امامان شیعه هرگز در اصل قبض روح دخالت ندارند؛ بلکه در صورت مصلحت از خدا تاخیر قبض روح، یا آسانی قبض روح را درخواست میکنند.
برخی از روی دشمنی به شیعیان نسبت میدهند که امام حسین را واسطه در قبض روح میدانند و نتیجه گرفته اند که این با توحید منافات دارد. از اینرو برای پاسخ این شبهه به چند نکته اشاره میشود.
دیدگاه شیعه نسبت به قبض روح
قرآن کریم قبض روح را به سه گونه بیان کرده است:
1.قبض روح توسط خدا
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها؛[1] خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند.»
2.قبض روح توسط عزرائیل
«قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ؛[2] بگو: فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده، (روح) شما را مىگيرد؛ سپس شما را بسوى پروردگارتان بازمىگردانند.»
3.قبض روح توسط ملائکه
«فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ؛[3] حال آنها چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان مىزنند و جانشان را مىگيرند؟!»
نکته ای که در مواجه ی با این گونه آیات به ذهن می رسد این است که آیا اینها در عرض یکدیگر هستند، و با توحید منافات دارد یا نه؟ برای روشن شدن مطلب باید گفت:
یک: گاهی چند نفر در عرض یکدیگر کاری را انجام میدهند؛ مثل اینکه همه با هم و به کمک یکدیگر باری را از زمین بلند کنیم. آیات قرآن هرگز به این معنی نیست؛ زیرا در این صورت آیات متناقض میشود و با توحید سازگار نیست.
دو: گاهی چند نفر در طول یکدیگر کاری را انجام میدهند؛ مثل اینکه کار هر کدام وابسته به کار دیگری است. آیات قبض روح از این قبیل است؛ زیرا قبض روح به اراده و اذن خداست. خدا به ملک الموت اجازه قبض روح داده است. ملک الموت نیز گاهی به ملائکه تحت امر خود با اجازه خداوند متعال اذن در قبض روح میدهد. در نتیجه هیچگونه منافاتی با توحید ندارد.
نگاه شیعه نسبت به قبض روح، همان نگاه قرآن کریم است و هیچگاه اهل بیت علیهم السلام را به عنوان واسطه در قبض روح ندانسته است. این در حالی است که شیعه به جایگاه رفیع اهل بیت علیهم السلام اعتراف دارد.
نگاه شیعه به جایگاه اهل بیت علیهم السلام
شیعه با توجه به آموزه های قرآنی و روایات، اهل بیت علیهم السلام را واسطه در فیض می داند. در نتیجه برای آنها جایگاهی بس رفیع و بلند قائل است. امام هادی علیه السلام، قلب امام را محل ورود اراده خدا معرفی میکند: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ مَوْرِداً لِإِرَادَتِهِ- فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً شَاءُوهُ- وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِين؛[4] به راستی که خدا دلهای ائمه (علیهم السلام) را محل ورود اراده خود قرار داده است. هر گاه خدا چیزی بخواهد آنان میخواهند و این معنای آیه قرآن است: و نخواهید شما مگر آن که خدا بخواهد.»
همچنین در زیارت امام حسین علیه السلام چنین آمده است: «إِرَادَةُ الرَّبِ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ؛[5] خواست پروردگار در اندازهگیریهای آمورش به سوی شما فرود میآید و از خانههای شما صادر میگردد.» چون اراده امام علیه السلام در طول اراده خدا قرار گرفته است هیچ منافاتی با توحید ندارد. این همان معنای واسطه در فیض بودن امام علیه السلام است.
ج. واسطه در فیض بودن غیر از قبض روح است
وجود سلسله مراتب نشانه نظاممندی و روشمندی هندسه آفرینش است. وجود واسطه فیض نیز سبب میشود تا موجودات فروتر، در مسیر رشد و کمال قرار گیرند. اگر چه خداوند به طور مستقیم میتواند درخت خشکیدهای را سرسبز کند؛ ولی شکلگیری نظام آفرینش به سلسله مراتب است. پیامبران و امامان(علیهم السلام) به اذن خدا چنین کاری را انجام میدهند. حال این واسطه در فیض به این معنای دخالت در [از باب نمونه] قبض روح نیست. بلکه به این معناست که گاهی خداوند متعال وساطت مقربان درگاه خود را در صورت مصلحت، می پذیرد. در نتیجه قبض روح گاهی به تاخیر میافتد و گاهی به آسانی جان میدهد. این هرگز با توحید ناسازگار نیست؛ زیرا چنین کاری را خود خدا اجازه داده است.
نتیجه: شیعیان هرگز امام حسین علیه السلام را واسطه در قبض روح نمیدانند. بلکه میگویند اگر امام علیه السلام از خدا درخواستی داشته باشد و مصلحت در آن وجود داشته باشد، قبض روح توسط ملک الموت به تاخیر افتاده یا به راحتی او را قبض روح میکند و این با توحید منافاتی ندارد؛ زیرا تمام مراحل به خداوند متعال بازگشت دارد.
پی نوشت
[1]. سوره زمر، آیه42.
[2]. سوره سجده، آیه11.
[3]. سوره محمد، آیه27.
[4]. تفسیر قمی، ج2، ص409.
[5]. کافی، ج4، ص577.
دیدگاه شیعه به قبض روح، همان دیدگاه قرآن کریم است که سه گروه را در طول یکدیگر معرفی میکند. از سویی شیعه امامان را واسطه در فیض میداند اما هیچگاه امام در قبض روح دخالت نمیکند، بلکه از خدا میخواهد که در صورت وجود مصلحت، یا قبض روح را به تاخیر بیاندازد و یا به آسانی جان خارج شود.