هدف از تمام این زندگی، رسیدن به خداست.
چند وقت بود که هر روز توی ذهنم میومد الان دقیقاً باید چکار کنم؟ با خودم می گفتم آخر این زندگی چیه؟ چی میشه؟ چه هدفی داشته باشم تا بتونم بهترین زندگی رو داشته باشم؟ رفتم پیش مشاور مدرسمون. بهش گفتم من چون هدفی ندارم، از زندگیم لذت نمیبرم. مشاورمون گفت: بهترین هدف توی زندگی اینه که خدا رو عبادت کنی. عبادت بعضی وقتا نماز خوندنه، بعضی وقتا کمک به دوستات و بعضی وقتا نگه داشتن آبروی اونا. اینا درست بود، ولی خودم همشو میدونستم. چیز جدیدی نتونست بهم بگه. یه شب که خونهی مادر جون بودیم، خاله مریمو دیدم. بهش گفتم خاله! ما برای چی توی این دنیا اومدیم؟ توی این زندگی دقیقاً باید چکار کنیم؟ خاله همیشه با مثالای قشنگش حرفشو به دل آدم میرسونه. بهم گفت: شما اگه بخواین با مدرستون اردو برید مشهد، اولین جایی که میرید کجاست؟ گفتم خب ما می ریم ترمینال تا سوار اتوبوس بشیم. گفت بعدش کجا میرین؟ گفتم خب راننده تمام سعیشو می کنه تا ما به مشهد برسیم. گفت: وقتی به مشهد رسیدید، تمومه؟ گفتم نه. ما داریم میریم مشهد که به حرم امام رضا علیه السلام برسیم. تمام این مسیرو با این هدف رفتیم. اگه به مشهد برسیم ولی حرمو نبینیم، انگار کاری نکردیم. خاله گفت: آفرین میخواستم بهت جواب بدم اما خودت جوابا رو میدونی. با تعجب نگاه کردم و گفتم چی؟ خاله گفت: ریحانه جون. تموم آدمایی که به دنیا میان، عاشق خدان. باید به خدا برسن. باید بفهمن که خدا چیه. اما برای این فهم و درک، باید اول عبادت کنن. همونجوری که شما نمیتونی پرواز کنی و به حرم امام رضا برسی، آدما هم نمیتونن بدون عبادت به خدا برسن. با تمام عبادتها و کارهای خوبی که شما انجام میدی، تازه به بهشت میرسی. توی بهشت همه چی هست. اما بهشت دقیقاً مثل مشهد میمونه. از وسط یه جادهی بیابونی، تشنگی و خستگی راه، سرما و گرمایی که کشیدین، میرسین به یه هتل که بتونین استراحت کنین. غذاتون آمادست، اطرافتون همه چی هست، اما شما فقط به یه چیز فکر میکنید. اونم اینه که خیلی زود خودتونو به حرم برسونید. یعنی تمام لذت به مشهد رسیدن شما اینه که به حرم برید. بعد از حرم، تازه لذتهای دیگه میاد سراغتون. تموم خوبیهایی که تو بهشت وجود داره، وقتی مزه میده که شما به خدا برسین. اگه یه مدت از مامانت دور باشی، بیشترین لذت اینه که اونو بغل کنی. وقتی که یه دل سیر بغلش کردی، اونوقته که سوغاتیهاشم برات جذاب میشه. حرفای خاله تموم شد و من محو خاله شده بودم . چقدر قشنگ راهو بهم نشون داد. تازه فهمیدم که بزرگترین شیرینی توی همهجا فقط رسیدن به خداست.( برداشتی از سورهی قمر 54 و55)