حقيقت وجود نامتناهي خدا در ذهن انسان محدود و متناهي داخل نمي شود

11:32 - 1392/08/27
رهروان ولایت ـ خدا هستي و وجودی نامحدود بوده كه نمي توان او را در زمان و مكانی خاص محصور و محدود كرد؛ بنابراين حقيقت وجود نامتناهي او در ذهن انسان محدود و متناهي داخل نمي شود، اما آثار وجود او در همه جا نمايان است و انسان با عمق جان خويش خدا را در مي يابد.
الله

خداوند هستي، نامحدود و آفريدگار جهان و جامع همه كمالات بوده و نقص و عيبي در ذات پاکش راه ندارد، که هستي او عين ذات مقدّسش می باشد.

موجودات جهان، همگی آفريده شده‏ خدا هستند و هستي خود را از او می‏ گيرند، که از خود هيچ گونه استقلالي ندارند. خداست كه آن ها را آفريده و به آن ها افاضه فیض وجود می كند چون خداوند مستقل بوده و موجودات دیگرغير مستقل هستند يعني وجود آن ها از خداست در نتیجه نمي‏ توان گفت که خدا از موجودات جداست و با آن ها ارتباط وجودي ندارد، امّا بايد دانست كه چون خدا جسم نيست نزديك بودن او با موجودات، مثل نزديك بودن جسمي با جسم ديگر نيست.

همچنان‌که در این باره علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي‏ فرمايد: خدا داخل در اشياء است نه مثل دخول چيزي در چيز ديگر و خارج از وجود اشياء است امّا نه مثل خروج جسمي از جسم ديگر. [1]

پس اگر مقصود از چيستي، آگاهي از ماهيت خداوند باشد،  بايد توجه کنیم كه اصولاً ماهيت خدا به اين معنا و تعبیر كه مثلاً از چه چيز به وجود آمده يا ساخته شده باشد، اصلاً صحيح نیست، چون چنين فرض هايي، نشانه نقص و كمبود بوده و در ذات الهي راه ندارد.

از چيز ساخته شدن به اين معنا است كه خداوند در وجود خود به آن چيز ها نياز دارد و اين با ذات بي نياز الهي سازگار نبوده و همچنین به اين معنا خواهد بود كه آن چيز ها قبل از وجود خداوند، وجود داشته تا خداوند از آن ها به وجود آمده باشد، در حالي كه همه چيز آفريده او است و او ازلي است و هيچ چيز، قبل از وجود او نيست تا از آن ساخته شده باشد.

خداوند چيزي جز هستي و وجود نامتناهي نبوده پس هيچ چيز وجود او را محدود نمي كند. حقيقت ذات نامحدود الهي براي ما كه موجودات محدود هستيم قابل درك نبوده و به همين جهت در روايات آمده كه در ذات الهي تفكر نكنيد، بلكه در صفات خداوند تأمل كنيد.

درنتیجه کاملا روشن است كه خدايي كه ما در تصور و خيال خود بياوريم، خدا نبوده و اصولاً خداوند در تصور و خيال ما در نمي‏ آيد و عقل هم به ذات الهي راه نمي ‏يابد چون لازمه تصور خدا، احاطه به او است و خداي نامحدود در احاطه موجود محدود و عقل ناقص داخل نمی شود.

همچنان که خداوند داراي جا و مكان خاصي نيست چون مكان و زمان داشتن از خواص جسم بوده و مكان براي چيزي تصور مي شود كه داراي حجم و امتداد باشد و همچنین هر چيز زمانداري از نظر امتداد و عمر زمان، قابل تجزيه بوده و اين هم نوعي امتداد و تركيب از اجزاء بشمار مي رود؛ پس نمي توان براي خداي متعال مكان و زمان در نظرگرفت کما اینکه هيچ موجود مكان دار و زمانداري واجب الوجود نخواهد بود.
اگر براي خدا جا و مكان خاصي فرض شود، علاوه بر اين كه او را نيازمند به زمان و مكان دانستيم، او را محدود نيز كرده ايم، در حالي كه وجود الهي، نامحدود و نامتناهي است. هم چنين بودن او را در مكان خاص وز مان خاص، بدان معنا است كه در زمان و مكان هاي ديگر حضور ندارد و اين هم نشانه نقص است و هم با حضور خداوند در همه جا و هر زمان منافات دارد.

خدا هستي و وجودی نامحدود بوده كه نمي توان او را در زمان و مكانی خاص محصور و محدود كرد؛ بنابراين حقيقت وجود نامتناهي او در ذهن انسان محدود و متناهي داخل نمي شود، اما آثار وجود او در همه جا نمايان است و انسان با عمق جان خويش خدا را در مي يابد.

 

پی نوشت :
 1. توحيد صدوق، ص 306.

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****