا تمام فطرتها در اصل با هم مشتركند هرچند علل و عوامل زماني و مكاني مقتضيات خاص خود را مي طلبد.
مطلب دوم: تمام انبياي الهي مقدمه ظهور و بروز نبوت پيامبر گرامي اسلام بوده اند، لذا تمام آنان موظف و مامور به انذار و بشارت مردم در جهت بعثت اين وجود مقدس بوده اند، پيامبر اكرم خود فرموده اند: «كنت اول الانبياء في الخلق و آخرهم في البعث؛ (8) من از جهت آفرينش در بين انبيا، نفر اول بودم و در مبعوث شدن خاتم و آخرين آنها هستم.»
و باز فرموده اند: «نحن الآخرون السابقون يوم القيامة؛ (9) ما كه در دنيا آخر از انبيا بوديم، روز قيامت بر همه تقدم و پيشي داريم.»
و نيز فرموده اند: «آدم و من دونه تحت لوايي يوم القيامة؛ (10) تمام پيامبران در قيامت زير پرچم من هستند.»
از امام صادق(ع) نيز نقل است كه: «ما من نبي من ولد آدم الي محمد صلوات الله عليهم الا و هم تحت لواء محمد؛ (11) هيچ كدام از انبيا از فرزندان آدم(ع) تا حضرت محمد نيستند مگر اين كه زير لوا و پرچم حضرت باشند.»
آري، تمام انبيا، در روز قيامت پشت سر حضرت و تحت پرچم ايشانند، چرا كه آنان مقدمه و ايشان نتيجه اند. آنها درخت و ايشان ميوه و ثمره اند، و شريعت آنها برنامه هاي موقتي بوده است براي تفهيم و تبيين قانون كلي اسلام كه توسط پيامبر اكرم(ص) تبليغ مي شده است.
اميرالمؤمنين(ع) چنين فرموده اند: «بعث الله محمدا رسول الله(ص) لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا علي النبيين ميثاقه؛ (12) خداوند سبحان براي وفاي به وعده خود و كامل كردن نبوتش، محمد رسول خويش را مبعوث ساخت در حالي كه از همه پيامبران [براي بشارت دادن به آمدنش] پيمان گرفته شده بود.»
مطلب سوم: فرق بين رسول و نبي است. در بيان فرق بين رسول و نبي ميان علما اختلاف است و حتي به استناد آيات و روايات نيز نمي توان به سادگي بين آن دو فرق خاصي در نظر گرفت. با اين كه مرحوم ثقة الاسلام كليني در كتاب شريف اصول كافي (13) بابي را به اين موضوع اختصاص داده و رواياتي را ذكر نموده اند در عين حال بعض علما مثل علامه مجلسي فرموده اند: «با اين روايات نيز نمي توان دقيقا فرق بين رسول و نبي را مشخص كرد.» (14)
اما مشهور چنين است كه از جهت مصداق خارجي مقام رسول از نبي عزيزتر است، چرا كه نبي فقط فرشته را در خواب مي بيند و احكام را از او مي گيرد ولي مامور به ابلاغ نيست، ولي رسول علاوه بر اين كه فرشته را مستقيما مي بيند مامور به ابلاغ تكاليف به مردم نيز هست. ضمن اينكه خود رسولان هم از نظر مقام و موقعيت در حد مساوي نبوده و بلكه بعضي به مقام امامت نيز نايل آمده اند چنان كه در تفسير نمونه آمده است: «از نظر تعبيرات قرآني و لسان روايات بعضي معتقدند كه رسول كسي است كه صاحب آيين و مامور به ابلاغ باشد؛ يعني وحي الهي را دريافت كند و به مردم ابلاغ نمايد. اما نبي دريافت وحي مي كند ولي موظف به ابلاغ نيست بلكه تنها براي انجام وظيفه خود اوست و يا اگر از او سؤال كنند پاسخ مي گويد.» (15)
به تعبير ديگر، نبي مانند طبيب آگاهي است كه فقط در محل كار خود آماده معالجه بيماران است اما او به دنبال بيماران نمي رود ولي اگر بيماري به او مراجعه نمايد از درمانش دريغ نمي كند. اما رسول مانند طبيبي است سيار و به تعبيري كه امام علي(ع) در نهج البلاغه درباره پيامبر اكرم(ص) فرموده: «طبيب دوار بطبه » (16) او به همه جا مي رود و بدون اين كه منتظر مراجعه به او باشد خود به سراغ ديگران و اجتماع رفته و به هدايت آنها مي پردازد.
با توجه به اين مطالب مي توان گفت كه مقام رسالت بالاتر از مقام نبوت است. و بعضي از انبيا فقط داراي مقام نبوت بودند و برخي ديگر علاوه بر مقام نبوت به مقام رسالت نيز مبعوث شدند. چنان كه ابوذر غفاري - رضوان الله عليه - از پيامبر اكرم چنين سؤال كرد: «يا رسول الله، تعداد انبيا چند نفرند؟ حضرت فرمود: 124 هزار نفر، باز پرسيد چند نفر آنها رسول هستند؟ فرمود 313 نفر.» (17)
پس هر رسولي نبي هست ولي هر نبي رسول نيست، (18) لذا مقام رسالت در بر گيرنده مقام نبوت هم مي باشد و خدا نبوت را قبل از رسالت عطا فرموده است. چنان كه امام باقر(ع) درباره حضرت ابراهيم(ع) چنين فرموده اند: «خداوند اول ابراهيم را به بندگي پذيرفت و سپس او را به نبوت مفتخر گردانيد و بعد مقام رسالت را به او داد و بعد از آن او را خليل خود قرار داد و در آخر مقام امامت را به او عطا فرمود.» (19)
و باز فرموده اند:«پيامبر اسلام قبل از آن كه به رسالت مبعوث شود داراي مقام نبوت بود.» (20)

دين اسلام به دلايل زير برترين دين الهي است:
الف ) كامل بودن دين اسلام
دين كامل و تمام، يعنى مجموعه اى از قوانين الهى براى بشر تا روز قيامت كه:1) انسان را به هدف نهايى برساند.21) به خارج از خودش (ساير مكاتب ) احتياج نداشته باشد.
اديان الهى، بنا به نياز امت ها و تناسب محيط زندگانى با هم مختلف بوده، هر دينى تكميل شده دين قبلى است و چون اسلام ، آخرين دين الهى است، تمام نيازمندى هاى بشر را براى هدايت و سعادت دارد.
بشر در دوران زندگى خود يك رشته نيازمندى هاى اصيل و ثابتى دارد و نيز در ميان شئون زندگى بشر، مانند قوانين طبيعت، واقعيت هايى هست كه گذشتِ زمان از اصالت آن ها نمى كاهد; زيرا واقعيت، هميشه واقعيت است.
اساس دين اسلام بر اين حقايق نهاده شده و قوانين آن بر پايه احتياجات تكوينى و فطرى انسانى مستقر گرديده است. بعضى از اين قوانين ثابت است و برخى ديگر نيز متغير و بنابه مصلحت روز از احكام كلى دين استنباط مى شود، در نتيجه، چون تمامى نيازمندى هاى بشر براى هدايت و سعادت، در دين اسلام وجود دارد، مى توان گفت كه دينِ اسلام دين كاملى است.
آيه شريفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى; (مائدة ، 3) امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم .»به اين معناست كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با استفاده از نيروى وحى ،آخرين مرحله كمال را با تمام شرايط و خصوصيات در اختيار بشرِ حق جو قرار داده و موانع كار را نيز از سر راه آن ها برداشته ، به طورى كه ديگر هيچ نقصى تا قيامت براى راهنمايى انسان باقى نمانده است: «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلَ لِكَلِمَـتِهِ ; (انعام ، 115) و كلام پروردگار تو، با صدق و عدل به حد تمام رسيد; هيچ كس نمى تواند كلمات او را دگرگون سازد.»
ب ) همگانى بودن دين اسلام :
برخى از دلايل همگانى بودن دين اسلام عبارتند از:
1. دين اسلام بر اساس فطرت انسان ها پايه گذارى شده و چون فطرت در همه انسان ها مشترك است ، پس اسلام همگانى است ; چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ.. .; (روم ، 30) پس روى خود را متوجه آيين پروردگار كن!اين فطرتى است كه خداوند انسان ها را بر آن آفريده ; دگرگونى در آفرينش الهى نيست .» نتيجه ، اين كه دين همگانى است .
2. دين كه همان مجموعه آيات الهى در قرآن است، به «نور» (مائده ، 15)، «كتاب مبين » (حجر ، 1) و «برهان » (نساء ، 174) تعبير شده است .
اين نور براى همه افراد بشر لازم و مفيد است ; پس دين اسلام همگانى است ; چنان كه خداوند مى فرمايد «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْبَشَرِ» (مدثر ، 31) ; «وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَــلَمِينَ ; (قلم ، 52) و اختصاصى به عصرى خاص و يا نژادى ويژه ندارد»; «وَ مَآ أَرْسَلْنَـكَ إِلاَّ كَآفَّةً لِّلنَّاسِ». (سبأ ، 28)
3 .قلمرو انذار پيامبر نيز همه افراد بشرند: «تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَــلَمِينَ نَذِيرًا ; (فرقان، 1) زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا بيم دهنده جهانيان باشد»; «نذيراً للبشر; نذير براى بشر است .» (مدثر ، 36)
4.دعوت و ترغيب دين از همه انسان ها به تدبّر و تفكر، شاهد ديگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ; (محمّد ، 24) چرا در قرآن تدبّر نمى كنيد» .
5. تَحدّى قرآن تا قيامت و اعتراف جهانيان به عجز از آفريدن اثرى همانند آن، دليل ديگر بر جهانى بودن دين است .
6. اهداف دين (تزكيه ، تعليم ، حكمت و تربيت ) براى هدايتِ همگان است; هر چند افراد لايق از آن سود مى برند: «الـم * ذَ لِكَ الْـكِتَـبُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ; (بقره ، 1 ـ 2) (بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را از حروف ساده الفبا به وجود آورد) آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است .»22
براي كسب اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به: http://adyan.porsemani.ir/node/1970 و http://adyan.porsemani.ir/node/1967

پي نوشت ها:
1. ر .ك: الميزان ، ترجمه حجتى كرمانى ، ج 5 ، ص 278 ـ 283 ، نشر فرهنگى رجاء .
2) شوري(42) آيه 13.
3) آل عمران(3) آيه 19.
4) همان، آيه 67.
5) بقره(2) آيه 132.
6) مائده(5) آيه 48.
7) ر.ك: الشفاء بتعريف حقوق المصطفي(ص)، قاضي عياض، ج 2، ص 795.
8) همان، ج 1، ص 61؛ ابن كثير، سيره پيامبر، ج 1، ص 289 و 318.
9) ابن كثير، سيره پيامبر، ج 1، ص 319.
10) شهيد مرتضي مطهري، ختم نبوت، به نقل از بحارالانوار.
11) شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 518، باب لام.
12) نهج البلاغه، خطبه اول.
13) اصول كافي، كتاب الحجة، باب سوم، ج 1، ص 176.
14) ر.ك: بحارالانوار، ج 11، باب معني النبوة؛ مراءة العقول، ج 2، ص 289.
15) تفسير نمونه، ج 13، ص 92؛ و همچنين رك: تفسير منشور جاويد، ج 1، ص 257 - 277؛ مفاهيم القرآن، ج 4، ص 315 - 370.
16) نهج البلاغه، خطبه 108.
17) شرح ملاصدرا بر اصول كافي، كتاب الحجة، ص 453.
18) بحارالانوار، ج 11، ص 32.
19) اصول كافي، ج 2، ص 175.
20) همان، ص 176.
21) ر.ك: تسنيم، آية الله جوادى آملى، ج 1، ص 31ـ41،مركز نشر اِسراء.
22) به نقل از پرسمان قرآن.

برگرفته از سایت پرسمان دانشجویی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 0 =
*****

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.