پندانه‌های دردانه «نمونه‌ای از بی‌بصیرتی»

10:07 - 1400/10/09

پندانه‌های دردانه «نمونه‌ای از بی‌بصیرتی»،پندانه‌های دردانه «نمونه‌ای از بی‌بصیرتی»،پندانه‌های دردانه «نمونه‌ای از بی‌بصیرتی»

بی بصیرتی

شخصی بود بسیار دیندار و درستکار. در کنار امام زمانش نماز می‌خوند و عبادت خدا رو انجام می‌داد. اما وقتی جنگ شد، نمی‌تونست تشخیص بده حق با کیه؟! با خودش می‌گفت: خدایا این طرف که نماز می‌خونن، اون طرف هم که دشمن امام‌اند، نماز می‌خونن! اینا خدا و پیامبر رو قبول دارن، اونا هم قبول دارن. پس حق باکیه؟!
میره پیش امام و میگه: من نمی‌تونم تشخیص بدم حق با کیه. چه کار کنم؟!
امام فرمودند: فقط از جلوی چشمم دور شو. برو جایی که من نبینمت. چون اگه اینجا باشی و امامت رو یاری نکنی، جز دشمنان امام حساب میشی.
زندگیش رو جمع کرد، از کوفه اومد خراسان. اونجا فقط عبادت می‌کرد.
اون کسی نیست جز خواجه ربیع که در جنگ بین امام علی علیه‌السلام و معاویه شک کرد. نمی‌تونست تشخیص بده حق با کیه؟! چون جایگاه و ارزش امام رو نشناخته بود. نفهمیده بود که نماز و عبادت بدون امام ارزشی نداره.
نماز و عبادت، داروی روح  آدم‌هاست. باید دکتر روحت داروی درست رو برات بنویسه. اگه دکتر قلابی برات دارو بنویسه، نه تنها اثر نداره بلکه ضرر هم داره و بیماری تو رو بدتر می‌کنه.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 12 =
*****