مدح ولادت امام سجاد

11:49 - 1399/08/25

اشعار ولادت امام سجاد,متن اشعار میلاد امام سجاد,شعر کوتاه ولادت امام سجاد,متن مولودی ولادت امام سجاد,اشعار ترکی ولادت امام سجاد,شعر میلاد امام سجاد,شعر ولادت امام سجاد سازگار,شعر کودکانه میلاد امام سجاد,شعر میلاد امام سجاد برقعی

عکس نوشته ولادت امام سجاد

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

نور عرش امشب ، تنزل کرده است
در کویر خاکیان ، گل کرده است

قدسیان عرض ارادت می کنند
در مدینه نور قسمت می کنند

با طلوع نور ، همزاد آمده
باز کن سجاده ، سجاد آمده

سجده هایش خاک را شرمنده کرد
بندگی اش آسمان را بنده کرد

غم مخور داری اگر “ذنب عظیم”
“یحسن العفو” است کار این کریم

آنچنان در قرب ، جای تام داشت
در نمازش رعشه بر اندام داشت

در مصلایش ، ز رب العالمین
شد خطاب “انت زین العابدین”

وقت حج او میان ازدحام
باز شد راهش برای استلام

باز شد راهش ولی باشد غلط
این سخن در نزد اهل معرفت

چونکه در اسرار حق دردانه اوست
در حقیقت ، صاحب آن خانه اوست

کعبه زد از پیش ، مردم را کنار
تا به چشمش ، قبله گردد آشکار

تا بگیرد اعتبار بیشتر
بوسه ها می زد به دست او حجر

تا نماید در مقامش احترام
ایستاد آنجا به روی پا مقام

تا بگیرد در بغل او را مطاف
خواست دیوار حرم ، گیرد شکاف

…کاش من هم حنجر حق می شدم
کاش که من هم “فرزدق” می شدم

میثم مومنی نژاد

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید
گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید

صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید

چشم تو بود روز ازل غمزه ساز شد
نورت ظهور کرد و ابو حمزه ساز شد

دست تو ربنای قنوت اجابت است
سجاده ی تو قبله ی اهل عبادت است

اشکت نزول آیه ی باران رحمت است
لبهای تو صحیفه ی عرفان و حکمت است

هرکس کلاس درس تو را مستعد شده ست
پای دعای خمسه عشر مجتهد شده ست

از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست
آغشته با دعای تو رزق حلال ماست

شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماست
ایرانی است مادر تو، این مدال ماست

ما را علی غلام حسینش خطاب کرد
از ما عروس فاطمه را انتخاب کرد

در شام، غیرِ بغض تو در سینه ها نبود
مسجد محلِّ رویش آیینه ها نبود

جز بوسه ی معاویه بر پینه ها نبود
منبر که جای بازی بوزینه ها نبود

منبر برای حج تو میقات عشق بود
حق با علی ست، خطبه ات اثبات عشق بود

محسن ناصحی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

از جنان امروز میکائیل عود آورده است
سجده هایش عاشقان را در سجود آورده است

چشم هایش عشق را بر قلب ها تزریق کرد
چشم هایی که خدا را به شهود آورده است

جان مارا در جهان جام شرابش پاک کرد
هر پلیدی را در عالم انقلابش پاک کرد

روسیاهی مرا آب طهورا هم نشست
لیکن او با پرتویی از آفتابش پاک کرد

بارگاهش را خدا در عرش اعلا زد رقم
تا که در شأن مقام او, بنا گردد حرم

چهره ی او را تَواریخ عرب تحریف کرد
تا به زیبایی شود یوسف در عالم متهم

عاشقان را مست, با چای ابو سجاد کرد
هر اسیری را نگاهش در جهان آزاد کرد

کوری چشم حسودان نام او هم شد علی
روز میلادش دِلِ شیر خدا را شاد کرد

زینتی بر عابدان او را خداوند آفرید
بی بها بودیم و او از لطف مارا هم خرید

جلوه ی پروردگاری خدا ,درچشم اوست
هیف شد هر دیده ای این نور زیبا را ندید

علی اصغر یزدی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق

کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق

عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه”سجاد” است

مرد شبهای مناجات علی بن حسین
ای برآورده ی حاجات علی بن حسین

نوه ی مادر سادات علی بن حسین
ذکر ما درهمه اوقات علی بن حسین

ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت
ای علی بن حسین بی علی میخوامت

شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو

و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو

ای مسیحای همه هرم تبت راعشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است

تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده – به سجاده ارادت داری

به روی شانه ی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری

مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا

قسمتت بود پیام آور قرآن باشی
دور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی

با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی
سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی

کربلا بود ولی شام امانت را برد
خنده های سر بازار دلت را آزرد

محمدحسن بیات لو
 
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

سویِ مجنون برسانید که لیلایی هست
ما شنیدیم در این شهر که آقایی هست

دورِ این خانه شلوغ است اگر جایی هست
دردمندیم و دلی خوش که مداوایی هست

شبِ عید است بیائید حنا بگذاریم
سر به خاکِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم

تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا دارد
پَرِ گَهواره­‌یِ تو روحِ مسیحا دارد

وَ حسن خیره به چشمانِ تو نجوا دارد
نوه­‌یِ حضرت زهراست تماشا دارد

جلوه‌یِ نامِ علی بر تو مبارک بادا
سومین نامِ علی بر تو مبارک بادا

فطرسی آمده و از تو پَری می‌خواهد
از تو عیسیٰ نفسِ ناب تری می‌خواهد

یوسف از دستِ تو مژگانِ تری می‌خواهد
که غبارِ قدمت رُفتِگَری می‌خواهد

یا کریمیم و سرِ جاده­‌یِ تو شیعه شدیم
ما کنارِ پرِ سجاده­‌یِ تو شیعه شدیم

عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد
تازه شاید که سَرَش بر کفِ پایَت برسد

چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسد
نه محال است مقامش به گِدایَت برسد

نه فقط پهنه‌یِ افلاک نمک گیرِ تو اند
تو از این کشور و این خاک نمک گیرِ تو اند

مثلِ پیراهنِ یوسف که به کنعان آمد
مثلِ اَبری که سرِ خاکِ بیابان آمد

صاحبِ خانه­‌یِ خود جانبِ ایران آمد
خانه­‌ی مادری‌اش شاهِ خراسان آمد

خاکِ ما خانه‌ی تو سایه‌ی مطلق داری
حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری

عشقِ ایرانیِ ما کارِ بنایت با ماست
حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست

طاقِ گلدسته , رواق , آینه‌هایَت با ماست
خادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست

طرحِ زیباتری از باغِ جنان می‌سازیم
وَ ضریحِ نویی با فرشچیان می‌سازیم

مصلحت بود اگر شیرِ خدا می‌گشتی
تو علی هستی و شمشیرِ خدا می‌گشتی

مست از جلوه­‌یِ تکبیرِ خدا می‌گشتی
تکسوارِ عرب و تیرِ خدا می‌گشتی

بازویِ هاشمی‌ات تیغِ دو دَم گَر میداشت
کربلا زیرِ قدم‌هات تَرَک بَر میداشت

رُخصَتَت بود اگر یک تنه لشکر بودی
میمنه , میسره بودی و مکرّر بودی

ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی
رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی

کربلا دید پدر را نَفَست یاری کرد
وَه که با نامِ تو عباس علمداری کرد

واژه‌ات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد
خطبه‌ات شورِ علی در دلِ پیکار آورد

چه بلائی به سرِ کاخِ ستمکار آورد
شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد

با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است
که دعا گوی شما زینبِ کبری شده است

حسن لطفی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

باسجده هاش زینت سجاده ها شده است
سجاده اش ادامه ی عرش خدا شده است

مجموعه ی تمام ِ صفات ِ پیمبران
آئینه ی تمام نمای خدا شده است

در صورتش پیمبر و در سیرتش علی
در مهربانی آینه ی مجتبی شده است

هم افتخار قوم بنی هاشم از عرب
هم افتخار مردم ایران ما شده است

ارباب بوده است ولی از فروتنی
هم سفره با اسیر و یتیم و گدا شده است

محصول کیسه ی سردوشش به نیمه شب
نان و پنیر خانه ی صد بینوا شده است

بیمارمصلحت شده امابه دست خویش
بیماری تمام جهان را دوا شده است

در معرکه نبوده ولی راز دشمنان
باذوالفقارخطبه ی او برملا شده است

مجتبی خرسندی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

ای شکوه فراز های دعا
نغمه ی عرشی و صدای دعا

دست من را بگیر از عَرشَت
بنده بنواز‌, ای خدای دعا

بنده ای را که دور افتاده
بنما امشب آشنای دعا

من دخیل دعای تو هستم
بنده ی ربّنای تو هستم

دلی امشب به خاک پات افتاد
ششمین دلبر خدا سجاد

یا علیِّ بن سید الشهدا
شد زِ ذکرت دلم حسین آباد

می نویسم اسیر یعنی من
که شدم با تعلّقت آزاد

نوکر خانه زاد نام من است
عبدِ زین العباد نام من است

بارش رحمت خدایی تو
دلخوشی دل گدایی تو

سینه ی تو اگرچه پُر درد است
به جراحات دل دوایی تو

در اسارت اگر که باشی, باز
به کرم کردن آشنایی تو

گنج العرش است زیر پاهایت
رحمت واسعه است بابایت

ما به دستان تو مسلمانیم
از تبار شما و سلمانیم

شهربانوی ماست مادر تو
ما تو را خویشِ خویش می دانیم

بس که ما عاشق “علی” هستیم
میزبان شه خراسانیم

نه فقط قلب ما سرای شماست
کلِّ ایران ما برای شماست

شب میلادت ای سلاله ی نور
مست ذکر علی شدیم, چه جور

نورت ای آفتاب مشرقِ مِی
از دلِ خسته ام چو کرد عبور

یادم آمد فروغِ رویِ تو و
آن تجلّی و آن زمان حضور

گفتم این ماه عالم ذَر بود
که ازل از رخش منوَّر بود

گفتم این ماه آمده تا ما
برسیم از مسیر او به خدا

آمده دومین علی من و
علی خانواده ی زهرا

سفره ی شیعگی چه با نمک است
با علی های سیدالشُّهدا

پسرانش همه علی هستند
اسدُالله منجلی هستند

علی اکبرش چه غوغاییست
چه قَدَر هیبتش تماشاییست

از علی اصغرش چه گویم, چون
او خودش وقت رزم, زهراییست

علی اوسطش سپهر دعاست
کار وی چون خداش یکتاییست

حضرت زین العابدین است او
با غمی جانگداز عجین است او

او ستم دیده و بلا دیده
کوفه و شام و کربلا دیده

دیده بر نی سر حسین و سپس
خنده ی نیزه دار را دیده

سر بازار دور عمّه ی خود
چقدر چشم بی حیا دیده

دور او حرف ناصواب زدند
لب به پیمانه ی شراب زدند

امیر عظیمی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را

بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را

امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت
دست ارادت های ما سجاده ها را

خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب
آنی بگیرد دست این افتاده ها را

بعد از پدر حالا پسر می آید از راه
خدمت کنید آقا و آقازاده ها را

این دومین نوریست که تا منجلی شد
او هم علی بن حسین بن علی شد

در آسمانم ماه را می بینم امشب
گمراهم اما راه را می بینم امشب

چشم سرم را بستم و با دیده ی دل
لبخندهای شاه را می بینم امشب

ارباب خوشحال است و من در دست هایم
مال و منال و جاه را می بینم امشب

در چشم های این علی دارم علی را
یا که رسول الله را می بینم امشب

می آید و با هر قدم در زیر پایش
جان های خاطرخواه را می بینم امشب

حالا که آقای دعا دارد میاید
ما را خدا ای کاش قربانش نماید

فخر است امشب آسمان را بر زمینش
می خندد و افلاک حیران طنینش

دست حسین بن علی امشب رکاب و
روی علی بن حسین آمد نگینش

بی تاب شد, لبخند زد, رویش گل انداخت
وقتی که لب های علی شد بوسه چینش

خالی ست جای فاطمه هرچند اما
خوابیده با لالایی ام البنینش

در سوم شعبان رسید از راه, شاه و
در پنجمین روزش رسیده جانشینش

روح دعا, مرد خدا, جان حسین است
او وارث ملک سلیمان حسین است

با تیرهایی که روان از چشم جادوست
صید غزال نرگس او هرچه آهوست

حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد
عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست

حالا که سجاد است و زین العابدین است
محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست

محصول پیوند عرب ها و عجم هاست
طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست

چون همسری پادشاه کشور عشق
این افتخار مادری شهربانوست

این افتخار مردم این آسمان است
اربابمان داماد ما ایرانیان است

با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده
در راه اثباتت حجر لب باز کرده

نه دوستانت که ید عقده گشایت
از دشمانت هم گره ها باز کرده

حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت
در علم حرفی تازه را آغاز کرده

شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس
آموزگار آسمان! ممتاز کرده

هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده
تا قاب قوسین خدا پرواز کرده

هروقت میخواهم که قلبم را بشویم
باید “الهی لاتودبنی” بگویم

با دست لبریز از دعایی که تو داری
ما را ببر سمت خدایی که تو داری

حرفی بزن تا جام من لبریز گردد
از باده های حرف هایی که تو داری

گرم مناجات است شب های ملائک
با لحن جانسوز صدایی که تو داری

پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ست
یک روز تا صحن و سرایی که تو داری

ما را شبی مهمان خان روضه ات کن
در خانه ات, در کربلایی که تو داری

هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا
انگار هر روز تو عاشوراست آقا

آزادی از بند اسارت در اسارت
دست خدا بوده است یارت در اسارت

در مجلس حکام, بر منبر نشستی
بر روی کرسی صدارت در اسارت

بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی
یعنی شدی پیک بشارت در اسارت

با دست بسته باز دستی باز داری
وقتی عطا گشته است کارت در اسارت

جسم شهیدان را که کفن و دفن کردی
با اشک می خواندی زیارت در اسارت

ای آسمان, شرمنده از باران چشمت
دست مرا پر می کند احسان چشمت

باران چشمان تو را باران ندارد
ای آسمان! که بارشت پایان ندارد

هر روز, یعقوبی! ز داغ یوسفی که
پیراهنی را هم از او کنعان ندارد

حد اقل آبی بنوش آقا که چشمت
دیگر برای گریه کردن جان ندارد

هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی
بر حرمتی که قاری قرآن ندارد

گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زاد
چه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟

بعد از بلای شام, شامت را سحر نیست
بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست

محمدعلی بیابانی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

آمدی و گشته دعا عاشقت
زمزمه و شور و نوا عاشقت

روی مهت کرده مرا عاشقت
حضرت سجاد خدا عاشقت

با دم تو ذکر و دعا جان گرفت
بندگی ما به خدا جان گرفت

ای که شما روح دعایی به حق
مظهر ذات کبریایی به حق

معنی مهری و وفایی به حق
هرچه بگوییم سزایی به حق

ای که تویی زینت محراب ها
زینت سجاده و مهر و دعا

حضرت سجاد مرا مست کن
زینت عباد مرا مست کن

سرور زهاد مرا مست کن
می زده فریاد مرا مست کن

حضرت ساقی به دلم می بریز
یک دو پیاله نه پیاپی بریز

تا که نفس هست سراییم ما
بر در این خانه گداییم ما

خاک کف پای شماییم ما
سینه زن تحت لواییم ما

لطف جلی ای نوه بوتراب
مثل علی ای نوه بوتراب

ای که تو مهتاب شب تارمی
دلبر و دلداده و دلدارمی

هیچ ندارم تو خریدارمی
در همه اوقات شما یارمی

گرمی بازار به کارم شدی
ای که همه دار و ندارم شدی

آمده ای مرا مسلمان کنی
کیسه خالی مرا نان کنی

بر سر این سفره تو مهمان کنی
باز مرا غرق در احسان کنی

ریزه خور خوان توام یاعلی
دست به دامان توام یاعلی

غلامی ات گشته مرا افتخار
دارم از این نوکری ات اعتبار

تا که تویی با دگرانم چکار
حضرت باران به کویرم ببار

روشنی و نور دوعینی شما
علی اوسط حسینی شما

آه بمیرم که چها دیده ای
در دل شب طفل رها دیده ای

یک سر از تن تو جدا دیده ای
همره عمه چه بلا دیده ای

باز هوای شهدا زد به سر
زیارت کرببلا زد به سر

میلاد یعغوبی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

به دنیا آمدى تا مطلبى دیگر بیاموزم
من از رفتار تو الله را اکبر بیاموزم

کلاس درس شد سجاده ات,من روز میلادت
نشستم تا جهان را پاى این منبر بیاموزم

بریزم دور این ناعلم هارا و منِ خود را
بدون واسطه از ساقى کوثر بیاموزم

سر شب در تَعَلُّم سر به مهر کربلا بگذار
سحر بردار سر از سجده تا از سر بیاموزم

دعا در حق دشمن کردن و با دوست سر کردن
مرام شیعه را در سطح بالاتر بیاموزم

زبان تائبین وخائفین را پانزده گانه
به هنگام دعا از چهارمین حیدر بیاموزم

طریق روضه خواندن را ز تو آموختم,اما؛
طریق نوکرى را باید از قنبر بیاموزم

دعا را از ابوحمزه,مکارم را از اخلاقت
تجافى جهان را از همین منظر بیاموزم

هر آن چیزى که میبینم دلیلش کربلا باشد
اگر چیزى می آموزم به چشم تر بیاموزم

فرات مست را از چشم,تل را از سر شانه
ته گودال را از گودى حنجر بیاموزم

و مصداق شنیدن کى بود مانند دیدن را
بخوانم زندگیت را,مگر بهتر بیاموزم

اگر دیدم گلوى غنچه اى رد میشود از تیغ
شبیه تو گریز بر على اصغر بیاموزم

مهدی رحیمی زمستان

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

السلام علیکَ یا اول
السلام علیکَ یا آخِر
السلام علیکَ یا باطن
السلام علیکَ یا ظاهِر

با همین اشک شوق بر کاغذ
می نویسم امامِ من سجاد

با صدای بلند می گویم
عشقِ شیعه , ابالحسن.‌.. سجاد

من فقیرم ولی به رسم ادب
زندگی ام همه برای شما

خون ناقابلم که هیچ آقا
پدر و مادرم فدای شما

پدر و مادر تو را آقا
دوست دارم خودت که میدانی

پدرت فخر عالمین است و
مادرت بانویی است ایرانی

در میان مصیبتِ دنیا
تو زبان دعا به ما دادی

هر کجا کار ما گره خورده
یادِ ما ذکرِ ربنا دادی

آن کسانی که از شما دورند
بین زندان نفس محبوسند

شیعیانی که اهل دل هستند
با صحیفه همیشه مأنوسند

گل سجاده مستِ اذکارت
دل ما برده ای به یک غمزه

ای دمت گرم یاد ما بودی
یاد دادی به ما ابوحمزه

توشه باید گرفت در عالم
از مناجات راغبین شما

درِ توبه به روی ما باز است
با مناجات تائبین شما

در صلاه تو آمده ابلیس
شکل ماری تو را گزید اما

آنقدر محو ذات حق بودی
آخرش گفت: التماس دعا

نیمه شب ها به دوشتان کیسه
همه جا فکر سائلان بودی

ملجأ کودکان درمانده
بهر بیچارگان امان بودی

جان فدایت که بعد از عاشورا
کار تو بوده هر کجا گریه

آب می دیدی و دلت می سوخت
حافظ دین شدی تو با گریه

وقت ذبح چهارپا گفتی:
“آب خورده است این زبان بسته؟

پدرم گفته بود أنا العطشان
با نوک نیزه شد دهان بسته”

دست خالی رسیدم و دارم
چشم , بر رحمت قدیم شما

بعد عمری مزارتان خاکی است
بی حرم ؛ قلبِ ما حریم شما

 محمد جواد شیرازی
 
مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالی‌تر
ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالی‌تر

علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه
به حمدِالله وَالمِنَّه ولی‌الله ست والی‌تر

اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک می‌روبد
نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالی‌تر

اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم
که از قالیچه‌ی تبریز می‌گردیم قالی‌تر

علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد
علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد

اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانه‌‌ی ما را
به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را

در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب
ببین بابا چه می‌بخشد گداها را گداها را

لبِ گهواره‌اش پروانه‌ای بی تاب اگر دیدید
بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را

اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست
اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را

علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد
علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد

خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را
خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را

خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید
فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:

که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست می‌دارد
میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را

ببین که می‌بَرد امشب تبسمهای زیبایش
دلِ مادربزرگش را  دلِ اولادِ سلمان را

علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد
علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد

بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی
بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی

برایت لافتی الا علی می‌آید از بالا
اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی

هزار , الله‌اکبر را به بازویِ تو می‌خوانند
که با شمشیر می‌گردی علیِ اکبرِ ثانی

علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی
تو عباسی نه اینهم نه , که طوفان‌تر زِ طوفانی

علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد
علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد

تو صبح و شام می‌گِریی زِ سوزِ استخوان آقا
به زخمِ کهنه‌ی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا

زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟
سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا

قنوتت را که می‌دیدند خواهرها… می‌گفتند
امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا

تو سی‌سال است می‌گریی چرا پیراهنش بردند؟
تو سی‌سال است می‌سوزی زِ لبخندِ سنان آقا

علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد
علی آمد که در تکرار زین‌العابدین باشد

حسن لطفی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

راز و نیـازِ امشـبم تأثیـر دارد
وَالله دیـدارِ عـلی تکبـیر دارد

بالایِ چشمْ ابرو که نَه…شمشیر دارد
هر نقطه از هرخطبه اش تفسیر دارد

زیـباتر از زیبـاتر از زیـباست آری
او هم عـلیِّ  عـالیِ اعلاست آری

کامَش که با گلبوسه یِ ارباب وا شد
ذکرِ  لبِ کـرب و بلا شـکرِ خـدا  شد

آمـد به دنـیا عـزّتِ ایـرانِ ما شد
عَرشِ خدا با دیدنِ گهواره …تا شد…

خَم شد که بُگْذارد دو دیده زیرِ پایش
لـرزیده عـالَم با تکـانهای عَـبایَش

لبخنـدِ او شد باعـثِ لبخـندِ ارباب
نامَش شده حَک رویِ بازوبندِ ارباب

حـقِّ عـلی…بالاتـرین سـوگَندِ ارباب
با صبر و ایثارش شده پاینده ارباب

او در شجاعت مثلِ حیدر بی نظیر است
مثـلِ حسـین اِبنِ علـی نعمَ الامیر است

شد سـایه ای رویِ سَرَم … الحمدالله
شد  برگِ  بُرد‍ِ  محشرم  … الحمدالله

شـد ذکـر لبـهای حـرم   … الحمدالله
شد افتخارِ کشورم     ….  الحمدالله

او آمـده تا عـاشـقی معـنا بگیرد
ایـران و ایـرانی سـرش بالا بگیرد

دارم شبِ میلادِ او حال و هوایی
گاهـی بَقیـعَم گاهـگاهی کـربلایی

حرف از حرم شد بر لبم آمد نوایی
مادر صدایت می زند…مهدی کجایی؟

تیرِ خـلاصِ قاضی الحاجات برگرد
ای  انتظارِ   مادرِ   سادات    برگرد

 حسین ایمانی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

همین که عطر تو را با خودش بیارد باد
به خاکِ پات می اُفـتیم , هرچه بادا باد

اگر بناست که صید کسی بجز تو شویم
خدا کند که نباشیم لحظه ای آزاد

شب ولادت پُر خیر و برکت تو شده ست
شبی که قرعه ی مستی به نام ما افتاد

چه اتّفاق قشنگی ست این که در شعبان
فقط به صفحه ی تقویم حک شده میلاد

نمازِ پنجم شعبان من ادا شده است
به سمت کعبه ی رخسار حضرت سجّاد

خدا به یُمن قُــدوم تو بر بنی آدم
برای بال گشودن به عرش , رخصت داد

همیشه دامن پُر خیر شهر بانو , سبز
بهشت خانه ی آقای ما حسین , آباد

خدا کند که نبیند غم علی ها را
خدا کند که نگردد حسین , دشمنْ شاد

به خاندان بزرگ تو مُنتسب گشتیم
شبی که مُلکِ عجم را حسین شد داماد

نمیشود به خدا مست هیچ ذکر دگر
کسی که شد به دَم “یاعلی مدد”مُعتاد

علیّ عالی اعـلاست , زیـنَتُ الله و
علیّ دوّم ارباب ماست زِیـنُ العباد

تو آنقَدَر شده ای چون علی که خواندیمت
شبیه حیدر کرّار , مَجمـعُ الاَضـداد

دخیـل تار عــبایِ نمــاز تو عُبــّاد
خجل ز پینه ی پیشانی ات همه زُهّاد

عجیب نیست که پــیر طریق خضر شود
کسی که میشود از جانب شما اِرشـاد

صحیفه ی تو “زبور”است آل طاها را
که با دعای تو چون موم نرم شد فولاد

پی طلسم نرفیتم چون دعایت هست
چرا کـه باطل سِحرند نور این اُوْراد

نمی رسیم به حال بُکاء و خوف و رجاء
مگر دعای ابوحمزه ات کند امداد

در اقتدا به دو تا چشم خیس پیغمبر
بناست گریه کنم در تمامیِ اعیاد

ز گریه های تو فهمیده ام , اسارت را
اسیر واقعـه هرگز نمی برد از یاد

اگرچه شِکْـوه نکردی از آن همه غم , لیک
تو بر سر اُمَـوی ها چنان زدی فریاد

که پیش پای تو ای شیرمرد نسل علی
یزید فکر بُریدن ز تاج و تخت افتاد

پس از شهادت بابا مدام می گفتی
زیـاد باد الهی عـذاب ابن زیـاد

رسیده ام به مقامی که حالی ام کردند
کلید باب بقیع است صحن گوهرشاد

محمّدقاسمی

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

به دفتر قلم شعر تر می گذارد
سپس قافیه را شکر می گذارد

تو روح تهجد شدی پس خداوند
طلوع تو را در سحر می گذارد

بیا امشبی را سر از سجده بردار
که سجاده پای تو سر می گذارد

علی هستی و قبل هرگونه خصلت
خدا در وجودت جگر می گذارد

تو که جای خود داری آقا نگاه
ابوحمزه ات هم اثر می گذارد

نیفتد ز پا در دو عالم کسی که
به بزم تو پا بیشتر می گذارد

نمیخواستم سجده ات کرده باشم
ولی هیبت تو مگر می گذارد؟

علی هستی , الحق که حیدر نمایی
سلامٌ عَلی حضرت کربلایی

تویی ساقی چهارم خانواده
منم تشنه ی جام لبریز باده

منم تا همیشه خمار نگاهت
تویی علت مستی فوق العاده

از ان ساعتی که زبان باز کردم
تو جاری شدی بر لبم بی اراده

از انجا که شاه دل ما حسین است
بخوانیمت : “ای حضرت شاهزاده”

نه که قوم و خویش تو هستیم آقا
خدا رزق مان را به دست تو داده

نشستی به جانم ادب حکم میکرد
که بنویسم از تو ولی ایستاده

غزل با تکلف سرودن هنر نیست
قلم میزنم بعد از این صاف و ساده

مدد کن که از کربلای معلی
بیایم بقیع تو پای پیاده

عزیز حسینی عزیز خدایی
سلامٌ علی حضرت کربلایی

تو دریا و سرچشمه ی هر چه رودی
زلالی طهوری به رنگ شهودی

سرشت تو از نور ذات الهی ست
زمین و زمانی نبود و تو بودی

بخوانند زین العبادت ملائک
که سجاد و همواره گرم سجودی

همگی به همراه “سید علی” مان
می آییم سوی مدینه به زودی

بنا میکنیم از سر نو حریمی
به کوری چشمان هر چه یهودی

به امید روزی که دیگر نماند
نشانی ز قوم کثیف سعودی

به پایان برم شعر خود را در آخر
به الهامی از شعر مرحوم “جودی”

پیام اور عشق و مهر و رهایی!
سلامٌ علی حضرت کربلایی

علیرضا خاکساری

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

خوب شد , ایران ما یک سهم از زهرا گرفت
خوب شد یک زن , میان خاندانت جا گرفت

لطف کرده فاطمه , ما را حساب آورده است
خوب شد این دفعه این عرض دعای ما گرفت

ما حساب کار خود را از ازل پس داده ایم
اینچنین بوده که چشم مادرت ما را گرفت

شهر بانوی قبیله , شد کنیز فاطمه
مثل مروارید بود و رزق از دریا گرفت

در هیاهوی دو رنگی عرب های حجاز
پرچم ایرانیان را مادرت بالا گرفت

حامل نور “امامت” بود , بانوی حسین
تا به دنیا آمدی , تبریک از مولا گرفت

خاک پایت سرمه ی چشم تمام قدسیان
آفرینش با قدوم پاک تو “معنا” گرفت

زینت سجده تویی , زین العباد عالمی
با نماز تو , “عبادت” جلوه ای زیبا گرفت

بشکند دست کسی که پیش چشمان ترت
زیور از گوش یتیمان , شام عاشورا گرفت

پوریا باقری

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ,

کار صد ساغر کرد , حالت هوش مرا بدتر کرد ,

باز این باده مرا دربه در میکده کوثر کرد,

سه شب اینجا همه جا بزم محبّت برپاست

و فلک هم غوغاست , هرکجا روح خدا هست دل ما آنجاست

سه شب از عقل فراری شده ام,  غرق در حال بهاری شده ام

سه شب از باده پیاپی خوردم , تا گلو می خوردم

ساقی هی ریخت و من هی خوردم,  می نابی که عطشناک بود

عطر آن غبطه افلاک بود , و چه بی باک بود , هرکه زین می زده است باز دنبال سبو آمده است ,

خبری هست که امشب همگی آمده اند,

 در این خانه دوباره همگی در زده اند ,

خبری هست که دلها همگی بی تاب است , دیده ها پرآب است ,

چه شبی جذّاب است , ساقی امشب این بزم خود ارباب است ,

دل زسینه به مدینه شده راهی پی ماهی که رخش خانه ارباب منّور کرده

و فلک را سر زلفش چه معطّر کرده , خبری هست بگو قمری هست بگو پسری هست بگو کآمده امشب که شده باده لبالب که شده خنده به لب حضرت زینب

شب سوم , شب روئیدن یک شمشاداست , میکده آباد است

دل عالم شاد است , شب میلاد جگر گوشه ارباب همه سجاد است,

 آمد آنکس که ادامه دهد این شبها را , این پسر ذات خداوند دوباره رو کرد ,  معنی زمزمه یا هو کرد ,

آمد و باز صفا کرد دلم , قبله را باز رها کرد دلم ,

رو به نجوا و دعا کرد دلم , یک صحیفه ز لبش شعر محبت خواندم مات رویش ماندم , و در اندیشه به محراب نمازش رفتم ,

دل به آن راز و نیازش دادم , غصه رفت از یادم,  پای او بوسیدم ,

گرد او چرخیدم , در نمازش همه ذات خدا را دیدم ,

به خود لرزیدم چقدر قامت رعنا شبه زهرا رفته ,

چقدر چهره زیباش به مولا رفته , شهرتش تا به ثریا رفته ,

نسل او پاک تر از پاکی هاست , از تباری والاست , سیرت و صورت او نور فشان و زیباست ,

او اصالت دارد , این پسر رکن امامت دارد , بودنش روز جزا شور قیامت دارد ,این پسر با دل ما ست قرابت دارد ,

پدرش گستره ی ربّانی است , روح حق در بدن انسانی است ,

خون حق است که در کرب و بلا قربانی است , در خدا او فانی است , و زسمت دگرش مادرا را بشنو که زنی نورانی است ,

مثل یک هدیه به نسل علوی ارزانی است , فخر دارد دل ما مادر او ایرانی است , کرده این قسمت حق شاد وجود ما را

دیده اش راوا کرد ,به سر دست پدر شور و شعف بر پا کرد ,

زود مهرش به قلب پدر و قلب عمو قلب برادر جا کرد , و لبش را که پر از قند و شکر بود پدر زد بوسه عمه نازش میکرد و ابالفضل دلش غوغا بود ,

مثل اکبر دل او شیدا بود , لایی لایی حسن بر سر او زیبا بود , هدیه ها آوردند و همه بنشستند عهد شادی بستند وقت آن بود که کامش بدهند , نامی از عشق به رویش بنهند ,

همه ساکت بودند که حسین بن علی بعد اذان گفت به آوای جلی ,

من زعشق پدرم بیمارم , علوی هستم و از خصم علی بیزارم ,

و فقط خوش دارم , که به روی پسرم اسم علی بگذارم ,

ودوباره همگی خندیدند نقل شادی به سرش پاشیدند , ونمک باز چه خوش کرد لب دنیا را

نمک نام علی بر لب عالم جا شد , باز هم روی زمین زیبا شد ,

باز هم خصم علی رسوا شد , و علی بن حسین بن علی رشد نمود و  پدری کامل شد , به امامت به ولایت ز خدا نائل شد ,

و چه بد روزی بود , روز آقا شدنش روز مولا شدنش , شد مصادف به صف کرب وبلا ,

همه جا گلگون بود , دل او محزون بود , روز گودال و سر پرخون بود ,

او اسیر تب بود , جان او برلب بود , غصه اش غیرت و بی معجری زینب بود ,

وسط آتش ها , دست او را بستند , رفت همراه زنان همره سرها و سنان ناله کنان , خسته ز اغیار سرکوچه و بازار به هر شهر و به هر کوی به هر سوی ,

ولی وای که بند دلش آرام نشد , هیچ جائی بخدا شام نشد ,

چه بگویم دیده اش شد پر آب , با وجودِ بی تاب , رفت در بزم شراب , وسر شاه و لب چوب شرر زد جگر آقا را

مجتبی صمدی شهاب

مدح ولادت امام سجاد علیه السلام

نور عرش امشب ، تنزل کرده است
در کویر خاکیان ، گل کرده است

قدسیان عرض ارادت می کنند
در مدینه نور قسمت می کنند

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****